کلمه جو
صفحه اصلی

protestation


معنی : ادعا، اعتراض، اظهار جدی، واخواهی
معانی دیگر : اظهار موکد، فاشگویی، اصرار، واسرنگش، تصریح

انگلیسی به فارسی

اعتراض، واخواهی، اظهار جدی، ادعا، تصریح


اعتراض، واخواهی، اظهار جدی، ادعا


انگلیسی به انگلیسی

• objection; opposition; formal declaration, solemn assertion
a protestation is a strong declaration; a formal word.

مترادف و متضاد

ادعا (اسم)
assertion, claim, pretense, pretension, plea, allegation, purport, protestation, asseveration, averment, postulate

اعتراض (اسم)
objection, animadversion, protest, defiance, protestation, exception, remonstrance

اظهار جدی (اسم)
protestation, asseveration

واخواهی (اسم)
protestation

جملات نمونه

1. She repeated her protestation of innocence.
[ترجمه ترگمان]در این موقع اعتراض او را به بی گناهی خود تکرار کرد
[ترجمه گوگل]او تظاهرات خود را درباره بی گناهی تکرار کرد

2. Her protestation of innocence had a hollow ring to it .
[ترجمه ترگمان]چیزی که در بی گناهی او وجود داشت یک حلقه خالی بود
[ترجمه گوگل]اعتراض خود را نسبت به بی گناهی به آن متصل شده بود

3. Despite his protestation to the contrary, he was extremely tired.
[ترجمه ترگمان]با وجود protestation که بر عکس داشت بسیار خسته بود
[ترجمه گوگل]علی رغم اعتراض خود به سوی خلاف، بسیار خسته بود

4. Despite their protestation, they were glad to accept our help.
[ترجمه ترگمان]با وجود protestation، آن ها از قبول کمک ما خوشحال بودند
[ترجمه گوگل]با وجود اعتراض خود، آنها خوشحال بودند که ما را به کمک ما برسانند

5. Every protestation that she should go on this outing was clearly a plea for her to stay and resist the invitation.
[ترجمه ترگمان]هر گونه اعتراضی که بر این گردش می کرد، این بود که از او خواهش کند که بماند و در مقابل دعوت او مقاومت کند
[ترجمه گوگل]هر گونه اعتراضی که او باید در این سفر انجام دهد، به وضوح درخواست او برای اقامت و مقاومت در برابر دعوت است

6. The call to community is not a hollow protestation of universal brotherhood.
[ترجمه ترگمان]تماس با اجتماع هیچ گونه اعتراض توخالی از برادری جهانی نیست
[ترجمه گوگل]فراخوان جامعه، اعتراضی توخالی برادری جهانی نیست

7. She kneels and makes a show of protestation to him.
[ترجمه ترگمان]در کنارش زانو می زند و برای او اعتراضی می کند
[ترجمه گوگل]او زانو می زند و نشانۀ اعتراض به او می کند

8. His repeated protestation of his innocence did not avail him.
[ترجمه ترگمان]اعتراض مکرر او از بی گناهی او فایده ای نداشت
[ترجمه گوگل]اعتراضات مکرر وی از بی گناهی او او را نپذیرفت

9. Despite their protestation, they were still glad to accept our help.
[ترجمه ترگمان]با وجود protestation، آن ها هنوز خوشحال بودند که به ما کمک کنند
[ترجمه گوگل]با وجود اعتراض خود، آنها هنوز هم خوشحال بودند که ما را به کمک ما برسانند

10. They have to make a protestation of that news.
[ترجمه ترگمان]باید به این خبر اعتراض کنند
[ترجمه گوگل]آنها باید این خبر را اعتراض کنند

11. Nous avons adress é une protestation é nergique aupr è s de votre ambassade au sujet de cette affaire.
[ترجمه ترگمان]ما در این مورد با شما صحبت خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]اعتراضات ناس را به دلیل عدم تطبیق این پرونده در اختیار شما قرار می دهد

12. Was there really no more to the pitch than this rhetorical protestation of devotion?
[ترجمه ترگمان]آیا هیچ چیز بیش از این سخنان گستاخانه از خودگذشتگی در کار نبود؟
[ترجمه گوگل]آیا واقعا به زمین بیشتر از این اعتراضات لفظی وفادار نبود؟

13. And unfortunately the loudness of my voice often evokes protestation around.
[ترجمه ترگمان]و متاسفانه بیشتر صدای من باعث برانگیختن اعتراض در مورد آن می شود
[ترجمه گوگل]و متاسفانه صدای صدای من اغلب باعث اعتراض می شود

14. Cherry was a green - eyed monster, but tried to hide it under protestation of admiration.
[ترجمه ترگمان]گیلاس یک هیولای چشم سبز رنگ بود، اما سعی می کرد آن را زیر نظر تحسین پنهان کند
[ترجمه گوگل]گیلاس یک هیولای سبز چشم بود، اما سعی کرد آن را تحت معترضین تحسین کند


کلمات دیگر: