کلمه جو
صفحه اصلی

transporter


معنی : انتقال دهنده، ناقل، منتقل کننده، ترابرگر، دستگاه ناقله، ناقل
معانی دیگر : ترابرگر، انتقال دهنده، منتقل کننده، دستگاه ناقله، ناقل

انگلیسی به فارسی

ترابرگر، انتقال دهنده، منتقل کننده، دستگاه ناقله،ناقل


حمل کننده، ناقل، انتقال دهنده، منتقل کننده، ترابرگر، دستگاه ناقله


انگلیسی به انگلیسی

• object or person transporting, carrier
a transporter is a large vehicle that is used for carrying very large or heavy objects, for example cars.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] انتقال دهنده
[نساجی] جلودهنده پارچه
[ریاضیات] فرابر

مترادف و متضاد

انتقال دهنده (اسم)
assignor, transferor, transmitter, transporter

ناقل (اسم)
teller, transporter, vehicle, conveyor, conveyer

منتقل کننده (اسم)
transferor, transmitter, transporter

ترابرگر (اسم)
transporter

دستگاه ناقله (اسم)
transporter

ناقل (صفت)
transporter

جملات نمونه

1. Jan Fischer produced a transporter that might well have come from a professional machine shop.
[ترجمه ترگمان]جان فیشر یک وسیله حمل و نقل تولید کرد که ممکن بود از یک فروشگاه حرفه ای بیاید
[ترجمه گوگل]جان فیشر حمل کننده ای را تولید کرد که شاید از یک فروشگاه ماشین حرفه ای آمده باشد

2. Once he nicked my entire Corgi transporter filled with cars and a train set.
[ترجمه ترگمان]یه بار کل دستگاه Corgi که پر از ماشین و قطار بود رو سوراخ کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که او تمام حمل و نقل Corgi خود را پر از اتومبیل و مجموعه قطار

3. Christine stared down at the executive transporter bay from an observation gallery thirty metres above the floor.
[ترجمه ترگمان]کریستین از یک گالری مشاهده که سی متر بالاتر از سطح زمین قرار داشت، به سمت متصدی حمل و نقل خیره شد
[ترجمه گوگل]کریستین از یک گالری دیدنی 30 متر بالاتر از طبقه، در خیابان حمل و نقل اجرایی خیره شد

4. By investing in car transporter rolling stock the railway companies were able to offer the manufacturers a service economically beneficial to both.
[ترجمه ترگمان]با سرمایه گذاری در حمل و نقل خودرو، شرکت های راه آهن توانستند به تولید کنندگان خدماتی بپردازند که از نظر اقتصادی برای هر دو سودمند است
[ترجمه گوگل]با سرمایه گذاری در حمل و نقل ماشین نورد سهام شرکت های راه آهن قادر به ارائه تولید کنندگان خدمات اقتصادی سودمند برای هر دو

5. The ride in the air transporter had been bumpy due to air missiles fired in their direction.
[ترجمه ترگمان]سواری در حمل و نقل هوایی به علت شلیک موشک های هوا به سمت آن ها پر از دست انداز بود
[ترجمه گوگل]سوار شدن در حمل کننده هوا، ناشی از موشکهای هوائی بود که در جهت آنها اخراج شده بود

6. Below her, technicians were preparing a long-range executive transporter for launch.
[ترجمه ترگمان]در زیر او، technicians در حال آماده کردن یک انتقال دهنده اجرایی بلند مدت برای پرتاب بودند
[ترجمه گوگل]در زیر او، تکنسین ها برای تهیه یک محموله اجرایی وسیع آماده می شوند

7. We will load them all on the transporter.
[ترجمه ترگمان]ما همه اونا رو روی دستگاه حمل می کنیم
[ترجمه گوگل]ما همه آنها را در حمل و نقل بار می کنیم

8. The cars went by transporter again.
[ترجمه ترگمان] ماشین ها دوباره به دستگاه transporter وصل شدن
[ترجمه گوگل]اتومبیل ها دوباره توسط حمل کننده رفتند

9. The executive transporter bay was a chaos of foam and whirling shapes which might or might not have been armed troopers.
[ترجمه ترگمان]خلیج executive، هرج و مرجی به وجود آمده بود که ممکن بود سربازان مسلح باشند یا نه
[ترجمه گوگل]خلیج اجرایی اجرایی یک فاج از فوم و شکلهای گرد و غبار بود که ممکن بود یا نتوانست سربازان مسلح باشد

10. First, the transporter bringing his race car crashed on the autostrada and two of his mechanics were injured.
[ترجمه ترگمان]اول، حمل و نقل با ماشین نژاد خود بر روی autostrada تصادف کرد و دو نفر از mechanics مجروح شدند
[ترجمه گوگل]اول، حمل کننده که خودروی مسابقه او را در اتوبوس رانندگی سقوط کرد و دو نفر از مکانیک او زخمی شدند

11. In general they can select from table 1 transporter butylacralate.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی آن ها می توانند from و transporter را انتخاب کنند
[ترجمه گوگل]به طور کلی می توان از Butyl Accelate حمل کننده 1 جدول 1 انتخاب کرد

12. Glutamate transporter functions were studied by means of assay of 3 H L glutamate uptake in synaptosomes, GTF was observed by spectrophotometry, meantime MDA contents and SOD activities were measured.
[ترجمه ترگمان]توابع حمل و نقل Glutamate با استفاده از سنجش ۳ H در جذب گلوتامات در synaptosomes مورد مطالعه قرار گرفتند، در حالی که MDA و فعالیت های sod اندازه گیری شدند
[ترجمه گوگل]با استفاده از آزمون جذب گلوتامات 3 H L در سیناپتوزوم ها، توابع انتقال دهنده گلوتامات، GTF با اسپکتروفتومتری اندازه گیری شد، با این حال محتویات MDA و فعالیت های SOD اندازه گیری شد

13. Well, I think a transporter would make you into energy.
[ترجمه ترگمان]خب، فکر کنم این دستگاه تو رو به انرژی تبدیل کنه
[ترجمه گوگل]خوب، من فکر می کنم یک حمل کننده شما را به انرژی تبدیل می کند

14. Recently, transporter, that is a sort of protein located in the presynaptic membrane, vesicle membrane and glia cell membrane, has been the study hotspot of neuroscience.
[ترجمه ترگمان]به تازگی، یک انتقال دهنده عصبی که در غشا سلولی presynaptic، غشا vesicle و غشا سلولی glia واقع شده است، کانون اصلی علوم اعصاب بوده است
[ترجمه گوگل]به تازگی، حمل کننده، نوعی از پروتئین موجود در غشای پیشینپتیک، غشاء حباب و غشاء سلولی گلایسین، نقطۀ مطالعه علوم اعصاب بوده است

پیشنهاد کاربران

حامل
انتقال دهنده

منتقل کننده

transporter ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: ترابَر 1
تعریف: پروتئین ناقل غشایی که با اتصال به گوهرمایه‏های ( substrates ) اختصاصی سبب عبور آنها از غشای یاخته می‏شود

تَرابر. ترابرگر. ترابرنده.


کلمات دیگر: