(جنگ جهانی اول) متفقین (انگلیس و فرانسه و روسیه که بعدا امریکا و ایتالیا و ژاپن به آنها پیوستند)
allies
(جنگ جهانی اول) متفقین (انگلیس و فرانسه و روسیه که بعدا امریکا و ایتالیا و ژاپن به آنها پیوستند)
انگلیسی به فارسی
(جنگ جهانی اول) متفقین (انگلیس و فرانسه و روسیه که بعد آمریکا و ایتالیا و ژاپن به آنها پیوستند)
(جنگ جهانی دوم) متفقین (آمریکا و انگلیس و شوروی بهعلاوهی چند کشور کوچکتر)
متحدان، دوست، پیوستن، متحد کردن
انگلیسی به انگلیسی
اسم جمع ( plural noun )
• (1) تعریف: in World War I, the alliance of France, Great Britain, Russia, and other nations against the Central Powers.
• (2) تعریف: in World War II, the nations that fought against the Axis, esp. Great Britain, the Soviet Union, and the United States.
• nation-members of nato; countries that joined in battle against the central powers in world war i; countries that fought the axis forces during world war ii
دیکشنری تخصصی
[زمین شناسی] هم پیمانان، متفقین 1- در جنگ جهانی اول عنوان کشورهای انگستان، فرانسه، روسیه، آمریکا و هم پیمانان آنها . 2- در جنگ جهانی دوم عنوان کشورهای انگستان، شوروی، فرانسه، چین و دیگر یاران آنها که بمنظور مقابله با نیروهای محور تشکیل یافته بود، اطلاق می شد .
جملات نمونه
1. hereditary allies
متحدان نسل اندرنسل
2. the allies established a beachhead at normandy
متفقین در نور ماندی سرپلی بر قرار کردند.
3. the allies seized and punished war criminals
متفقین جنایتکاران جنگ را گرفتند و مجازات کردند.
4. america's late allies
متحدان پیشین امریکا
5. america helped her allies without stint
امریکا بدون مضایقه به متحدان خود کمک کرد.
6. we and our allies have imposed economic sanctions against repressive regimes
ما و متحدانمان مجازات های اقتصادی بر علیه رژیم های سرکوبگر اعمال کرده ایم.
7. america and her european allies
امریکا و هم پیمانان اروپایی اش
8. if they attack our allies we will intervene
اگر به متحدان ما حمله کنند ما مداخله خواهیم کرد.
9. soon, the falsity of his allies became evident
بزودی بدعهدی متحدان او آشکار شد.
10. the tribe together with its allies could field a large army
آن قبیله به اتفاق متحدانش می توانست قشون بزرگی را به رزمگاه بیاورد.
11. to provide military aid for our allies
تامین کمک نظامی جهت متحدان ما
12. The dilemma facing the country's allies was even more serious.
[ترجمه ترگمان]معضل روبرو شدن با متحدان این کشور هم جدی تر بود
[ترجمه گوگل]معضل متحدان کشور حتی جدی تر بود
[ترجمه گوگل]معضل متحدان کشور حتی جدی تر بود
13. Defence policies must often be cleared with NATO allies first.
[ترجمه ترگمان]سیاست های دفاعی اغلب باید ابتدا با متحدان ناتو پاک سازی شود
[ترجمه گوگل]سیاست های دفاع باید در ابتدا با متحدان ناتو پاک شود
[ترجمه گوگل]سیاست های دفاع باید در ابتدا با متحدان ناتو پاک شود
14. The plan did not commend itself to the Allies.
[ترجمه ترگمان]این طرح خود را به متفقین نشان نداد
[ترجمه گوگل]این طرح خود را به سوی متفقین تحمیل نکرد
[ترجمه گوگل]این طرح خود را به سوی متفقین تحمیل نکرد
15. The allies found it hard to agree among themselves.
[ترجمه ترگمان]متفقین آن را دشوار یافتند تا در میان خود به توافق برسند
[ترجمه گوگل]متحدان آن را سخت در میان خود توافق کردند
[ترجمه گوگل]متحدان آن را سخت در میان خود توافق کردند
16. The allies lost their hold on northern France.
[ترجمه ترگمان]متفقین انبار خود را در شمال فرانسه از دست دادند
[ترجمه گوگل]متحدان خود را در شمال فرانسه از دست دادند
[ترجمه گوگل]متحدان خود را در شمال فرانسه از دست دادند
پیشنهاد کاربران
هم پیمانانش
نیروهای خودی
متحدان، هم عهدان، همدستان، قربا، منتسب، منتسبان
کلمات دیگر: