کلمه جو
صفحه اصلی

apparatus


معنی : لوازم، ساز، دستگاه، ماشین، اسباب، جهاز، الت
معانی دیگر : ماشین آلات، ساز افزار، بساط، سازمان، (فیزیولژی) چند عضو بدن که کارشان به هم مربوط است، pl اسباب

انگلیسی به فارسی

اسباب، آلت، دستگاه، لوازم، ماشین، جهاز


دستگاه، ماشین، لوازم، اسباب، جهاز، الت، ساز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: apparatus, apparatuses
(1) تعریف: a machine or group of machines designed to accomplish a specific task.
مترادف: appurtenances, device, equipment, instrument, machinery, tool
مشابه: accouterments, appliance, gadget, machine, paraphernalia, rig, system, utensil

- "The iron lung" was a name given to an apparatus that enables patients to breathe.
[ترجمه ترگمان] \"ریه آهنین\" نامی بود که به دستگاهی داده شد که بیماران را قادر به نفس کشیدن می کرد
[ترجمه گوگل] 'ریه آهن' نامی است که به وسیلهی دستگاهی که بیماران قادر به نفس کشیدن نیستند

(2) تعریف: any system, such as a political organization, that is designed to accomplish a specific purpose.
مترادف: machinery, system
مشابه: instrument, machine, organization, outfit, tool

- The leader's powerful political apparatus ensures that he remains in power.
[ترجمه ترگمان] رهبر قدرتمند سیاسی این رهبر تضمین می کند که او در قدرت باقی خواهد ماند
[ترجمه گوگل] دستگاه قدرتمند رهبر تضمین می کند که او در قدرت باقی می ماند

• device; system
apparatus is the equipment which is used to do a particular job or activity.
the apparatus of an organization is its structure and method of operation.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] دستگاه
[ریاضیات] دستگاه

مترادف و متضاد

equipment with a purpose


لوازم (اسم)
accessories, gear, apparatus, fitment, service, fitting, munition, paraphernalia, rig, fixing

ساز (اسم)
order, apparatus, harmony, accoutrements, tool, musical instrument, equipment, outfit, disposition, music, materiel, arms, mouth organ

دستگاه (اسم)
apparatus, set, appurtenance, device, machine, system, machinery, plant, mechanism

ماشین (اسم)
apparatus, machine, engine, mill, automaton, motor, plant, gin, mechanism

اسباب (اسم)
article, gear, apparatus, thing, implement, tool, tackle, instrument, apparel, utensil, trap, paraphernalia, appurtenance, device, engine, rigging, rig, furniture, gadget, appliance, contraption, contrivance, layout, doodad, gizmo, whigmaleerie, gismo, mounting

جهاز (اسم)
apparatus, ship, appurtenance, system, dowry

الت (اسم)
apparatus, implement, tool, instrument, engine, organ, appliance, instrumental

Synonyms: accoutrement, appliance, black box, contraption, device, dingbat, doodad, doohickey, furnishings, gaff, gear, gimcrack, gimmick, gizmo, grabber, habiliments, idiot box, implement, jigger, job, machine, machinery, means, mechanism, outfit, paraphernalia, provisions, setup, stuff, supplies, tackle, thingamajig, tools, utensils, whatchamacallit, whatsis, whosis, widget


organization or system


Synonyms: bureaucracy, chain of command, hierarchy, network, setup, structure


جملات نمونه

1. a delicate apparatus regulates the temperature inside the space capsule
دستگاه دقیقی حرارت درون کپسول فضایی را تنظیم می کند.

2. the automatic apparatus created by the two scientists
دستگاه خودکاری که آن دو دانشمند ابداع کرده اند

3. the digestive apparatus
جهاز هاضمه (دستگاه گوارش)

4. the furnace apparatus for the central heating of this house is out of order
دستگاه گرمایش این خانه خراب شده است.

5. the government apparatus is in need of a complete overhaul
دستگاه دولت نیاز به اصلاحات اساسی دارد.

6. firefighters used a breathing apparatus to enter the burning house
ماموران آتش نشانی برای ورود به خانه ای که در حال سوختن بود از وسایل تنفسی استفاده کردند.

7. jahangir is the creator of this new apparatus
جهانگیر ابداع کننده این دستگاه جدید است.

8. The divers checked their breathing apparatus.
[ترجمه ترگمان]غواصان دستگاه تنفس خود را بررسی کردند
[ترجمه گوگل]غواصان دستگاه تنفسی خود را بررسی کردند

9. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

10. The school's audio-visual apparatus includes a new set of multi-media device.
[ترجمه ترگمان]دستگاه صوتی - تصویری مدرسه شامل یک مجموعه جدید از دستگاه چند رسانه ای است
[ترجمه گوگل]دستگاه صوتی و تصویری مدرسه شامل یک مجموعه جدید از دستگاه چند رسانه ای است

11. The breathing apparatus includes the nose, throat and lungs.
[ترجمه ترگمان]دستگاه تنفس شامل بینی، گلو و ریه ها می شود
[ترجمه گوگل]دستگاه تنفسی شامل بینی، گلو و ریه می باشد

12. Firemen needed breathing apparatus to enter the burning house.
[ترجمه ترگمان]Firemen به دستگاه تنفس نیاز داشت تا وارد خانه سوزان شود
[ترجمه گوگل]آتش نشانان به دستگاه تنفسی نیاز داشتند تا وارد خانه سوزان شوند

13. The school's audio-visual apparatus includes a new set of multi-media device, not to mention films, records, etc.
[ترجمه ترگمان]دستگاه صوتی - تصویری مدرسه شامل یک مجموعه جدید از دستگاه چند رسانه ای است، نه برای اشاره به فیلم ها، رکوردها، و غیره
[ترجمه گوگل]دستگاه صوتی و تصویری مدرسه شامل مجموعه ای جدید از دستگاه های چند رسانه ای است، به جز فیلم ها، پرونده ها و غیره

14. A nuclear reactor is the apparatus in which atoms are split.
[ترجمه ترگمان]رآکتور هسته ای دستگاهی است که در آن اتم ها از هم جدا می شوند
[ترجمه گوگل]یک راکتور هسته ای دستگاهی است که در آن اتم ها تقسیم می شوند

15. Astronauts have special breathing apparatus.
[ترجمه ترگمان]فضانوردان دستگاه تنفس ویژه ای دارند
[ترجمه گوگل]فضانوردان دستگاه تنفسی خاصی دارند

16. They had a very refined apparatus.
[ترجمه ترگمان]آن ها وسایل very داشتند
[ترجمه گوگل]آنها یک دستگاه بسیار تصفیه شده داشتند

A delicate apparatus regulates the temperature inside the space capsule.

دستگاه دقیقی حرارت درون کپسول فضایی را تنظیم می‌کند.


The government apparatus is in need of a complete overhaul.

دستگاه دولت نیاز به اصلاحات اساسی دارد.


the digestive apparatus

جهاز هاضمه (دستگاه گوارش)


Firefighters used a breathing apparatus to enter the burning house.

مأموران آتش‌نشانی برای ورود به خانه‌ای که در حال سوختن بود از وسایل تنفسی استفاده کردند.


پیشنهاد کاربران

Quiet terror : شبکه ترور

در زیست شناسی
Golgi apparatus دستگاه گلژی

دستگاه ( Judicial apparatus: دستگاه قضایی )


نهاد

دم ودستگاه، سازوبرگ

اندامک ، ارگانل

در نظریه های روانشناسی ( به ویژه نظریات کلاسیکِ فروید ) "دستگاه" ترجمه می شود. مثلا:
psychic apparatus : دستگاهِ روانی

سازمان سیاسی

Device

تجهیزات، دم و دستگاه
Equipment

the apparatus used for scuba diving includes goggles, flippers, and a breathing tank
a surgeon's apparatus includes various scalpels and clamps.

سازوکار

Instrument
Tool
Equipment
Machine
Mechanism
Device
Hardware

2.
System

The whole apparatus of communism was already falling apart
کل دم ودستگاه/بساط نظام کمونیسم از قبل از هم داشت می پاشید

vocal Apparatus
دستگاه ( اندام ) آوایی ( صوتی )

تشکیلات

ترتشکیلات

apparatus ( علوم مهندسی )
واژه مصوب: دستگاه 1
تعریف: وسیله‏ای که برای انجام کاری خاص طراحی شده باشد


کلمات دیگر: