میدان دید
field of vision
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• range of vision, visual field, area visible through the lens of an optical instrument, area which one can see
دیکشنری تخصصی
[سینما] میدان دید
[عمران و معماری] میدان دید
[عمران و معماری] میدان دید
جملات نمونه
1. Our field of vision is limited by that tall building.
[ترجمه ترگمان]حوزه بینایی ما محدود به این ساختمان بلند است
[ترجمه گوگل]چشم انداز ما این ساختمان بلند را محدود می کند
[ترجمه گوگل]چشم انداز ما این ساختمان بلند را محدود می کند
2. The couple moved outside her field of vision.
[ترجمه ترگمان]این زوج خارج از محدوده دید او حرکت کردند
[ترجمه گوگل]این زن و شوهر خارج از زمینه دید خود حرکت کردند
[ترجمه گوگل]این زن و شوهر خارج از زمینه دید خود حرکت کردند
3. Our field of vision is surprisingly wide.
[ترجمه ترگمان]حوزه بینایی ما به طرز شگفت آوری عریض است
[ترجمه گوگل]چشم انداز ما شگفت آور است
[ترجمه گوگل]چشم انداز ما شگفت آور است
4. With increased power, the field of vision of the binoculars becomes smaller.
[ترجمه ترگمان]با افزایش قدرت، میدان دید دوربین نیز کوچک تر می شود
[ترجمه گوگل]با افزایش قدرت، زمینه بینایی دوربین های دوچشمی کوچکتر می شود
[ترجمه گوگل]با افزایش قدرت، زمینه بینایی دوربین های دوچشمی کوچکتر می شود
5. She was aware of shapes moving across her field of vision.
[ترجمه ترگمان]او از اشکالی که در مسیر دید او حرکت می کرد آگاه بود
[ترجمه گوگل]او از اشکال در حال حرکت در حوزه میدان دید آگاه بود
[ترجمه گوگل]او از اشکال در حال حرکت در حوزه میدان دید آگاه بود
6. Or, rather, arrange to stay in his field of vision until he marries her.
[ترجمه ترگمان]یا بهتر است ترتیبی بدهیم تا او با او ازدواج کند
[ترجمه گوگل]یا، در عوض، ترتیب دهید که در چشم انداز خود قرار گیرد تا زمانی که ازدواج کند
[ترجمه گوگل]یا، در عوض، ترتیب دهید که در چشم انداز خود قرار گیرد تا زمانی که ازدواج کند
7. Messages from the right-hand field of vision of both eyes are received by the left-hand side of the brain.
[ترجمه ترگمان]پیام هایی از سمت راست تصویر هر دو چشم توسط طرف چپ مغز دریافت می شوند
[ترجمه گوگل]پیام های سمت چپ چشم از هر دو چشم توسط سمت چپ مغز دریافت می شود
[ترجمه گوگل]پیام های سمت چپ چشم از هر دو چشم توسط سمت چپ مغز دریافت می شود
8. Mrs LaRue smiled and moved away from my field of vision.
[ترجمه ترگمان]خانم لارو لبخند زد و از میدان دید من دور شد
[ترجمه گوگل]خانم لاور لبخند زد و از منظر من دور شد
[ترجمه گوگل]خانم لاور لبخند زد و از منظر من دور شد
9. A huge hand loomed in her field of vision.
[ترجمه ترگمان]یک دست بزرگ در میدان دیدش پدیدار شد
[ترجمه گوگل]یک دست بزرگ در چشم انداز او ظاهر شد
[ترجمه گوگل]یک دست بزرگ در چشم انداز او ظاهر شد
10. The impulses from the right field of vision of both eyes are received by the left side of the brain.
[ترجمه ترگمان]ایمپالس ها از میدان درست بینایی هر دو چشم توسط سمت چپ مغز دریافت می شوند
[ترجمه گوگل]ضربه مغزی از میدان درست چشم دو چشم توسط سمت چپ مغز دریافت می شود
[ترجمه گوگل]ضربه مغزی از میدان درست چشم دو چشم توسط سمت چپ مغز دریافت می شود
11. Visual acuity is often normal even when the field of vision is so poor that the child is registered as blind.
[ترجمه ترگمان]acuity بصری اغلب عادی است، حتی زمانی که حوزه بینایی آنقدر ضعیف باشد که کودک به عنوان کور ثبت می شود
[ترجمه گوگل]حاد بینایی معمولا طبیعی است حتی زمانی که زمینه دید بسیار ضعیف است و کودک به عنوان کور ثبت می شود
[ترجمه گوگل]حاد بینایی معمولا طبیعی است حتی زمانی که زمینه دید بسیار ضعیف است و کودک به عنوان کور ثبت می شود
12. Similarly, messages from the left-hand field of vision of both eyes are transmitted to the right side of the brain.
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، پیام ها از سمت چپ تصویر هر دو چشم به سمت راست مغز منتقل می شوند
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، پیام هایی از چشم چپ چشمان هر دو چشم به سمت راست مغز منتقل می شود
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، پیام هایی از چشم چپ چشمان هر دو چشم به سمت راست مغز منتقل می شود
13. Thus, opening political field of vision, enhancing consciousness of general situation, and improving ability of guidance for public opinion is the ur- gent matter of the news propaganda.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، باز کردن حوزه سیاسی دید، افزایش آگاهی از وضعیت عمومی و بهبود توانایی راهنمایی برای افکار عمومی، موضوع اصلی تبلیغات اخبار است
[ترجمه گوگل]بنابراین، باز شدن زمینه دیدگاه سیاسی، ارتقاء آگاهی از وضعیت کلی و بهبود توانایی هدایت برای افکار عمومی، مهمترین موضوع تبلیغات تبلیغاتی است
[ترجمه گوگل]بنابراین، باز شدن زمینه دیدگاه سیاسی، ارتقاء آگاهی از وضعیت کلی و بهبود توانایی هدایت برای افکار عمومی، مهمترین موضوع تبلیغات تبلیغاتی است
14. Only when our eyes have been washed by tears, can we have a broader field of vision.
[ترجمه ترگمان]تنها زمانی که چشمان ما با اشک شسته شده اند، می توانیم یک میدان وسیع از بینایی داشته باشیم
[ترجمه گوگل]فقط زمانی که چشمان ما با اشک شسته شده است، می توانیم زمینه دید وسیعتری داشته باشیم
[ترجمه گوگل]فقط زمانی که چشمان ما با اشک شسته شده است، می توانیم زمینه دید وسیعتری داشته باشیم
کلمات دیگر: