کلمه جو
صفحه اصلی

volunteers

انگلیسی به فارسی

داوطلبان، داوطلب، فدایی، سرباز داوطلب، داوطلب شدن


جملات نمونه

1. battalions of volunteers went to fight the forest fire
دستجات متعددی از داوطلبان برای پیکار با آتش سوزی جنگل عازم شدند.

2. a long list of volunteers
فهرستی طولانی از داوطلبان

3. all together 30 thousand volunteers were mustered
جمعا سی هزار داوطلب گردآمدند.

4. the first lot of volunteers arrived
اولین گروه داوطلبان وارد شدند.

5. the red cross is recruiting volunteers to help the refugees
صلیب سرخ دارد برای کمک به آوارگان داوطلب می گیرد.

6. please omit my name from the list of volunteers
لطفا اسم مرا از فهرست داوطلبان قلم بزنید.

پیشنهاد کاربران

داوطلبان


کلمات دیگر: