کلمه جو
صفحه اصلی

geared

انگلیسی به فارسی

هدایت، دنده دار کردن، اماده کار کردن، پوشانیدن، مجهز کردن


دیکشنری تخصصی

[سینما] سه پایه دنده ای

پیشنهاد کاربران

مهیا شدن

مهیا شده، فراهم شده

تخصصی

be geared to somebody/something
طراحی شدن برای، سازمان یافتن برای

to be organized in a way that is suitable for a particular purpose or situation =

The typical career pattern was geared to men whose wives didn’t work.


کلمات دیگر: