کلمه جو
صفحه اصلی

traffic jam


معنی : راهبندان
معانی دیگر : بند آمدن آمد و شد (وسایط نقلیه)

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a slowing down or cessation of the flow of traffic due to a concentration of drivers in one area or an accident or other impediment.

- I got caught in a traffic jam and was late for work today.
[ترجمه ترگمان] امروز توی ترافیک گیر کردم و برای کار کردن دیر کردم
[ترجمه گوگل] من در یک ترافیک گرفتار شدم و برای کار امروز دیر شده بود

• caravan of traffic vehicles that cannot advance
a traffic jam is a long line of vehicles that cannot move or that can only move very slowly, because the road is blocked.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] راهبندان ترافیک - قفل ترافیک

مترادف و متضاد

راهبندان (اسم)
traffic jam

جملات نمونه

1. They detoured around the traffic jam by heading south.
[ترجمه ترگمان]آن ها با رفتن به سمت جنوب، در اطراف مربای ترافیک پرسه می زنند
[ترجمه گوگل]آنها به سمت جنوب رفتند

2. Sorry we're late. We got stuck in a traffic jam.
[ترجمه ترگمان]متاسفم که دیر کردیم تو ترافیک ترافیک گیر افتادیم
[ترجمه گوگل]با عرض پوزش دیر شده است ما در یک ترافیک گیر افتاده ایم

3. Our coach was caught in a traffic jam and got to Heathrow forty minutes late.
[ترجمه ترگمان]کالسکه ما در ترافیک ترافیک گیر کرده بود و چهل دقیقه تاخیر داشت
[ترجمه گوگل]مربی ما در یک ترافیک گرفتار شد و 40 دقیقه به هیترو رفت

4. A 25 mile traffic jam clogged the northbound carriageway of the M
[ترجمه ترگمان]یک حرکت ۲۵ مایلی ترافیک، قسمت شمال شرقی را مسدود کرده بود
[ترجمه گوگل]یک تله ترافیک 25 مایل مسکونی راهروی شمالی M را مسدود کرد

5. We were stuck in a traffic jam for two hours.
[ترجمه ترگمان]ما دو ساعت تو ترافیک گیر کردیم
[ترجمه گوگل]ما دو ساعت در یک ترافیک گیر افتادیم

6. The traffic jam soon cleared once the offending vehicle had been removed.
[ترجمه ترگمان]بلافاصله پس از برداشتن وسیله نقلیه متخلف، ترافیک برطرف شد
[ترجمه گوگل]بعد از اتمام نقض جرم، ترافیک به سرعت حذف شد

7. We got stuck in a traffic jam and I was desperate for the loo.
[ترجمه ترگمان]ما توی یه مربا گیر افتادیم و من برای دستشویی نا امید شده بودم
[ترجمه گوگل]ما در یک ترافیک گیر افتادیم و من از این موضوع ناامید شدم

8. The traffic jam was caused by a lorry shedding its load.
[ترجمه سید مهدی اکبری] بار کامیون باعث راهبندان بود
[ترجمه 🌱] خط طولانی ترافیک به دلیل کامیونی که بارش را تخیله می کرد ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]ترافیک توسط یک کامیون حامل بار ایجاد شد
[ترجمه گوگل]ترافیک ناشی از بارگیری باربری کامیون بود

9. We sat bumper-to-bumper in the traffic jam.
[ترجمه ترگمان]سپر ماشین روی سپر ماشین نشستیم
[ترجمه گوگل]ما سپر سپر به سپر در ترافیک نشستیم

10. Tempers flared as the traffic jam became worse.
[ترجمه ترگمان]وقتی ترافیک شدیدتر شد، آتش زبانه کشید
[ترجمه گوگل]طوفان ها به دلیل ترافیک سنگین تر شد

11. I got stuck in a traffic jam for half an hour.
[ترجمه ترگمان]من نیم ساعت تو ترافیک گیر کردم
[ترجمه گوگل]من نیم ساعت در یک ترافیک گیر کردم

12. They got stuck in a traffic jam.
[ترجمه ترگمان]تو ترافیک گیر کرده بودن
[ترجمه گوگل]آنها در یک ترافیک گیر کرده بودند

13. We were stuck in a traffic jam .
[ترجمه ترگمان] تو ترافیک ترافیک گیر افتادیم
[ترجمه گوگل]ما در یک ترافیک گیر افتادیم

14. We got stuck in a traffic jam on the approach road.
[ترجمه ترگمان]ما در ترافیک جاده در ترافیک گیر افتادیم
[ترجمه گوگل]ما در یک جاده ترافیکی گیر افتاده ایم

15. I spent half the morning sitting in a traffic jam.
[ترجمه ترگمان]من نصف روز رو تو یه مربا نشسته بودم
[ترجمه گوگل]نیم ساعت صبح نشستم در یک ترافیک صرف کردم

پیشنهاد کاربران

گره خوردگی ترافیکی

راه بَندان

a long line of vehicles on a road that cannot move or that can only move slowly

ترافیک سنگین

ترافیک فشرده

بندآمدن راه از شدت سنگین بودن ترافیک

معادلbuttleneck در آمریکایی. گلوگاه ترافیک. جایی که در اثر ترافیک راهبندان شده

در فارسی عامیانه همان "ترافیک" ( که غلط است )
بهترین معادل: راه بندان

راهبندان
ترافیک سنگین

A thing the vehicle can't arrive road


کلمات دیگر: