کلمه جو
صفحه اصلی

side road

انگلیسی به فارسی

جاده جانبی


انگلیسی به انگلیسی

• small road that branches off of a main road

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] جاده جانبی - راه جانبی

جملات نمونه

1. We parked on a side road.
[ترجمه ترگمان] تو یه جاده فرعی پارک کردیم
[ترجمه گوگل]ما در کنار جاده ایستاده ایم

2. A car suddenly shot out of a side road and nearly hit me.
[ترجمه ترگمان]یک ماشین ناگهان از یک جاده فرعی بیرون آمد و نزدیک بود مرا بزند
[ترجمه گوگل]یک ماشین به طور ناگهانی از جاده جانبی شلیک کرد و تقریبا به من ضربه زد

3. Traffic is being diverted onto a side road because of the accident.
[ترجمه ترگمان]ترافیک به دلیل تصادف به سمت یک جاده فرعی هدایت می شود
[ترجمه گوگل]به دلیل تصادف، ترافیک بر روی جاده کنار می رود

4. I reversed the car into a side road.
[ترجمه ترگمان]ماشین را به جاده فرعی پیچیدم
[ترجمه گوگل]من ماشین را به جاده کنار گذاشتم

5. Suddenly they turned off and parked in a side road.
[ترجمه ترگمان]ناگهان چرخیدند و در یک جاده فرعی پارک کردند
[ترجمه گوگل]ناگهان آنها را در جاده کنار گذاشتند و پارک کردند

6. I only know it was somewhere in a side road, where Highway i comes into Saigon.
[ترجمه ترگمان]فقط می دانم که جایی در یک جاده فرعی بود، جایی که به سمت ویتنام راه می رفتم
[ترجمه گوگل]من فقط می دانستم که جایی در جاده ی جانبی بود، جایی که بزرگراه من به سایگون می آمد

7. The suspects quickly turned off onto a side road.
[ترجمه ترگمان]این مظنونین به سرعت به یک جاده فرعی تبدیل شدند
[ترجمه گوگل]مظنونین به سرعت به سمت یک مسیر کنار رفتند

8. At Balnakeil, reached along a side road, is an establishment of craft workshops.
[ترجمه ترگمان]در Balnakeil، در امتداد یک جاده فرعی، برپایی کارگاه های هنری است
[ترجمه گوگل]در Balnakeil، در امتداد جاده جانبی، تاسیس کارگاه های صنایع دستی است

9. They turned off the highway onto a side road to elude the police.
[ترجمه ترگمان]آن ها از بزرگراه به جاده فرعی رفتند که از پلیس دوری کنند
[ترجمه گوگل]آنها راه بزرگراه را بر روی یک مسیر کنار گذاشتند تا از پلیس بیرون بیایند

10. A side road appeared, a soft and dusty grey-white in the blackness, and they pulled over.
[ترجمه ترگمان]جاده فرعی به نظر می رسید، یک جاده فرعی نرم و گرد و خاکی که در تاریکی سفید شده بود
[ترجمه گوگل]جاده جانبی ظاهر شد، نرم و گرد و خاکی خاکستری سفید در سیاه و سفید، و آنها کشیده شده است

11. He turned off into a side road.
[ترجمه ترگمان]به جاده فرعی پیچید
[ترجمه گوگل]او را به جاده کنار گذاشت

12. Take the left side road [ fork ] at the crossroads.
[ترجمه ترگمان] جاده سمت چپ رو باز کنید
[ترجمه گوگل]در جاده کنار سمت چپ [چنگال] را در کنار یکدیگر قرار دهید

13. The ambulance got stuck in a muddy side road.
[ترجمه ترگمان]آمبولانس توی یه جاده گلی گیر کرده بود
[ترجمه گوگل]آمبولانس در جاده کنار گلدان گیر کرده بود

14. We road after travelling two miles on a side road.
[ترجمه ترگمان]ما بعد از سفر دو مایل در کنار جاده حرکت می کنیم
[ترجمه گوگل]ما پس از سفر دو مایل در جاده کنار راه ما راه

15. A very prosperous small temple on the side road.
[ترجمه ترگمان]یک معبد بسیار عالی در کنار جاده است
[ترجمه گوگل]یک معبد کوچک بسیار پرطرفدار در کنار جاده

پیشنهاد کاربران

جاده ای که به جاده اصلی می پیوندد یا از آن جدا می شود

جاده فرعی


کلمات دیگر: