کلمه جو
صفحه اصلی

filament


معنی : تار، رشته، لیف
معانی دیگر : (برق - سیم پیچ درون لامپ) افروزه، نخ بسیار باریک، ریسمان مویین، موی نخ، موی سیم، لیفچه، مفتول نازک، مفتولچه، میله ای

انگلیسی به فارسی

رشته، تار، لیف، (گیاه‌شناسی) میله‌ای، میله


رشته، تار، لیف


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: filamentary (adj.)
(1) تعریف: a fine strand, as of thread, fiber, or wire.
مشابه: line, textile

(2) تعریف: a threadlike structure, as in the stamens of flowers, the gills of fish, and the appendages of some algae and fungi.

(3) تعریف: in an electrical device such as a light bulb, a fine wire that lights or heats up when current is passed through it.

• fiber, thin threadlike object; thin wire; thin conductor which heats up and emits light in response to an electrical current (in an incandescent light bulb); heating element of a vacuum tube
a filament is a very thin piece or thread of something.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] رشته
[سینما] فیلامان
[عمران و معماری] تار - رشته
[برق و الکترونیک] فیلامان، رشته - رشته ؛ فیلامان 1. پیچکی از سیم تنگستن که به عنوان عنصر نورانی / گرمایی در لامپهای التهابی عمل می کند و با عبور جریان از آن به گرمای سفید می رسد. 2. پیچکی از سیم تنگستن یا سایر موادمقاومت - بالا در لامپهای پرتو - کاتدی که با عبور جریان از آن به عنوان گرم کننده ی کاتد مجاور آن عمل می کند. گرما موجب برانگیختگی الکترونها از کاتد و تشکیل باریکه ی الکترونی می شود. در لامپهای گرما یونی اولیه خود فیلامان از ماد پر الکترون پوشیده می شد و به عنوان کاتد نیز عمل می کرد.
[زمین شناسی] فیلامان، میله ای ،رشته ،عضو نخ مانند. رشته انتهایی.
[نساجی] الیاف بلند - الیاف یکسره - فیلامنت - الیاف بسیار طویل طبیعی مثل ابریشم و مصنوعی مثل نایلون و ویسکوز و امثال آنها
[پلیمر] رشته، تار، لیف یکسره
[آب و خاک] باریکه جریان جریان باریک

مترادف و متضاد

تار (اسم)
chord, thread, fiber, filament, warp, web, sleave

رشته (اسم)
tract, connection, field, sequence, string, sphere, chain, branch, suite, system, series, line, rank, clue, strand, thread, fiber, filament, catena, tissue, ligature

لیف (اسم)
brush, fiber, filament, phloem, fibre

جملات نمونه

1. The working part of a filament lamp is a metal coil which glows white hot.
[ترجمه ترگمان]بخش کار یک لامپ رشته ای، یک سیم پیچ فلزی است که به شدت داغ است
[ترجمه گوگل]بخشی از یک لامپ رشته ای، یک سیم پیچ فلزی است که داغ داغ می شود

2. Yank on one filament in the web, and the other filaments had to move, too.
[ترجمه ترگمان]Yank روی یک رشته در وب، و رشته های دیگر نیز باید حرکت می کردند
[ترجمه گوگل]Yank در یک رشته در وب، و دیگر رشته ها مجبور به حرکت می کند، بیش از حد

3. Results The nuclear matrix - lamina - intermediate filament fine network remained after selective extraction.
[ترجمه ترگمان]نتایج شبکه هسته ای - - lamina - network پس از استخراج انتخابی باقی ماند
[ترجمه گوگل]نتایج: ماتریس هسته ای - لامینا - شبکه ریز ریزمالی میانی بعد از استخراج انتخابی باقی می ماند

4. Then taking some foreign filament warper for reference, and incorporating our home conditions in China, the research of control system design for the filament warper is made.
[ترجمه ترگمان]سپس استفاده از یک رشته خارجی برای مرجع، و گنجاندن شرایط خانه در چین، تحقیق طراحی سیستم کنترل برای رشته warper در چین ساخته شده است
[ترجمه گوگل]سپس با استفاده از برخی از رشته های رشته ای خارجی برای مرجع و ترکیب شرایط خانه ما در چین، تحقیق طراحی سیستم کنترل برای رشته های رشته ای ساخته شده است

5. Med-high boiling rate polyester filament was produced on FDY standard spinning machine with fiber grade PET chip made in China.
[ترجمه ترگمان]رشته های پلی استر با نرخ جوش بالا در ماشین چرخان استاندارد FDY با چیپ ای تی PET ساخته شده در چین تولید شده است
[ترجمه گوگل]رشته پلی استر با جوش متوسط ​​با دستگاه ریجین استاندارد FDY با تراشه PET PET فیبر ساخته شده در چین ساخته شده است

6. I can see clearly that the filament in the bulb is broken.
[ترجمه ترگمان]من می توانم به روشنی ببینم که رشته درون حباب شکسته شده است
[ترجمه گوگل]من می توانم به وضوح ببینم که رشته در لامپ شکسته است

7. Since the filament is coiled, the increase of the filament current will consequently induces a larger electromagnetic force between the coils. We calculate the electromagnetic force of in. . .
[ترجمه ترگمان]از آنجا که رشته مارپیچ است، افزایش جریان رشته باعث می شود که یک نیروی الکترومغناطیسی بزرگ تر بین سیم پیچ ها ایجاد شود ما نیروی الکترومغناطیسی را محاسبه می کنیم
[ترجمه گوگل]از آنجاییکه رشته ها پیچ خورده است، افزایش جریان رشته در نتیجه موجب افزایش نیروی الکترومغناطیسی بین کویل ها خواهد شد ما نیروی الکترومغناطیسی در محاسبه می کنیم

8. Diamond film was coated by the hot filament chemical vapor deposition method.
[ترجمه ترگمان]فیلم الماس با استفاده از روش رسوب بخار مواد شیمیایی رشته گرم پوشانده شد
[ترجمه گوگل]فیلم الماس توسط روش رسوب شیمیایی رشته حرارتی گرم پوشش داده شده است

9. The technology of producing denier PA 6 filament discussed. The details for process is parameters are given.
[ترجمه ترگمان]فن آوری تولید ۶ رشته PA مورد بحث قرار گرفت جزییات فرآیند پارامترهای فرآیند ارایه شده است
[ترجمه گوگل]فن آوری تولید فیبر نوری PA 6 مورد بحث قرار گرفته است جزئیات برای فرآیند پارامترهای داده شده است

10. The filament winding using the new method was accurate and reliable in the string pattern.
[ترجمه ترگمان]رشته ای که از روش جدید استفاده می کرد دقیق و قابل اعتماد در الگوی رشته بود
[ترجمه گوگل]سیم پیچ رشته با استفاده از روش جدید دقیق و قابل اعتماد در الگوی رشته بود

11. Correlation is negative at the 0. 05 level with Filament size and Skein ratio.
[ترجمه ترگمان]ارتباط در سطح ۰ منفی است ۵ سطح با اندازه filament و نسبت skein
[ترجمه گوگل]همبستگی منفی در سطح 05/05 با نسبت شعاع و اسکین است

12. The thread in the corolla is the short filament of a degenerated stamen.
[ترجمه ترگمان]رشته در the رشته کوتاه از پرچم برجسته پرچم است
[ترجمه گوگل]موضوع در گلدان رشته ای کوتاه از یک خزه دژنره است

13. However, because the filament resistance varies nonlinearly under the influence of temperature, the error of the calculating result is always great.
[ترجمه ترگمان]با این حال، چون مقاومت رشته با نفوذ دما تغییر می کند، خطای محاسبه نتیجه همیشه عالی است
[ترجمه گوگل]با این حال، به دلیل اینکه مقاومت رشته ها تحت تاثیر درجه حرارت غیرخطی متغیر است، خطای نتیجه محاسبه همیشه عالی است

14. The snake makes it wriggle so that the apparently disembodied filament appears to be some kind of succulent worm.
[ترجمه ترگمان]مار به این شکل پیچ وتاب می خورد و به نظر می رسد که رشته بدون شی نوعی کرم آبدار باشد
[ترجمه گوگل]مار آن را لرزاند، به نظر میرسد که رشتههای ظاهرا ناپدید شده، نوعی کرم شاداب است

15. As soon as that happens, the spider stops spinning, turns round, pulls the filament tight and secures it on her side.
[ترجمه ترگمان]به محض این که این اتفاق می افتد، عنکبوت به چرخش در می اید و turns را محکم می گیرد و محکم به طرف او می گیرد
[ترجمه گوگل]به محض این که این اتفاق می افتد، عنکبوت متوقف می شود چرخش، چرخش می کند، رشته را تنگ می کند و آن را در کنار او نگه می دارد

پیشنهاد کاربران

[ابزارهای نوری ]
رشته سیم پیچ ، سیم پیچ تابشی ، سیم پیچ فروزنده

[ابزارهای گرمایی]
سیم پیچ گرمایی ، سیم پیچ گرمایشی ، سیم پیچ گرم کننده

filament
در هماتولوژی یا خون شناسی
به رشته ریبوزمی ( RNA ) موجوددر رتیکولوسیت های خون فیلامنت گویند
رتیکولوسیت یک مرحله قبل از تکامل گویچه قرمز است
در آزمایشگاه مقدار مشخص از نمونه خون بیمار را با مقدار مشخص محلول رنگ های حیاتی چون نیومتیلن بلویا یا کرزیل بلو
در لوله آزمایش مخلوط می کنند بعد از پایان مرحله رنگ آمیزی، لام گسترش تهیه می کنند
زیر میکروسکوپ رشته filament ریبوزمی قابل مشاهده است BY: MEHDI. KHAJEH
دوست دارید لینک زیر را دنبال کنید
http://s11. picofile. com/file/8393230350/Reticulocyte، BY_MEHDI_KHAJEH. mp4. html


خون شناسی یا هماتولوژی
در زیر میکروسکوپ نوری فیلامنت ریبوزمی به رنگ آبی پر رنگ مشاهده می شود BY: MEHDI. KHAJEH

گیاهشناسی
میله پرچم، میله های رونده بطور نامنظم منشعب متشکل از سلول های مستطیلی

میله پرچم گل


کلمات دیگر: