کلمه جو
صفحه اصلی

countermarch


معنی : تغییر جهت حرکت ارتش، تغییر روش، عقب گرد کردن
معانی دیگر : (در مشق نظامی و غیره) عقب گرد، (حرکت در جهت مخالف قبل) بازگشت، پاد رفت

انگلیسی به فارسی

تغییر جهت حرکت ارتش، تغییر روش، عقب‌گرد کردن


مبارزه با تروریسم، تغییر جهت حرکت ارتش، تغییر روش، عقب گرد کردن


انگلیسی به انگلیسی

• reverse march, marching back over the same territory
march back over the same territory

اسم ( noun )
• : تعریف: a march back over the same route.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: countermarches, countermarching, countermarched
• : تعریف: to perform a countermarch.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to make (someone) perform a countermarch.

مترادف و متضاد

تغییر جهت حرکت ارتش (اسم)
countermarch

تغییر روش (اسم)
countermarch

عقب گرد کردن (فعل)
countermarch

جملات نمونه

1. The boys wore the same grey shorts and jerseys; the band was practising, marching and counter-marching on the playing field.
[ترجمه ترگمان]بچه ها همان شلوارک و jerseys خاکستری می پوشیدند؛ گروه تمرین می کردند و رژه می رفتند و در میدان بازی رژه می رفتند
[ترجمه گوگل]پسران لباس شورت های خاکستری مشابه و لباس را پوشیدند؛ این گروه تمرین، راهپیمایی و مقابله با مسالمت آمیز در زمین بازی بود

2. This is not countermarch or backslide.
[ترجمه ترگمان]این countermarch یا backslide نیست
[ترجمه گوگل]این مقابله و یا عقب ماندگی نیست

3. My subconscious absences countermarch and unexpectedly just escalators a thigh, the ground of foot suddenly trembled to quiver.
[ترجمه ترگمان]غیبت های subconscious من به طور غیر منتظره روی ران، زمین پای پیاده ناگهان از لرزش به لرزه افتاد
[ترجمه گوگل]من ناخودآگاه غایب ضد ماموریت و به طور غیر منتظره فقط بالا بردن یک ران، زمین پای به طور ناگهانی لرزان به لرزش

4. Surroundings of the wild beast feel this poison spider to mail ahead the oppression of, the subconscious ground starts countermarch.
[ترجمه ترگمان]surroundings جانور وحشی این را احساس می کند که این عنکبوت سمی را از فشار ناشی از فشار ناشی از فشار ناشی از فشار، شروع می کند
[ترجمه گوگل]در اطراف این حیوانات وحشی احساس این عنکبوت سمی را برای جلوگیری از ظلم و ستم از زمین، ناخودآگاه آغاز می شود مقابله

5. The person is changing continuously, some headway, and some countermarch.
[ترجمه ترگمان]فرد به طور مداوم در حال تغییر است، برخی پیشرفت می کند، و برخی countermarch
[ترجمه گوگل]شخص به طور مداوم تغییر می کند، بعضی از پیشرفت ها، و بعضی از طرفداران

6. Modern China, having experienced 10 years of success and 20 years of countermarch, begins its new development after its opening up to the outside world.
[ترجمه ترگمان]چین مدرن، پس از ۱۰ سال موفقیت و ۲۰ سال تجربه، توسعه جدید خود را پس از افتتاح این کشور به دنیای خارج آغاز کرده است
[ترجمه گوگل]چین مدرن، با تجربه 10 سال موفقیت و 20 ساله ضدمشری، پس از باز شدن آن به جهان خارج، توسعه جدید خود را آغاز می کند

7. Black water disciple seeing that already completely red and red figure drive black deeply of dark cloud package, don't live countermarch, although still keep stubbornly standing, clear is spent force.
[ترجمه ترگمان]شاگرد آب سیاه مشاهده می کند که این شکل قرمز و قرمز که به طور کامل قرمز و قرمز است، به شدت از بسته ابری سیاه استفاده می کند، اگرچه هنوز سرسختانه ایستاده و به زور سرپا می ایستد
[ترجمه گوگل]شاگرد آب سیاه که می بیند که در حال حاضر قرمز و قرمز کاملا سیاه و سفید عمیقا بسته ابر ابر سیاه و سفید است، ضد جنبش زندگی می کنند، اگر چه هنوز هم پایدار ایستاده، روشن است صرف نیروی


کلمات دیگر: