کلمه جو
صفحه اصلی

edit


معنی : تنظیم کردن، ویراستن، نشر کردن، اماده چاپ کردن، تغییر دادن یا تصحیح کردن
معانی دیگر : ویرایش کردن، حواشی نوشتن، اصلاح کردن (متن)، برای چاپ آماده کردن، (کامپیوتر - درستی داده را بررسی کردن و افزودن یا کاستن) ویراستن، (عامیانه) عمل ویراستن، (روزنامه و مجله) سردبیری کردن، سردبیر بودن، (فیلم و نوار و غیره - گزیدن و بریدن و زیرنویسی کردن و چسباندن و غیره) ویراستاری کردن، تدوین کردن، مونتاژ کردن، مخفف:، ویراسته شده، چاپ

انگلیسی به فارسی

نشر کردن، اماده چاپ کردن، تغییر دادن یا تصحیح کردن، تنظیم کردن، ویراستن


ویرایش کنید، ویراستن، نشر کردن، اماده چاپ کردن، تنظیم کردن، تغییر دادن یا تصحیح کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: edits, editing, edited
(1) تعریف: to supervise the preparation of (material) for publication.
مترادف: redact
مشابه: manage, prep, prepare

- She is editing a collection of articles by several authors.
[ترجمه ترگمان] او مجموعه ای از مقالات را توسط چندین نویسنده ویرایش می کند
[ترجمه گوگل] او در حال ویرایش مجموعه ای از مقالات توسط چندین نویسنده است

(2) تعریف: to add to, delete, correct, or rearrange (written material or film segments).
مترادف: amend, emend, modify, revise
مشابه: blue-pencil, correct, polish, rephrase, rewrite, touch up

- I edited my paper carefully before I handed it in.
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه آن را به دستم بدهم، paper را به دقت ویرایش کردم
[ترجمه گوگل] من قبل از تحویل آن، مقاله خود را به دقت مطالعه کردم
- The film was edited for television because it was too long.
[ترجمه ترگمان] فیلم برای تلویزیون ویرایش شد چون خیلی طولانی بود
[ترجمه گوگل] این فیلم برای تلویزیون تدوین شده بود زیرا خیلی طولانی بود

(3) تعریف: to omit (often fol. by "out").
مترادف: cross out, delete, eliminate, expunge, omit, remove
مشابه: blue-pencil, bowdlerize, censor, excise, expurgate

- They edited out all of the obscenities in the interview.
[ترجمه ترگمان] آن ها تمام of را در مصاحبه ویرایش کردند
[ترجمه گوگل] آنها تمام مصاحبه ها را از بین بردند
اسم ( noun )
• : تعریف: an act or instance of editing.
مترادف: revision, rewrite

- She gave the manuscript a thorough edit.
[ترجمه ترگمان] او یک ویرایش کامل را به دست نوشته داد
[ترجمه گوگل] او نسخه کامل را ویرایش کرد

• revise, alter; make changes and corrections prior to printing
if you edit a text, you correct it so that it is suitable for publication.
if you edit a book, you collect pieces of writing by different authors and prepare them for publication.
if you edit a film or a television or radio programme, you decide which material to include and arrange it in a particular order.
someone who edits a newspaper or magazine is in charge of it and makes decisions concerning the contents.
if you edit something out of a book or film, you remove part of it, often because it might be offensive to some people.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] ویرایش
[کامپیوتر] ویرایش بررسی یک فایل و ایجاد تغییرات در آن . این ار معمولاً توسط برنامه ی ویرایشگر انجام می شود . نگاه کنید به editor . - ویرایش کردن ؛ ویراستن
[برق و الکترونیک] ویرایش کردن
[ریاضیات] تنظیم کردن، ویراستن، ویرایش کردن، ویرایش، تصحیح کردن، مرتب کردن
[سینما] پیوند - تدوین - ویراستن / ویراسته کردن

مترادف و متضاد

rewrite, refine


Synonyms: adapt, alter, amplify, analyze, annotate, arrange, assemble, assign, blue-pencil, boil down, butcher, censor, check, choose, compile, compose, condense, correct, cut, delete, discard, doctor, draft, emend, excise, feature, fine-tune, finish, fly speck, go over, make up, massage, polish, prepare, prescribe, proofread, publish, put together, rearrange, recalibrate, rectify, redact, regulate, rehash, rephrase, report, revise, scrub, select, set up, strike out, style, tighten, trim, write over


تنظیم کردن (فعل)
order, adjust, modulate, regulate, redact, formulate, frame, control, regularize, regiment, make out, edit, line up

ویراستن (فعل)
edit

نشر کردن (فعل)
infiltrate, transpire, edit

اماده چاپ کردن (فعل)
redact, edit

تغییر دادن یا تصحیح کردن (فعل)
edit

جملات نمونه

1. edit line
خط ویرایش

2. edit window
پنجره ی ویرایش

3. edit out
حذف کردن (در هنگام ویرایش)،سترش،بریدن و دور انداختن (بخشی از متن یا فیلم و غیره)

4. a cut made in the edit
حذف شدگی در هنگام ویرایش

5. He used to edit the China Daily.
[ترجمه ترگمان]او به ویرایش دیلی چین عادت داشت
[ترجمه گوگل]او برای ویرایش روزنامه چینی استفاده کرد

6. This program allows you to edit and catalogue digital photographs.
[ترجمه ترگمان]این برنامه به شما اجازه ویرایش و کاتالوگ کردن عکس های دیجیتال را می دهد
[ترجمه گوگل]این برنامه به شما اجازه می دهد تا عکس های دیجیتال را ویرایش و کاتالوگ کنید

7. When you edit the tape you can take out the giggles.
[ترجمه ترگمان]وقتی که اون نوار رو تدوین کنی میتونی هر giggles رو برداری
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما نوار را ویرایش می کنید، می توانید giggles را حذف کنید

8. Choose the 'Cut' option from the Edit menu.
[ترجمه ترگمان]گزینه برش را از منوی ویرایش انتخاب کنید
[ترجمه گوگل]گزینه 'Cut' را از منوی Edit انتخاب کنید

9. I used to edit the college paper in the old days.
[ترجمه ترگمان]من قبلا روزنامه کالج را در گذشته ویرایش می کردم
[ترجمه گوگل]من در روزهای گذشته ویرایش مقاله کالج را انجام دادم

10. Edit the input text and re-run the software.
[ترجمه ترگمان]ویرایش متن ورودی و راه اندازی مجدد نرم افزار
[ترجمه گوگل]متن ورودی را ویرایش کنید و نرم افزار را دوباره اجرا کنید

11. She used to edit the Observer.
[ترجمه Abas bouazar] او برای ویرایش ناظر استفاده کرد = عباس بوعذار
[ترجمه ترگمان]او سابقا ناظر را ویرایش می کرد
[ترجمه گوگل]او برای ویرایش ناظر استفاده کرد

12. Read through your work and edit out anything repetitive or irrelevant.
[ترجمه ترگمان]کار خود را مطالعه کنید و هر چیز تکراری و یا بی ربط را ویرایش کنید
[ترجمه گوگل]از طریق کار خود بخوانید و هر چیزی را تکراری یا بی ربط کنید

13. You scan the text into the computer, then edit it.
[ترجمه ترگمان]شما متن را به کامپیوتر اسکن می کنید و بعد آن را ویرایش می کنید
[ترجمه گوگل]متن را به رایانه اسکن میکنید، سپس آن را ویرایش کنید

14. I prefer to edit text on-screen.
[ترجمه ترگمان]من ترجیح می دهم متن را روی صفحه ویرایش کنم
[ترجمه گوگل]من ترجیح می دهم متن را روی صفحه نمایش ویرایش کنم

15. The purpose of the edit is fairly simple—to chop out the boring bits from the original.
[ترجمه ترگمان]هدف ویرایش نسبتا ساده است - تا قطعات خسته کننده را از اصل جدا کنید
[ترجمه گوگل]هدف از ویرایش، نسبتا ساده است - برای خرد کردن بیت های خسته کننده از اصل

16. She used to edit a women's magazine.
[ترجمه ترگمان]او سابقا یک مجله زنان را ویرایش می کرد
[ترجمه گوگل]او مجله ی زنان را ویرایش کرد

a cut made in the edit

حذف شدگی در هنگام ویرایش


Shakespeare's works have again been edited by an American scholar.

آثار شکسپیر دوباره توسط یک دانشمند امریکایی ویرایش شده است.


The first person who edited his poetry.

نخستین کسی که اشعار او را ویرایش کرد.


edit line

خط ویرایش


edit window

پنجره‌ی ویرایش


اصطلاحات

edit out

حذف کردن (در هنگام ویرایش)، سترش، بریدن و دور انداختن (بخشی از متن یا فیلم و غیره)


پیشنهاد کاربران

طیف وسیعی از لباس ها یا کالاهای دیگری که برای یک هدف خاص انتخاب شده اند یا در یک زمان خاص پوشیده یا استفاده می شوند. ( noun )

Edit picture
ویرایش عکس

before a passage puts in newspaper it is edited several times
قبل از اینکه یک متن در روزنامه ای قرار گیرد چندین بار ویرایش می شود🚜

گرد آوردن، مثل گردآوری مجموعه مقالات در یک کتاب. کلمۀ editor که روی بعضی کتابهای خارجی نوشته شده به معنای ویراستار نیست، بلکه یعنی کسی که مقالات و متنهای کتاب را انتخاب و جمع آوری کرده است.


کلمات دیگر: