کلمه جو
صفحه اصلی

باشنانی

لغت نامه دهخدا

باشنانی. [ ] ( ص نسبی ) منسوب به باشنان قریه ای بهرات ، بنا بگفته صاحب تاج العروس. اما در سمعانی و خلاصه آن لباب الانساب باشانی ضبط شده است. رجوع به باشانی شود.

باشنانی. [ ] ( اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن احمدبن عبداﷲ باشنانی منسوب به باشنان از قراء هرات ، از مفسران بود و مالینی از او نام میبرد. ( از تاج العروس ). اما ظاهراً صحیح کلمه باشانی باشد. رجوع به باشانی و رجوع به باشنان و باشان شود.

باشنانی . [ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن احمدبن عبداﷲ باشنانی منسوب به باشنان از قراء هرات ، از مفسران بود و مالینی از او نام میبرد. (از تاج العروس ). اما ظاهراً صحیح کلمه باشانی باشد. رجوع به باشانی و رجوع به باشنان و باشان شود.


باشنانی . [ ] (ص نسبی ) منسوب به باشنان قریه ای بهرات ، بنا بگفته ٔ صاحب تاج العروس . اما در سمعانی و خلاصه ٔ آن لباب الانساب باشانی ضبط شده است . رجوع به باشانی شود.



کلمات دیگر: