کلمه جو
صفحه اصلی

joiner


معنی : وصال
معانی دیگر : نجار، چوبکار، همبندگر، همبستگر، وصل کننده

انگلیسی به فارسی

وصال


میز کار، وصال


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person or thing that joins.

(2) تعریف: a carpenter, esp. one who makes furniture or the finished woodwork of a building.

(3) تعریف: someone who tends to join many organizations, often for reasons considered to be frivolous or self-serving.

• carpenter, craftsman who works with wood; person or thing who joins; person who tends to join clubs or associations
a joiner is a person who makes wooden window frames, door frames, and doors.

دیکشنری تخصصی

[سینما] چسب زن [از دستیاران تدوین، لابراتوار یا دفتر پخش فیلم ]

مترادف و متضاد

وصال (اسم)
tinker, joiner

جملات نمونه

1. Other facilities include a doctor's surgery, a joiner and funeral director, and building and electrical businesses.
[ترجمه ترگمان]سایر امکانات شامل جراحی یک پزشک، یک نجار و مدیر تدفین، و ساختمان و کسب و کاره ای الکتریکی است
[ترجمه گوگل]امکانات دیگر شامل جراحی پزشکی، کارگاه کاربری و مراسم تشییع پیکر و ساختمان و تجارت برق است

2. The general standard of joiner work achieved by this company has improved considerably during the past four years.
[ترجمه ترگمان]استاندارد عمومی کار اتصال یافته توسط این شرکت در طول چهار سال گذشته به طور قابل توجهی بهبود یافته است
[ترجمه گوگل]استانداردهای عمومی کارخانه های چوب دستی که توسط این شرکت به دست آمده است طی چهار سال گذشته قابل توجه بوده است

3. The standard of joiner work throughout is good and much use has been made of laminated veneers to provide rounded corners.
[ترجمه ترگمان]استاندارد کار joiner در کل خوب است و استفاده زیادی از laminated veneers برای ارایه گوشه های گرد انجام شده است
[ترجمه گوگل]استاندارد کارهای کاردانی در سراسر خوب است و استفاده از وینرهای چند لایه برای ایجاد گوشه های گرد ساخته شده است

4. They both agree that Mike, though not a joiner, is the more social of the two.
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها اتفاق نظر دارند که مایک، هر چند که یک نجار نیست، بیشتر اجتماعی آن دو است
[ترجمه گوگل]آنها هر دو موافقند که مایک، هر چند نه یک میز کار، اجتماعی بیشتری از این دو است

5. Horrified by this trend, Steve Norman, a joiner from Berkshire, turned his home into a shelter for unwanted Rotties.
[ترجمه ترگمان]با وحشت از این روند، استیو نورمن، یک درودگر از برکشایر می رسید که خانه اش را به پناهگاهی برای Rotties ناخواسته تبدیل کرده بود
[ترجمه گوگل]استیو نورمن، یک میزبان از برکشیار، به شدت از این روند ترسید، خانه خود را به پناهگاه برای Rotties ناخواسته تبدیل کرد

6. The Joiner nailed a strip of wood on the door.
[ترجمه ترگمان]joiner یک تکه چوب را روی در میخکوب کرده بود
[ترجمه گوگل]ویلر یک نوار از چوب را در درب گذاشت

7. The joiner has a name for reliability.
[ترجمه ترگمان]درودگر نامی برای قابلیت اطمینان دارد
[ترجمه گوگل]میزبان نامی برای قابلیت اطمینان دارد

8. Work done by a joiner ; fine woodwork.
[ترجمه ترگمان]کار با یک نجار، کاره ای چوبی زیبا انجام می شود
[ترجمه گوگل]کار توسط میز کار انجام می شود؛ آشپزخانه خوب

9. ANGELIA JOINER is a staff writer for the Empire - Tribune.
[ترجمه ترگمان]ANGELIA joiner یک نویسنده حرفه ای برای امپراتوری - تریبون است
[ترجمه گوگل]ANGELIA JOINER نویسنده شخصی برای امپراطوری - تریبون است

10. William Maugridge, joiner, but a most exquisite mechanic, and a solid, sensible man.
[ترجمه ترگمان]ویلیام Maugridge، نجار، نجار بسیار عالی و یک مرد عاقل و معقول بود
[ترجمه گوگل]ویلیام مگویرد، کاردین، اما یک مکانیک عالی و یک مرد محکم و محکم است

11. The joiner shaved a thin strip off the edge of the door.
[ترجمه ترگمان]نجار از کنار در یک نوار باریکی را که از لبه در آویخته بود تراشید
[ترجمه گوگل]کاردینال یک نوار نازک را از لبه درب تراشیده است

12. Yes, we subcontract almost all the joiner work. This will save us lots of time.
[ترجمه ترگمان]بله، ما تقریبا همه کار joiner را انجام دادیم این کار زمان زیادی برای ما صرفه جویی می کند
[ترجمه گوگل]بله، تقریبا تمام کارهای زیر را به کار می گیریم این باعث می شود ما زمان زیادی را صرفه جویی کنیم

13. When I came to a place called Joiner, I saw a light a beer joint.
[ترجمه ترگمان]وقتی به جایی رسیدم به نام joiner، یک کافه آبجو دیدم
[ترجمه گوگل]وقتی من به محل به نام Joiner آمد، یک نوشیدنی آبجو را دیدم

14. I don't think you'll persuade David to come along to tonight's meeting - he's not much of a joiner.
[ترجمه ترگمان]من فکر نمی کنم که تو دیوید را راضی کنی که به ملاقات امشب بیاید - او یک نجار بزرگ نیست
[ترجمه گوگل]فکر نمی کنم دیوید را متقاعد کنید که جلسه امشب را همراهی کند - او نه بیشتر از یک میز کار است

پیشنهاد کاربران

ملحق شوندگان


کلمات دیگر: