کلمه جو
صفحه اصلی

generation


معنی : پشت، زایش، قبیله، نسل، تولید، تولید نیرو
معانی دیگر : فرآوری، ابداع، هست سازی، هستش، مردم دوران بخصوصی، زادگان، ایجاد، زه و زاد، نسل اندر نسل، پشت اندر پشت

انگلیسی به فارسی

نسل، تولید، زایش، تولید نیرو، قبیله، پشت


تولید، زایش، نسل


تولید نیرو، نسل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the entire body of people who were born at roughly the same time.
مشابه: contemporaries

- My grandmother's generation did not have television.
[ترجمه نازنین] نسل مادر بزرگم تلویزیون نبوده
[ترجمه حسن] نسل مادر بزرگ من تلویزیون نداشت
[ترجمه محدثه فرومدی] نسل مادربزرگم تلویزیون نداشتند.
[ترجمه ریحان] نسل مادربزرگ من تلویزیون نبوده است. ☺
[ترجمه مهرسا] در نسل مادربزرگ من تلویزیون وجود نداشته است
[ترجمه لیانا] نسل مادربزرگم تلویزیون نداشتند
[ترجمه ترگمان] نسل مادربزرگ من تلویزیون نداشت
[ترجمه گوگل] نسل مادربزرگ من تلویزیون ندارند

(2) تعریف: the time period between the birth of parents and the birth of their children, or a period roughly equal to such a time period.

- This land has been owned by our family for six generations.
[ترجمه ترگمان] این سرزمین برای شش نسل متعلق به خانواده ما بوده است
[ترجمه گوگل] این سرزمین متعلق به خانواده ما برای شش نسل است
- Technology has changed a great deal in one generation.
[ترجمه علی جادری] تکنولوژی تغییرات زیادی را در یک نسل ایجاد کرده است .
[ترجمه ترگمان] تکنولوژی یک معامله بزرگ را در یک نسل تغییر داده است
[ترجمه گوگل] فناوری در یک نسل یک معامله بزرگ را تغییر داده است

(3) تعریف: a level or single step in an ancestral hierarchy.

- Brothers, sisters, and cousins are of the same generation.
[ترجمه ترگمان] برادران و خواهران و cousins از نسل یکسانی هستند
[ترجمه گوگل] برادران، خواهران و عموزاده ها از یک نسل هستند
- Uncles and nephews are one generation removed from each other.
[ترجمه ترگمان] Uncles و برادرزاده یکی از نسلی هستند که از یکدیگر جدا شده اند
[ترجمه گوگل] عمو و برادرزاده یک نسل از یکدیگر جدا شده اند

(4) تعریف: the act or process of generating or creating.
مترادف: conception, creation, formation, origination, procreation, production
مشابه: development, inception, launch, start

- These turbines are used for the generation of electricity.
[ترجمه ترگمان] این توربین ها برای تولید برق مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل] این توربین ها برای تولید برق استفاده می شود
- With the help of a microscope, it is possible to see the generation of new cells.
[ترجمه ترگمان] با کمک میکروسکوپ، امکان مشاهده نسل سلول های جدید وجود دارد
[ترجمه گوگل] با استفاده از میکروسکوپ، امکان تولید سلول های جدید وجود دارد

• group of people born around the same time; production
a generation is all the people in a group or country who are of a similar age.
a generation is also the period of time, usually considered to be about thirty years, that it takes for children to grow up and become adults and have children of their own.
a stage of development in the design and manufacture of machines or equipment is also called a generation.
the generation of energy is its production.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] نسل . F1 Generation = اولین نسل فرزندی، یا اولین نسل نتاج از نسل والدین(P1) . F2 Generation = دومین نسل فرزندی، یا دومین نسل نتاج بعد از نسل والدین(P1) .
[سینما] نسل - تکثیر - نسخه برداری
[کامپیوتر] تولید نسل
[برق و الکترونیک] تولید
[ریاضیات] نسل، تولید، پیدایش، مولد، نقطه

مترادف و متضاد

پشت (اسم)
back, rear, support, continuation, sequel, backbone, backside, reverse, dorsum, back part, generation, flesh side, wrong side

زایش (اسم)
get, birth, bearing, generation, procreation

قبیله (اسم)
tribe, generation, caste, phylum, clan, gens, phyle

نسل (اسم)
slip, race, generation, descendant, descendent, filiation

تولید (اسم)
efficiency, genesis, generation, manufacture, production, output, production rule, turn-out

تولید نیرو (اسم)
generation

creation, production


Synonyms: bearing, begetting, breeding, bringing forth, engenderment, formation, fructifying, genesis, multiplying, origination, procreation, propagation, reproduction, spawning


Antonyms: destruction


era; age group


Synonyms: aeon, breed, contemporaries, crop, day, days, eon, epoch, peers, period, rank, span, step, time, times


جملات نمونه

the modern generation

نسل جدید


the computer generation

نسل عصر کامپیوتر


generation after generation

نسل اندر نسل


1. generation after generation
نسل اندر نسل

2. generation after generation

3. electricity generation
تولید برق

4. our generation should not use up all of the world's resources
نسل ما نباید همه منابع جهان را مصرف کند.

5. the generation died out
نسل آنها ور افتاد.

6. the generation gap
شکاف بین نسل ها

7. a hollow generation of youths
نسلی از جوانان درون تهی

8. the computer generation
مردم عصر کامپیوتر

9. the gimme generation
نسل مفت خور

10. the modern generation
نسل جدید

11. the rising generation
نسل آینده

12. down from one generation to another
از نسلی به نسل دیگر

13. prosperity goes cycling on from generation to generation
رونق از نسلی به نسل دیگر می گردد.

14. who knows only his own generation always remains a child
کسی که فقط از نسل خود اطلاع دارد همیشه کودک باقی خواهد ماند.

15. they were the cream of our generation
آنان سرآمد نسل ما بودند.

16. the despoilment of the country's natural resources by one generation will occasion the curses of other generations
تاراج منابع طبیعی کشور توسط یک نسل موجب نفرین نسل های دیگر خواهد شد.

17. he believed that acquired habits could be transmitted from one generation to another
او اعتقاد داشت که ممکن است عادت های اکتسابی از یک نسل به نسل دیگر منتقل شوند.

18. he too wrote in the same romantic vein characteristic of his generation
او هم به همان سبک رومانتیک که ویژه ی معاصران او بود نگارش می کرد.

19. the conservation of the environment is one of the most important duties of the present generation
نیکداشت محیط زیست (زیست بوم) یکی از بزرگترین وظایف نسل حاضر است.

20. The idea of handing down his knowledge from generation to generation is important to McLean.
[ترجمه ترگمان]ایده انتقال دانش خود از نسلی به نسل، برای مک لین حائز اهمیت است
[ترجمه گوگل]ایده تحویل دانش خود را از نسلی به نسل به مک لین آشنایی دارد

21. The older generation doesn't like pop music.
[ترجمه ترگمان]نسل قدیمی تر موسیقی پاپ را دوست ندارد
[ترجمه گوگل]نسل قدیمی موسیقی پاپ را دوست ندارد

22. Like most of my generation, I had never known a war.
[ترجمه ترگمان]مثل بیشتر نسل من، من هرگز یک جنگ را ندیده بودم
[ترجمه گوگل]مانند بسیاری از نسل من، من هرگز جنگی ندیده بودم

23. She has nothing but scorn for the new generation of politicians.
[ترجمه ترگمان]او چیزی جز تحقیر برای نسل جدید سیاستمداران ندارد
[ترجمه گوگل]او برای نسل جدیدی از سیاستمداران چیزی جز سخن گفتن ندارد

24. My generation have grown up without the experience of a world war.
[ترجمه ترگمان]نسل من بدون تجربه جنگ جهانی بزرگ شده است
[ترجمه گوگل]نسل من بدون تجربه جنگ جهانی رشد کرده است

25. People of my generation who lived through World War II have vivid memories of confusion and incompetence.
[ترجمه ترگمان]مردم نسلی که در جنگ جهانی دوم زندگی می کردند، خاطرات روشنی از سردرگمی و بی کفایتی داشتند
[ترجمه گوگل]اشخاص نسل من که از جنگ جهانی دوم زندگی می کردند خاطرات زنده ای از سردرگمی و بی کفایتی دارند

26. She ranks above any other musician of her generation.
[ترجمه ترگمان]از هر موسیقی دان دیگر از نسل او بالاتر است
[ترجمه گوگل]او بالاتر از هر نوازنده دیگری از نسل او است

27. Writers like him belong to a different generation.
[ترجمه ترگمان]نویسندگانی مانند او به نسل متفاوتی تعلق دارند
[ترجمه گوگل]نویسندگان مانند او متعلق به نسل دیگر هستند

electricity generation

تولید برق


پیشنهاد کاربران

تولید، فرآوری

The generation is a group of people who take care of their parents at the same time as they are taking care of their children

اصالت

a group of people who born in same time

نسل، ایجاد، تولید

تدوین

نسل

نسل . رسم . تولید

ساختن

پیدایش

پسوند - زایی
wealth generation= ثروت زایی
heat generation = گرمازایی

خلق، ابداع، نسل، نوآوری، ابتکار

The first generation of the methods involved maximum annual energy production as objective, since this includes off - design performance

generation ( مهندسی برق )
واژه مصوب: تولید 2
تعریف: ← تولید برق


کلمات دیگر: