1. a definition of his role in . . .
تعیین نقش او در . . . .
2. coordinating definition
تعریف همارا
3. what is the definition of "total"?
معنی "total" چیست ؟
4. this dictionary gives an exact definition of each word
این فرهنگ معنی دقیق هر واژه را می دهد.
5. The term 'partner' requires careful definition.
[ترجمه ترگمان]عبارت شریک به تعریف دقیق نیاز دارد
[ترجمه گوگل]اصطلاح 'شریک' نیاز به تعریف دقیق دارد
6. I made a definition for this word.
[ترجمه Mahla] من یه تعریف برای این کلمه ساختم
[ترجمه ترگمان]من برای این کلمه تعریف کردم
[ترجمه گوگل]برای این کلمه تعریف کردم
7. There is considerable dispute over the precise definition of 'social class' as a term.
[ترجمه ترگمان]بحث های قابل توجهی بر سر تعریف دقیق از طبقه اجتماعی به عنوان یک واژه وجود دارد
[ترجمه گوگل]مناقشه قابل توجهی در مورد تعریف دقیق «طبقه اجتماعی» به عنوان یک اصطلاح وجود دارد
8. Can you give me a definition of this word?
[ترجمه ترگمان]میشه معنی این کلمه رو بهم بگی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید تعریفی از این کلمه را به من بدهید؟
9. The words in the definition are roman / are set in roman type.
[ترجمه ترگمان]کلمات در این تعریف، رومی هستند \/ در نوع رومی تنظیم شده اند
[ترجمه گوگل]کلمات در تعریف رومی هستند / در نوع رومی تنظیم شده اند
10. Can you give a more precise definition of the word?
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید تعریفی دقیق تر از این کلمه ارائه دهید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید یک تعریف دقیق تر از کلمه را بیابید؟
11. A clinic for women would, by definition, deal with pregnancy and childbirth.
[ترجمه ترگمان]کلینیک برای زنان طبق تعریف، با حاملگی و زایمان سرو کار دارد
[ترجمه گوگل]یک کلینیک برای زنان، با تعریف، با بارداری و زایمان مقابله می کند
12. Neighbours by definition live close by .
[ترجمه ترگمان]همسایگان با تعریف زندگی نزدیک به هم زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]همسایگان بر اساس تعریف زندگی نزدیک است
13. Definition of best friend? They would let you KNOW when you had something in your teeth!
[ترجمه ترگمان]بهترین دوست؟ وقتی چیزی در your داشتید به شما خبر می دادند!
[ترجمه گوگل]تعریف بهترین دوست؟ آنها به شما اجازه می دانند هنگامی که چیزی در دندان هایتان داشتید!
14. The definition of the digital TV pictures is excellent.
[ترجمه ترگمان]تعریف تصاویر تلویزیون دیجیتال بسیار عالی است
[ترجمه گوگل]تعریف تصاویر تلویزیون دیجیتال عالی است
15. We need to look at a more expansive definition of the term.
[ترجمه ترگمان]ما باید به تعریف گسترده تری از این واژه نگاه کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید به یک تعریف گسترده تر از اصطلاح نگاه کنیم
16. Parallel lines are, by definition, lines on the same plane that never join.
[ترجمه ترگمان]خطوط موازی با تعریف، خطوط روی همان صفحه هستند که هرگز به آن ملحق نمی شوند
[ترجمه گوگل]خطوط موازی، با تعریف، خطوط در همان هواپیما هستند که هرگز پیوستن نیستند
17. There is no agreed definition of what a comprehensive school should be.
[ترجمه ترگمان]هیچ تعریفی برای تعریف یک مدرسه جامع وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ تعریفی توافق شده در مورد مدرسه جامع وجود ندارد