آلوده، هجوم کردن در، ول نکردن، فراوان بودن در
infested
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• overrun, teeming; repeatedly harassed (as with pests or vermin)
جملات نمونه
1. horses infested with worms
اسب هایی که دچار کرم (زدگی) شده اند
2. a lawn infested with weeds
چمنی پر از علف هرزه
3. beetles have infested the kitchen
آشپزخانه از سوسک پر شده است.
4. caravan roads were infested with bandits
راهزنان در راه های کاروان رو غوغا می کردند.
5. the borderland was infested by robbers and smugglers
نواحی سرحدی مملو بود از دزدان و قاچاقچیان.
6. The prison is infested with rats.
[ترجمه ترگمان]زندان پر از موش است
[ترجمه گوگل]زندان با موشها آلوده است
[ترجمه گوگل]زندان با موشها آلوده است
7. The kitchen was infested with ants.
[ترجمه ترگمان]آشپزخانه پر از مورچه بود
[ترجمه گوگل]آشپزخانه با مورچه ها آلوده بود
[ترجمه گوگل]آشپزخانه با مورچه ها آلوده بود
8. The back yard was infested by rats.
[ترجمه ترگمان]حیاط پشتی پر از موش بود
[ترجمه گوگل]حیاط پشت توسط موشها آلوده بود
[ترجمه گوگل]حیاط پشت توسط موشها آلوده بود
9. The road further south was infested with bandits.
[ترجمه ترگمان]جاده جنوب پر از راهزن ها است
[ترجمه گوگل]جاده ای که در جنوب قرار گرفته بود توسط راهزنان مورد حمله قرار گرفت
[ترجمه گوگل]جاده ای که در جنوب قرار گرفته بود توسط راهزنان مورد حمله قرار گرفت
10. The building was heavily infested with cockroaches.
[ترجمه ترگمان]ساختمان پر از سوسک بود
[ترجمه گوگل]این ساختمان به شدت با سوسک های آلوده بود
[ترجمه گوگل]این ساختمان به شدت با سوسک های آلوده بود
11. The barn was infested with rats.
[ترجمه ترگمان]انبار پر از موش بود
[ترجمه گوگل]انبار با موشها آلوده شد
[ترجمه گوگل]انبار با موشها آلوده شد
12. The landscape is drab and infested with brick ovens.
[ترجمه ترگمان]چشم انداز آن ملال آور و پر از ovens آجری است
[ترجمه گوگل]چشم انداز کوره آجر و آجری است
[ترجمه گوگل]چشم انداز کوره آجر و آجری است
13. Researchers have found the soil to be infested with around 500 grubs per square metre instead of the usual five or so.
[ترجمه ترگمان]محققین کشف کرده اند که خاک در حدود ۵۰۰ grubs در هر متر مربع به جای ۵ عدد معمولی قرار دارد
[ترجمه گوگل]محققان دریافته اند که خاک به جای معمول پنج یا بیشتر، حدود 500 گیاه گرمی در هر متر مربع را آلوده می کند
[ترجمه گوگل]محققان دریافته اند که خاک به جای معمول پنج یا بیشتر، حدود 500 گیاه گرمی در هر متر مربع را آلوده می کند
14. And what is more heinous their armies are infested with smallpox!
[ترجمه ترگمان]و آنچه more و heinous است به آبله آلوده است!
[ترجمه گوگل]و چه شگفت انگیز ارتش خود را با مگس آلوده هستند!
[ترجمه گوگل]و چه شگفت انگیز ارتش خود را با مگس آلوده هستند!
15. Your shop is infested with rodents.
[ترجمه ترگمان] shop پر از rodents
[ترجمه گوگل]فروشگاه شما با جوندگان آلوده است
[ترجمه گوگل]فروشگاه شما با جوندگان آلوده است
16. The entire house was infested with mice which meant that everybody was in constant battle against their droppings and their smell.
[ترجمه ترگمان]تمام خانه پر از موش بود که معنی اش این بود که همه در مقابل droppings و بویایی شان مبارزه می کنند
[ترجمه گوگل]کل خانه با موشها آلوده شده بود که بدین معنی بود که همه افراد در معرض حملات و بوی آنها بودند
[ترجمه گوگل]کل خانه با موشها آلوده شده بود که بدین معنی بود که همه افراد در معرض حملات و بوی آنها بودند
پیشنهاد کاربران
Full of
آلوده
مورد هجمه دسته ای از حیوانات قرار گرفتن
پر از چیزی بودن
کلمات دیگر: