1. aberration rate
میزان انحراف
2. moral aberration
انحراف اخلاقی
3. statistical aberration
انحراف آماری
4. stellar aberration
ابیراهی ستاره ای
5. In a moment of aberration, she agreed to go with him.
[ترجمه ترگمان]در یک لحظه of، او موافقت نمود که همراه او برود
[ترجمه گوگل]در یک لحظه از انحراف، او موافقت کرد تا با او بماند
6. Owing to a strange mental aberration he forgot his own name.
[ترجمه ترگمان]به واسطه یک نیروی روحی عجیب، نام خود را از یاد برد
[ترجمه گوگل]به دلیل یک اختلال روانی عجیب و غریب، نام خود را فراموش کرد
7. A childless woman was regarded as an aberration, almost a social outcast.
[ترجمه ترگمان]زنی بدون فرزند، به عنوان یک aberration، تقریبا یک مطرود اجتماعی تلقی می شد
[ترجمه گوگل]یک زن بدون فرزند به عنوان یک انحراف، تقریبا بی اخلاقی اجتماعی در نظر گرفته شد
8. There is much here that is holy, an aberration in the heartland of the real.
[ترجمه ترگمان]اینجا چیزهای زیادی هست که مقدس است، یک aberration در قلب واقعیت
[ترجمه گوگل]اینجا بسیار زیاد است که مقدس است، انحرافی در حوزه اصلی واقعی است
9. A popular aberration has a light yellow exterior with towelling striped innards.
[ترجمه ترگمان]محرک رایج، ظاهری زرد روشن با اعضای داخلی راه راه دارد
[ترجمه گوگل]یک انحراف معروف دارای یک بیرونی زرد کمرنگ با درون حاشیه راه راه است
10. This is fashionably dismissed as a sentimental modern aberration, but it is how I read the figure.
[ترجمه ترگمان]این مطابق مد روز، به عنوان یک محرک جبری امروزی است، اما این طور است که من آن را خواندم
[ترجمه گوگل]این به لحاظ مدرن به عنوان یک اختلال روحانی مدرن رد شده است، اما این چگونگی شکل گیری آن را می خوانم
11. The views expressed by Rice were not an aberration; they were a reflection of the Bush camp's views.
[ترجمه ترگمان]نظراتی که توسط رایس بیان شد یک محرک جبری نبود؛ آن ها انعکاسی از دیدگاه های اردوگاه بوش بودند
[ترجمه گوگل]دیدگاه های بیان شده توسط رایس انحراف نیست؛ آنها بازتابی از دیدگاه اردوگاه بوش بودند
12. Aberration, if it occurred, was not recorded, and the female line took second place.
[ترجمه ترگمان]اگر این اتفاق می افتاد، aberration ثبت نمی شد و خط زنان جایگاه دوم را می گرفت
[ترجمه گوگل]انحراف، اگر رخ دهد، ثبت نشد، و خط زنانه جایگاه دوم را گرفت
13. The losses this year are an aberration, and the company will continue to grow.
[ترجمه ترگمان]خسارت های سال جاری یک محرک جبری است و این شرکت همچنان به رشد خود ادامه خواهد داد
[ترجمه گوگل]تلفات در سال جاری، منفی است و این شرکت همچنان رشد خواهد کرد
14. The Tories regard it as an aberration that would be catastrophic for Britain's system of government.
[ترجمه ترگمان]محافظه کاران آن را به عنوان یک محرک جبری تلقی می کنند که برای سیستم دولت بریتانیا فاجعه بار خواهد بود
[ترجمه گوگل]توری ها آن را بعنوان یک اختلال می دانند که برای سیستم حکومت انگلیس فاجعه بار است
15. It became very clear that the incident was not just an aberration, it was not just a single incident.
[ترجمه ترگمان]بسیار روشن شد که این حادثه تنها یک محرک جبری نبود بلکه تنها یک حادثه نبود
[ترجمه گوگل]کاملا روشن شد که این حادثه فقط یک انحراف نیست، این تنها یک حادثه نبود
16. I'm sorry I'm late - I had a mental aberration and forgot we had a meeting today.
[ترجمه Jason] ببخشید که دیر اومدم، ذهنم درگیر بود و یادم رفت که امروز جلسه داریم
[ترجمه ترگمان]ببخشید که دیر کردم - من یک محرک روانی داشتم و یادم رفته بود که امروز جلسه داریم
[ترجمه گوگل]من متاسفم که من دیر شده بودم، من اختلالی ذهنی داشتم و فراموش کرده بود امروز یک جلسه داشته باشیم