کلمه جو
صفحه اصلی

latitude


معنی : وسعت، عرض، ازادی عمل، بی قیدی، عرض جغرافیایی
معانی دیگر : پهنا رج (در برابر: طول جغرافیایی یا دراز رج longitude)، دامنه، دامنه ی عمل، آزادی عمل، اختیارات زیاد، (نادر) پهنا، (نادر) حوزه، گستره، رجوع شود به: astronomical latitude، عر­ جغرافیایی، عمل

انگلیسی به فارسی

عرض جغرافیایی، آزادی عمل، وسعت، عمل، بی قیدی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: latitudinal (adj.)
(1) تعریف: the angular distance between the equator and a point north or south on the earth's surface, as measured in degrees.
مشابه: coordinate, location, parallel

- New York City and Madrid are located at the same latitude above the equator.
[ترجمه ترگمان] شهر نیویورک و مادرید در همان عرض جغرافیایی بالای خط استوا قرار دارند
[ترجمه گوگل] نیویورک سیتی و مادرید در عرض جغرافیایی بالای استوا قرار دارند

(2) تعریف: the geographic region located at a particular latitude.
مشابه: area, clime, region, section, sector, territory, zone

- These creatures are rarely seen at this latitude.
[ترجمه ترگمان] این موجودات به ندرت در این عرض جغرافیایی دیده می شوند
[ترجمه گوگل] این موجودات به ندرت در این عرض جغرافیایی دیده می شوند

(3) تعریف: breadth or scope, as of freedom of action or opinion.
مترادف: leeway
مشابه: carte blanche, elbowroom, freedom, independence, license, play, room, scope

- The principal gives the teachers great latitude in disciplining their students.
[ترجمه helia.sqb] مدیر در انضباط دانش آموزان آزادی عمل زیادی به معلمان می دهد.
[ترجمه ترگمان] این مدیر در تربیت دانش آموزان، عرض جغرافیایی بزرگی را به معلمان می دهد
[ترجمه گوگل] این مدرس به معلمان بزرگ خود اجازه می دهد تا دانش آموزان خود را رعایت کنند

• angular distance on a meridian north or south of the equator; freedom of thought or action, liberty; extent to which an emulsion records the brightness values of a subject (photography)
the latitude of a place is its distance to the north or south of the equator: compare longitude.
latitude is freedom to choose how to do something; a formal use.

دیکشنری تخصصی

[سینما] دامنه عمل - نرمش عمل - وسعت عمل
[عمران و معماری] عرض جغرافیایی
[زمین شناسی] عرض جغرافیایی موقعیت شمال - جنوب نقطهای روی زمین به صورت زاویه بین سطح زمین در آن نقطه و صفحه استوا تعریف می شود
[حقوق] تسامح، صلاحدید
[ریاضیات] عرض جغرافیایی، عرض
[آب و خاک] عرض جغرافیائی

مترادف و متضاد

Antonyms: limitation, restriction


freedom, room to move; scope


وسعت (اسم)
tract, limit, extent, spread, space, ambit, scope, gamut, vastness, expanse, width, latitude, tether, purview

عرض (اسم)
presentation, width, breadth, latitude, petition, ordinate

ازادی عمل (اسم)
scope, latitude, elbowroom

بی قیدی (اسم)
insouciance, latitude

عرض جغرافیایی (اسم)
latitude

Synonyms: breadth, compass, elbow room, extent, independence, indulgence, laxity, leeway, liberty, license, margin, play, range, reach, room, run, run of, space, span, spread, sweep, swing, unrestrictedness, width


جملات نمونه

a ship at forty degrees north latitude

کشتی واقع در عرض جغرافیایی (پهنا رج) چهل درجه‌ی شمالی


Allow him greater latitude in expressing his opinion.

برای بیان عقایدش به او آزادی بیشتری بدهید.


1. high latitude
عرض جغرافیایی زیاد

2. allow him greater latitude in expressing his opinion
برای بیان عقایدش به او آزادی بیشتری بدهید.

3. a ship at forty degrees north latitude
کشتی واقع در عرض جغرافیایی (پهنا رج) چهل درجه ی شمالی

4. The latitude of the island is 20 degrees south.
[ترجمه ترگمان]عرض جزیره ۲۰ درجه در جنوب است
[ترجمه گوگل]عرض جغرافیایی جزیره 20 درجه ی جنوبی است

5. He noted the latitude and longitude, then made a mark on the admiralty chart.
[ترجمه ترگمان]به عرض جغرافیایی و عرض جغرافیایی اشاره کرد، سپس علامتی در نمودار admiralty نشان داد
[ترجمه گوگل]او عرض جغرافیایی و طول جغرافیایی را ذکر کرد و سپس در نمودار دریانوردی علامت گذاری کرد

6. Our position is latitude 32 degrees north.
[ترجمه ترگمان]موقعیت ما در عرض ۳۲ درجه شمالی است
[ترجمه گوگل]موقعیت ما عرض جغرافیایی 32 درجه شمالی است

7. Our position is latitude 40 degrees north.
[ترجمه ترگمان]موقعیت ما در عرض ۴۰ درجه شمالی است
[ترجمه گوگل]موقعیت ما عرض جغرافیایی 40 درجه شمالی است

8. She was given considerable latitude in how she spent the money.
[ترجمه ترگمان]او به طور قابل توجهی عرض جغرافیایی را به خاطر این که پول را خرج کرده بود به او دادند
[ترجمه گوگل]او در مورد چگونگی صرف پول خود به اندازه قابل توجهی داده شد

9. Nowadays, newspapers are allowed considerable latitude in criticizing the government.
[ترجمه ترگمان]امروزه، روزنامه ها به طور قابل توجهی مجاز به انتقاد از دولت هستند
[ترجمه گوگل]امروزه، روزنامه ها در معرض انتقاد از حکومت قرار دارند

10. He would be given every latitude in forming a new government.
[ترجمه ترگمان]هر گونه عرض جغرافیایی را برای تشکیل دولت جدید به او می دادند
[ترجمه گوگل]او در هر فرمتی به یک دولت جدید داده می شود

11. Some degree of latitude is required in interpreting the law on this point.
[ترجمه ترگمان]درجه عرض جغرافیایی برای تفسیر قانون در این نقطه مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]در مورد تفسیر قانون در این مورد، برخی از محدوده عرض جغرافیایی مورد نیاز است

12. Pupils enjoy considerable latitude in deciding what they want to study.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان در تصمیم گیری درباره اینکه می خواهند چه چیزی را مطالعه کنند، از عرض جغرافیایی بسیار لذت می برند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان در تصمیم گیری در مورد آنچه که آنها می خواهند برای مطالعه، از وسعت قابل توجهی برخوردار باشند

13. They allow their children far too much latitude.
[ترجمه ترگمان]آن ها به بچه هایشان اجازه می دهند که بیش از حد عرض جغرافیایی داشته باشند
[ترجمه گوگل]آنها اجازه می دهند که فرزندان خود را بیش از حد عرض جغرافیایی

14. Courts can show a considerable degree of latitude when it comes to applying the law.
[ترجمه ترگمان]این دادگاه ها می توانند میزان قابل توجهی از عرض جغرافیایی را در زمان اعمال قانون نشان دهند
[ترجمه گوگل]دادگاه ها می توانند در هنگام اعمال قانون به میزان قابل توجهی از عرض جغرافیایی نشان دهند

پیشنهاد کاربران

عرض جغرافیایی ؛ آزادی عمل

– a ship at 40 degrees north latitude
– The latitude of the island is 20 degrees south
– He gave them a lot of latitude
– She was given considerable latitude in how she spent the money

آزادی عمل

پهنای زمین نگاری
longitude
درازنای زمین نگاری

عرض جغرافیایی

گسترده

1. بی قید و بند
2. آزاد

Latitude : عرض جغرافیایی
Longitude : طول جغرافیایی

🔴🔴 تعریف ویکی پریا برای latitude :
عرض جغرافیایی ( به انگلیسی: Latitude ) با نماد ( φ ( فی ) ، در دستگاه مختصات جغرافیایی، اشاره به موقعیت شمالی - جنوبی یک نقطهٔ جغرافیایی بر روی کرهٔ زمین است که در نقشه نگاری، نقشه برداری و جهت یابی از آن استفاده می شود. این دستگاه، مختصات مکانی را بر اساس فاصله اش از خط استوا یا همان مدار ( جغرافیا ) صفر درجه می سنجد. عدد عرض جغرافیایی، زاویه ای است میان صفر ( بر روی خط استوا ) تا ۹۰ درجه در قطب ها. ( مثبت یا منفی بودن این درجه معمولاً و نه همیشه ) برپایهٔ قرارداد، اعداد مثبت نشان گر شمالی بودن نقطهٔ مورد نظر است.

■طول جغرافیایی ( λ )
در نقشه بالا طول جغرافیایی، به صورت خطوطی عمودی و خمیده نشان داده اند. ولی هر کدام در واقع نیمی از یک دایره بزرگ هستند، با شعاع های برابر.

■عرض جغرافیایی ( φ )
خطوط عرض جغرافیایی، به صورت خطوطی صاف و افقی نشان داده شده اند. ولی در واقع دایره هایی هستند به شعاع های متفاوت.

خط استوا، زمین را به دو نیمکره شمالی و نیمکره جنوبی تقسیم می کند. استوا عرض جغرافیایی صفر است

* خطوط عرض جغرافیایی موازی استوا هستن یعنی افقی



🔴🔴 تعریف ویکی پدیا برای longitude :
طول جغرافیایی ( به انگلیسی: Longitude ) مختصات جغرافیایی شرقی - غربی است که در نقشه برداری و جهت یابی از آن استفاده می گردد. این مختصات، مکانی را بر اساس فاصله اش از یک نصف النهار اصلی نشان می دهد. عدد طول جغرافیایی، به صورت زاویه ای بین صفر و مثبت ۱۸۰ یا منفی ۱۸۰ درجه بیان می گردد. معمولاً ( نه همیشه ) برپایه قرارداد، اعداد مثبت نشان گر طرف شرق بودن نقطه نشان داده شده است

■طول جغرافیایی ( λ )
در نقشه بالا طول جغرافیایی، به صورت خطوطی عمودی و خمیده نشان داده اند. ولی هر کدام در واقع نیمی از یک دایره بزرگ هستند، با شعاع های برابر.

■عرض جغرافیایی ( φ )
خطوط عرض جغرافیایی، به صورت خطوطی صاف و افقی نشان داده شده اند. ولی در واقع دایره هایی هستند به شعاع های متفاوت.

خط استوا، زمین را به دو نیمکره شمالی و نیمکره جنوبی تقسیم می کند. استوا عرض جغرافیایی صفر است

* خطوط طول جغرافیایی موازی نصف النهار و عمودی هستن


کلمات دیگر: