کلمه جو
صفحه اصلی

jelly


معنی : دلمه، لرزانک، ماده لزج، ژله، جسم ژلاتینی، ژله مانند کردن
معانی دیگر : ژلاتین، یخ در بهشت، ماده ی ژلاتینی (مانند بخش سرد شده ی آبگوشت کله پاچه)، له و لورده کردن، تبدیل به ژله کردن یا شدن، ژله شدن، مربا

انگلیسی به فارسی

ژله، دلمه، جسم ژلاتینی، لرزانک، ماده لزج، ژله مانند کردن


دلمه، لرزانک، ماده لزج، جسم ژلاتینی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a food jelled by gelatin or pectin, esp. a sweet preparation of concentrated fruit juice that is usu. spread on bread.

- currant jelly
[ترجمه ترگمان] کشمش currant
[ترجمه گوگل] ژله توت فرنگی

(2) تعریف: any substance with a gelatinous consistency.

- contraceptive jelly
[ترجمه ترگمان] شیرینی ژله ای
[ترجمه گوگل] ژل ضد بارداری

(3) تعریف: (chiefly British) a clear, fruit-flavored gelatin dessert; Jell-O.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: jellies, jellying, jellied
مشتقات: jellylike (adj.)
• : تعریف: to cause to jell or become jelled.

• soft food product containing gelatin or pectin; jam, sweetened fruit preserve made by boiling fruit and sugar; something which has a gelatinous consistency
congeal; become gelatinous; cause to congeal; cause to become gelatinous
jelly is a clear food made from gelatine, fruit juice, and sugar, which is eaten as a dessert.
jelly is also a kind of jam made by boiling fruit juice and sugar.
jelly can also mean any substance which is clear and partly liquid, partly solid.

دیکشنری تخصصی

[سینما] پرده رنگی - ژلاتین / صافی ژلاتینی (نور)
[صنایع غذایی] ژله : ماده ای نیمه جامد که از ترکیباتی مثل ژلاتین یا پکتین تشکیل شده است مواد به وجود آورنده آن عبارت اند از آب میوه، شکر، پکتین و اسید آلی

مترادف و متضاد

دلمه (اسم)
congelation, clod, flocculation, coagulum, gelatine, jelly, gelatin, gel, posset

لرزانک (اسم)
jell, jelly, fruit jelly, marmalade

ماده لزج (اسم)
gluten, jelly

ژله (اسم)
jelly

جسم ژلاتینی (اسم)
jelly

ژله مانند کردن (فعل)
jelly, jellify

jam


Synonyms: jell, extract, preserve, gelatin, pulp, mass, pectin


cream


Synonyms: ointment, unction, balm, salve


جملات نمونه

They had beaten his head to a jelly with a hammer.

سرش را با چکش له‌ولورده کرده بودند.


1. jelly of different colors and mold
ژله به رنگ ها و شکل های مختلف

2. jelly wobbles
لرزانک (ژله) می لرزد.

3. orange jelly
ژله ی پرتقال

4. pectin sets jelly
پکتین ژله را می ماساند.

5. to spread bread with jelly
نان را از مربا پوشاندن

6. they had beaten his head to a jelly with a hammer
سرش را با چکش له و لورده کرده بودند.

7. the juice of cooked meat solidifies into a jelly
آب گوشت،سفت شده و تبدیل به ژله می شود.

8. We had toast and jelly at breakfast.
[ترجمه ترگمان]موقع صبحانه نان تست و ژله داشتیم
[ترجمه گوگل]ما صبحانه به تست و ژله داریم

9. I've made a strawberry jelly for the children's tea.
[ترجمه ترگمان]من یک ژله توت فرنگی برای چای بچه ها درست کردم
[ترجمه گوگل]من یک ژله توت فرنگی برای چای کودکان ساخته ام

10. The jelly plopped into the dish.
[ترجمه ترگمان] ژله به سمت ظرف رفت
[ترجمه گوگل]ژله به داخل ظرفی ریخت

11. Leave the jelly in the fridge to set.
[ترجمه ترگمان] ژله رو بذار تو یخچال که آماده باشه
[ترجمه گوگل]ژله را در یخچال قرار دهید تا تنظیم شود

12. They've threatened to beat him to a jelly if he doesn't repay the money.
[ترجمه ترگمان]تهدید کردن که اگر پول را پس ندهد، او را به ژله می زنند
[ترجمه گوگل]اگر او پول را بازپرداخت، آنها را تهدید کرده بود که او را به ژله برساند

13. She was so nervous, her insides were like jelly.
[ترجمه ترگمان]او آنقدر عصبی بود که دلش مثل ژله بود
[ترجمه گوگل]او خیلی عصبی بود، درهایش مانند ژله بود

14. The jelly is not stiff enough.
[ترجمه ترگمان] ژله به اندازه کافی سفت نیست
[ترجمه گوگل]ژله کافی نیست

15. They removed royal jelly for medicinal use.
[ترجمه ترگمان]آن ها ژله سلطنتی را برای مصارف دارویی بردند
[ترجمه گوگل]آنها ژله سلول را برای استفاده دارویی حذف کردند

16. You may leave the jelly in a cool place to harden it.
[ترجمه ترگمان]ممکن است ژله را جای مناسبی بگذاری تا آن را سفت کنند
[ترجمه گوگل]شما ممکن است ژله را در جای خنک قرار دهید تا آن را سخت کند

17. The medicine was a clear jelly.
[ترجمه ترگمان]دارو، یک ژله شفاف بود
[ترجمه گوگل]دارو یک ژله روشن بود

18. You can buy a formulation containing royal jelly, pollen and vitamin C.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید یک فرمول حاوی ژله، گرده و ویتامین C بخرید
[ترجمه گوگل]شما می توانید یک فرمول حاوی ژله سلطنتی، گرده و ویتامین C خریداری کنید

orange jelly

ژله‌ی پرتقال


The juice of cooked meat solidifies into a jelly.

آب گوشت سفت شده و تبدیل به ژله می‌شود.


پیشنهاد کاربران

ژله

ژله
Jell هم معنی ژله می دهد

اختصاری jealous عامیانه , حسودی

What is it? It feels like jelly
این چیه؟ ( لمس ش می کنی ) مثل ژلاتین ( ژله ) میمونه

jelly ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: لرزانک
تعریف: مادۀ خوراکی شفاف و معمولاً رنگی که از ژلاتین یا آبمیوه یا عطرمایۀ میوه و شکر درست شود


کلمات دیگر: