کلمه جو
صفحه اصلی

abstraction


معنی : ربایش، انتزاع، تجرید، تجرد، چکیدگی، اختلاس، دزدی، براهنگ، بیخبری از کیفیات واقعی و ظاهری
معانی دیگر : سرقت، آهنجش، برآهنجش، اسم معنی، چیز مجرد، امر انتزاعی، جداسازی، تصفیه، غیرعملی، غیر واقع بینانه، حواس پرتی، پریشان خیالی، تصویر آبستره، پریشان حواسی

انگلیسی به فارسی

انتزاع - مفهوم - برداشت، انتزاع، تجرید، تجرد، چکیدگی، اختلاس، دزدی، ربایش، براهنگ، بیخبری از کیفیات واقعی و ظاهری


تجرد، پریشان‌حواسی، اختلاس، دزدی، ربایش، بی‌خبری از کیفیات واقعی و ظاهری، براهنگ


تجرید، انتزاع، چکیدگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of removing or separating.

- Digestion involves the abstraction of nutrients from food.
[ترجمه ترگمان] هضم شامل جذب مواد غذایی از غذا است
[ترجمه گوگل] هضم شامل انتزاع مواد مغذی از مواد غذایی است
- The writer was not happy about her editor's abstraction of her second paragraph.
[ترجمه ترگمان] نویسنده از انتزاع سردبیر او در پاراگراف دوم راضی نبود
[ترجمه گوگل] نویسنده درباره انتصاب سردبیر خود از پاراگراف دومش راضی نبود

(2) تعریف: an abstract or general idea, concept, or term.

- Killing the enemy had been acceptable to him as an abstraction, but in the field of battle, he found himself unable to do so.
[ترجمه احمدی] کشتن دشمن به عنوان یک عقیده برای او پذیرفته شده بود ، اما در میدان جنگ، او خودش را دید که از انجام دادن این کار عاجز است.
[ترجمه ترگمان] کشتن دشمن با او به عنوان یک abstraction قابل قبول بود، اما در میدان نبرد، خود را قادر به انجام چنین کاری نبود
[ترجمه گوگل] کشتن دشمن به عنوان انتزاعی برای او قابل قبول بود، اما در میدان جنگ، او خود را قادر به انجام چنین کاری نکرد
- The concept of love is an abstraction.
[ترجمه ترگمان] مفهوم عشق یک انتزاع است
[ترجمه گوگل] مفهوم عشق یک انتزاع است

(3) تعریف: preoccupation.
مشابه: distraction, preoccupation

- Her father's abstraction made him difficult to converse with in his later years.
[ترجمه ترگمان] تخیلات پدرش او را سخت می آزرد که در سال های آینده با او گفتگو کند
[ترجمه گوگل] انتزاع پدر او او را در سالهای بعد با او صحبت کرد

(4) تعریف: an impractical, unrealistic notion.
مشابه: notion

- The idea of a machine that could fly was a mere abstraction in those days.
[ترجمه ترگمان] تصور ماشینی که می توانست پرواز کند صرفا یک انتزاع در آن روزها بود
[ترجمه گوگل] ایده یک ماشین که می تواند پرواز کند، تنها انتزاع در آن روزها بود

• abstract idea; unrealistic idea; act of removing or separating; preoccupation, absentmindedness; abstract work of art
an abstraction is a general idea rather than one relating to a specific thing.

دیکشنری تخصصی

[سینما] تجریدگرایی
[برق و الکترونیک] خلاصه سازی
[حقوق] اختلاس، تجرید، انتزاع
[ریاضیات] تجرید
[پلیمر] مجزاکردن، ربایش

مترادف و متضاد

state of being lost in thought


Synonyms: absorption, aloofness, brooding, cogitation, consideration, contemplation, daydreaming, detachment, engrossment, entrancement, musing, pensiveness, pondering, preoccupation, reflecting, reflection, remoteness, reverie, ruminating, thinking, trance


ربایش (اسم)
snatch, grab, abduction, kidnapping, abstraction, rapine, rapture, seizure, ravishment

انتزاع (اسم)
abstraction, abruption, secession

تجرید (اسم)
abstraction

تجرد (اسم)
abstraction, celibacy, bachelorhood, incorporeity, philosophy, immaterialism

چکیدگی (اسم)
abstraction

اختلاس (اسم)
abstraction, embezzlement, graft, defalcation, malversation, peculation

دزدی (اسم)
filch, abstraction, theft, robbery, stealing, larceny, embezzlement, peculation, burglary, thievery, lift, nip, spoliation

براهنگ (اسم)
abstraction

بی خبری از کیفیات واقعی و ظاهری (اسم)
abstraction

جملات نمونه

the abstraction of money from the company's account

دزدیدن پول از حساب شرکت


1. the abstraction of money from the company's account
دزدیدن پول از حساب شرکت

2. The children are trying to get the abstraction of the juice from an orange.
[ترجمه ترگمان]کودکان در حال تلاش برای به دست آوردن این عصاره از یک پرتقال هستند
[ترجمه گوگل]کودکان در حال تلاش برای گرفتن انتزاع آب از نارنجی هستند

3. After the abstraction of the juice from the orange, only a tasteless pulp is left.
[ترجمه m] پس از گرفتن آب از پرتقال، تنها یک پالپ بی مزه باقی می ماند.
[ترجمه ترگمان]پس از انتزاع کردن عصاره از پرتقال، تنها یک خمیر بی مزه باقی می ماند
[ترجمه گوگل]پس از انتزاع آب از نارنجی، تنها یک خمیر بی مزه باقی می ماند

4. She was gazing in abstraction at the far corner of the room.
[ترجمه ترگمان]او در گوشه و کنار اتاق به او خیره شده بود
[ترجمه گوگل]او در انتهای اتاق در گوشه ای از اتاق نگاه کرد

5. The idea of redness is an abstraction.
[ترجمه ترگمان]ایده قرمزی یک انتزاع است
[ترجمه گوگل]ایده قرمزی یک انتزاع است

6. His abstraction was so deep that he did not eat for two days.
[ترجمه ترگمان]abstraction آنقدر عمیق بود که دو روز غذا نخورد
[ترجمه گوگل]انتزاع او چنان عمیق بود که برای دو روز غذا نمی خورد

7. The meaningless abstraction bespattered political and theoretical books.
[ترجمه ترگمان]این انتزاع بی حاصل، کتاب های سیاسی و سیاسی بود
[ترجمه گوگل]انتزاع بی معنی کتاب های سیاسی و نظری را دربر می گیرد

8. "Third World" is an abstraction, a form of shorthand.
[ترجمه ترگمان]\"جهان سوم\" یک انتزاع، نوعی تندنویسی است
[ترجمه گوگل]'جهان سوم' یک انتزاع است، یک شکل کوتاه

9. She rocked the baby gently, gazing in abstraction at the flickering fire.
[ترجمه ترگمان]کودک نوزاد را به آرامی تکان داد و به شعله های لرزان خیره شد
[ترجمه گوگل]او کودک را به آرامی در آغوش گرفت و به صورت انتزاعی در آتش سوسو زد

10. In practical curatorial terms the abstraction of software is, in any event, something of a pseudo-problem.
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، انتزاع نرم افزار در هر صورت، چیزی از یک شبه - است
[ترجمه گوگل]در شرایط کنترول عملی، انتزاعی از نرم افزار، در هر صورت، چیزی شبیه مشکل است

11. Reflective abstraction is internal thought or reflection based on available knowledge.
[ترجمه ترگمان]انتزاع متقابل تفکر و یا بازتاب درونی مبتنی بر دانش موجود است
[ترجمه گوگل]انتزاع انعکاسی تفکر داخلی یا بازتاب بر اساس دانش موجود است

12. Among other things, they remind you that abstraction had its roots in spirituality.
[ترجمه ترگمان]در میان چیزهای دیگر، آن ها به شما یادآوری می کنند که انتزاع ریشه خود را در معنویت دارد
[ترجمه گوگل]در میان چیزهای دیگر، آنها به شما یادآوری می کنند که انتزاع ریشه در معنویت دارد

13. Abstraction is a wonderful property of the human mind, which has given rise both to language and to modern science.
[ترجمه ترگمان]Abstraction خاصیت شگفت انگیزی از ذهن انسان است که هم به زبان و هم به علم مدرن افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]انتزاع یک ویژگی شگفت انگیز از ذهن انسان است که به زبان و علوم مدرن افزوده است

14. Reflective abstraction always involves an abstraction from a lower level to a higher level.
[ترجمه ترگمان]انتزاع متقابل همیشه شامل یک انتزاع از سطح پایین تر به سطح بالاتر است
[ترجمه گوگل]انتزاع بازتابنده همیشه شامل انتزاع از سطح پایین تر به سطح بالاتری است

15. Some refuted the differentiation between abstraction and figuration.
[ترجمه ترگمان]برخی تمایز بین انتزاع و پیکربندی را رد کردند
[ترجمه گوگل]بعضی تمایز بین انتزاع و شکل گیری را رد می کنند

پیشنهاد کاربران

the quality of dealing with ideas rather than events
کیفیت بررسی ایده های ذهنی به جای رویدادها

مفهوم انتزاعی

استحصال برداشت استخراج

جدایی از چیزی

پریشان خیالی

آهَنجِش: اسم مصدر آهَنجیدن است از بُنِ آهَنج که در انگلیسی abstraction در عربی انتزاع می گویند. به پردازش یا فراروند آهنجیده کردن آهنجش می گویند یعنی شما بیاید مفهوم آدم سگ گربه ( بِگِرت، concept ) را چکیده گیری کنید تا به جانور که تنها این مفهوم در ذهن وجود دارد برسید.

برای دیدن نمونه و توضیح بیشتر abstract را نگاه کنید.


کلمات دیگر: