1. There was never any outcry about that because cortisone is legal.
[ترجمه ترگمان]هیچ جنجالی در این مورد وجود ندارد، چون cortisone قانونی است
[ترجمه گوگل]هرگز در این مورد هیچ اتفاقی نیافتم چون کورتیزون قانونی است
2. If that doesn't work, cortisone injections.
[ترجمه ترگمان]اگر این کار جواب ندهد، cortisone تزریق می شود
[ترجمه گوگل]اگر این کار نمی کند، تزریق کورتیزون
3. He is not supposed to have another cortisone shot anytime soon.
[ترجمه ترگمان]اون قرار نیست به این زودی ها یه تیرانداز دیگه داشته باشه
[ترجمه گوگل]او نباید کورتیزون دیگری را به زودی ببرد
4. When stressed, we release cortisone into the body and this increases the appetite.
[ترجمه محمد] وقتی که دچار استرس میشویم؛ کورتیزون را در بدن ترشح میکنیم؛ و این اشتها را افزایش میدهد
[ترجمه ترگمان]وقتی استرس زده شد، cortisone را در بدن آزاد می کنیم و این اشتها را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]هنگامی که تاکید کردیم، کورتیزون را به بدن وارد می کنیم و این باعث اشتها می شود
5. Examples of these are chloroform, penicillin and cortisone. 3 How does homoeopathy work?
[ترجمه ترگمان]مثال هایی از اینها کلروفرم، پنی سیلین و cortisone هستند ۳ چگونه کار می کند؟
[ترجمه گوگل]نمونه هایی از این ها عبارتند از کلروفرم، پنی سیلین و کورتیزون 3 چگونه هومیوپاتی کار می کند؟
6. He had a cortisone injection yesterday after a visit to a specialist.
[ترجمه ترگمان]دیروز بعد از بازدیدی از یک متخصص، تزریق cortisone را انجام داد
[ترجمه گوگل]او یک تزریق کورتیزون دیروز پس از بازدید از یک متخصص به حال خود داشت
7. Unlike cortisone, which also reduces inflammation, Adequan seems to stimulate the production of new tissue in a damaged tendon.
[ترجمه ترگمان]برخلاف cortisone که التهاب را نیز کاهش می دهد، به نظر می رسد Adequan تولید بافت جدید را در a آسیب دیده تحریک می کند
[ترجمه گوگل]بر خلاف کورتیزون، که همچنین التهاب را کاهش می دهد، Adequan به نظر می رسد که تولید بافت جدید را در تاندون آسیب دیده تحریک کند
8. You need a few minutes for cortisone to take.
[ترجمه ترگمان]چند دقیقه وقت لازم داری که تن رو بگیری
[ترجمه گوگل]برای کورتیزون برای چند دقیقه نیاز دارید
9. In this study, we discussed the effect of cortisone on the AcP of neurohypophysis and the functional significance of pituicytes in neurosecretion procedure.
[ترجمه ترگمان]در این تحقیق، ما در مورد اثر of بر روی AcP of و اهمیت عملکردی of در روش neurosecretion بحث کردیم
[ترجمه گوگل]در این مطالعه، ما در مورد اثر کورتیزون بر AcP neurohypophysis و اهمیت کارکرد pituicytes در روش neurosecretion مورد بحث قرار گرفت
10. Conclusion: The cortisone levels in serum in rats with suprarenalectomy could reach almost normal after micro-encapsulated adrenal cortex cells were transplanted.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: سطوح cortisone در سرم در سرم در موش های مبتلا به suprarenalectomy ممکن است بعد از پیوند سلول های قشر آدرنالی یا encapsulated، تقریبا به حالت عادی برسند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری سطح کورتیزون در سرم در موشهای صحرایی با سوپرمنالکتومی می تواند تقریبا طبیعی باشد پس از پیوند سلول های قشر آدرنال میکروکاغذی پیوند داده می شود
11. If the cortisone doesn't take, I may have to have surgery.
[ترجمه ترگمان]اگه هیات منصفه قبول نکنه، ممکنه جراحی داشته باشم
[ترجمه گوگل]اگر کورتیزون نمی گیرد، ممکن است مجبور به عمل جراحی باشم
12. Cortisone should never be used as It'suppresses the immune system of an already compromised animal.
[ترجمه ترگمان]cortisone هرگز نباید مورد استفاده قرار گیرند زیرا سیستم ایمنی یک حیوان در خطر افتاده را سرکوب می کند
[ترجمه گوگل]کورتیزون هرگز نباید استفاده شود زیرا سیستم ایمنی بدن حیوان را در معرض خطر قرار می دهد
13. However, cortisone therapy and medicinal implants kept Kennedy alive.
[ترجمه ترگمان]با این حال، cortisone درمانی و ایمپلنت های دارویی کندی را زنده نگه داشتند
[ترجمه گوگل]با این حال، درمان کورتیزون و ایمپلنتهای دارویی کندی را زنده نگه داشت
14. Methods: SD rats were immunosuppressed with injection of cortisone acetate.
[ترجمه ترگمان]روش ها: موش های SD، با تزریق استات cortisone immunosuppressed شدند
[ترجمه گوگل]روش ها: موش های صحرایی با تزریق کورتیزون استات تحت تاثیر قرار گرفتند