کلمه جو
صفحه اصلی

accessories


معنی : لوازم، لوازم تزئینی
معانی دیگر : لوازم

انگلیسی به فارسی

لوازم


تجهیزات جانبی، لوازم، لوازم تزئینی


انگلیسی به انگلیسی

• folder located in the start menu in a windows operating environment (contains useful mini-applications, such as the calculator, wordpad, notepad, etc.); helper programs

دیکشنری تخصصی

[سینما] ضمایم - لوازم - وسایل
[برق و الکترونیک] لوازم، ملحقات

مترادف و متضاد

لوازم (اسم)
accessories, gear, apparatus, fitment, service, fitting, munition, paraphernalia, rig, fixing

لوازم تزئینی (اسم)
accessories

appurtenances


Synonyms: frills, ornaments, adornments, decorations, additions, attachments, extras, embellishments, trimmings, doodads, bells and whistles


جملات نمونه

1. automobile accessories such as spotlights and safety locks
ابزار اضافی اتومبیل مانند نورافکن و قفل های ایمنی

2. kitchen accessories
وسایل آشپزخانه

3. Jazz the dress up with some bright accessories.
[ترجمه ترگمان]جاز با کمی لوازم جانبی روشن
[ترجمه گوگل]جاز لباس با برخی از لوازم روشن است

4. These are indispensable accessories.
[ترجمه ترگمان]اینها لوازم ضروری هستند
[ترجمه گوگل]این لوازم جانبی ضروری است

5. Accessories for the top-of-the-range car include leather upholstery, a CD player, electric windows and a sunroof.
[ترجمه محمد] لوازم جانبی ماشین مدل بالا، شامل روکش چرمی، یک پخش کننده ی سی دی، پنجره های برقی و یک سانروف میباشد.
[ترجمه ترگمان]لوازم جانبی برای ماشین با برد بالا شامل لوازم داخلی چرمی، یک پخش کننده سی دی، پنجره های برقی و یک sunroof است
[ترجمه گوگل]لوازم جانبی برای خودرویی با برد بالا شامل اثاثه یا لوازم جانبی چرمی، دستگاه پخش سی دی، پنجره های الکتریکی و سقف کابین است

6. We stock the full range of model railway accessories.
[ترجمه ترگمان]ما محدوده کاملی از لوازم جانبی راه آهن را در نظر می گیریم
[ترجمه گوگل]ما طیف گسترده ای از لوازم جانبی راه آهن مدل را در اختیار شما قرار می دهیم

7. Matching bag and accessories provide a complete ensemble of colour coordinates.
[ترجمه ترگمان]تطبیق چمدان و لوازم جانبی یک مجموعه کامل از مختصات رنگی را فراهم می کند
[ترجمه گوگل]کیسه و لوازم جانبی آن دسته ای کامل از مختصات رنگ را ارائه می دهند

8. Extending our name to accessories is a natural and logical progression.
[ترجمه ترگمان]گسترش نام ما به لوازم جانبی یک پیشرفت طبیعی و منطقی است
[ترجمه گوگل]گسترش نام ما به لوازم جانبی پیشرفت طبیعی و منطقی است

9. Children are not fashion accessories that can be pushed aside.
[ترجمه ترگمان]کودکان لوازم جانبی مد نیستند که بتوان آن ها را کنار زد
[ترجمه گوگل]بچه ها لوازم جانبی مد نیست که می تواند کنار گذاشته شود

10. Their other accessories are all pretty cool: private jets, Boss jeans, tanned Euro-trash girlfriends.
[ترجمه ترگمان]دیگر لوازم جانبی آن ها بسیار جالب است: جت های خصوصی، شلوار جین، برنزه و دوست دخترهای trash
[ترجمه گوگل]لوازم جانبی دیگر خود را همه جت های بسیار داغ جت خصوصی، شلوار Boss، دختران زباله Euro

11. Also on offer are some highly useful Wolfcraft accessories to complement the workbench.
[ترجمه ترگمان]هم چنین برای ارائه پیشنهاد، برخی از لوازم جانبی بسیار مفید برای تکمیل محیط کار وجود دارد
[ترجمه گوگل]همچنین در ارائه برخی از لوازم جانبی Wolfcraft بسیار مفید برای تکمیل کارگاه

12. It also makes specialty parts and accessories, which can be used to spruce up the performance and appearance of existing automobiles.
[ترجمه ترگمان]آن هم چنین قطعات تخصصی و لوازم جانبی را ایجاد می کند که می تواند برای رسیدن به عملکرد و ظاهر خودروهای موجود مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]همچنین قطعات و لوازم جانبی خاصی را می سازد که می تواند به منظور افزایش عملکرد و ظاهر اتومبیل های موجود مورد استفاده قرار گیرد

13. C P Hart's superb variety of bathroom accessories will add the crucial touch to your choice of bathroom suite.
[ترجمه ترگمان]تنوع فوق العاده لوازم حمام درجه سانتی گراد، تماس حیاتی را به انتخاب مجموعه حمام شما اضافه خواهد کرد
[ترجمه گوگل]انواع مختلفی از لوازم جانبی حمام C P Hart لمسی بسیار مهم را برای انتخاب مجموعه حمام اضافه می کند

14. Many accessories were standard, but the wooden Hartzell propeller could be replaced by a Curtiss Reed metal one.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از لوازم جانبی استاندارد بودند، اما پروانه Hartzell چوبی را می توان با یک فلز فلز (کورتیس)جایگزین کرد
[ترجمه گوگل]بسیاری از لوازم جانبی استاندارد بودند، اما پروانه هارتزل چوبی را می توان با یک کورتیز رید فلزی جایگزین کرد

15. Fittings by Cochrane are sold as accessories and used by other kite manufacturers.
[ترجمه ترگمان]Fittings توسط Cochrane به عنوان لوازم جانبی فروخته می شوند و توسط سایر تولیدکنندگان بادبادک مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]لوازم جانبی Cochrane به عنوان لوازم جانبی به فروش می رسد و توسط سایر تولید کنندگان کایت استفاده می شود

پیشنهاد کاربران

لوازم تزیینی

لوازم تجهیزات یا لوازم تزیینی

لوازم تزیینی ک جانبی مانند کروات پیکسل و. . . .

لوازم تزئینی، زیور آلات، لوازم جانبی

الحاقات

لوازم تزیینی و جانبی

به نظر من معنی : تجهیزات جانبی است

لوازم جانبی

لوازم تزئینی جانبی از قبیل کیف پول, کمربند, پیکسل, عینک آفتابی و. . .

تجهیزات

در کتاب انگلیسی من به معنی کمر بند است

زیورآلات

لوازم غیر ضروری که بود و نبودش زیاد مهم نیست و نبودش توی زندگی اختلالی ایجاد نمیکنه

در حقوق به معنی معاونان

زیور . زیور الات معنی دیکشنری اکسفورد هستش

زلم زیمبو

تقریبا ولی نه همیشه لوازمی که می پوشن ولی جزء clothes نیست مثل کفش ، عینک ، کلاه ، جوراب ، شالگردن، و. . .

لوازم تزئینی مانند کیف، ساعت، جواهرات، کروات، پاپیون، عینک، کلاه

scarves, belts, gloves, etc

اکسسوری
زینت آلات

: Accessories

کنارافزارها
دیگرافزارها
دسترِسگرها
دستیابِشگرها
ابزارهای دسترسی
ابزارهای کمکی/ یدکی

( نگاه کنید به: accessory )

معلم من گفته به معنای ورزش کردن است


کلمات دیگر: