کلمه جو
صفحه اصلی

snow under


معنی : خیط و پیت کردن، مستغرق ساختن، شکست فاحش خوردن
معانی دیگر : گرفتار (مشغله و غیره) بودن یا کردن، بیش ازحد توانایی در کاری مستغرق شدن

انگلیسی به فارسی

مستغرق ساختن، بیش ازحد توانایی در کاری مستغرق شدن، شکست فاحش خوردن


مترادف و متضاد

خیط و پیت کردن (فعل)
founder, flush, bring out, muff, rouge, goof, spin, snow under

مستغرق ساختن (فعل)
snow under

شکست فاحش خوردن (فعل)
snow under

جملات نمونه

1. Ed was snowed under with fan mail when he was doing his television show.
[ترجمه ترگمان]اد زمانی که برنامه تلویزیونی خود را انجام می داد، زیر زره هواداران برف می بارید
[ترجمه گوگل]وقتی که وی نمایش تلویزیونی خود را انجام داد، Ed با ایمیل طرفداران برف زده شد

2. The cars were snowed under by drifts.
[ترجمه ترگمان]خودروها در زیر توده های برف، برف می بارید
[ترجمه گوگل]ماشین ها تحت رانش برف بودند

3. The grass was snowed under after a storm.
[ترجمه ترگمان]پس از توفان علف ها برف باریده بود
[ترجمه گوگل]چمن پس از یک طوفان تحت برف قرار گرفت

4. I found myself snowed under with work.
[ترجمه سهیلا] من متوجه شدم که خیلی کار دارم
[ترجمه ترگمان]خودم را به خاطر برف در زیر کار پیدا کردم
[ترجمه گوگل]من خودم را در معرض آفتاب گرفتم

5. I'm absolutely snowed under with work at the moment.
[ترجمه ترگمان]من در آن لحظه کاملا در زیر کار بودم
[ترجمه گوگل]در حال حاضر من کاملا با کار در حال بارگزاری برف

6. I was snowed under with my work.
[ترجمه سحر] من بسیار گرفتار کارم بودم
[ترجمه ترگمان]من در زیر کارم برف باریده بودم
[ترجمه گوگل]من با کار من برف شدم

7. The firm is snowed under with work.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در اثر کار زیر برف آمده است
[ترجمه گوگل]شرکت با کار برف زده است

8. I was snowed under with work.
[ترجمه ترگمان]من در زیر کار، برف می بارید
[ترجمه گوگل]من زیر کار برفی بودم

9. I'd love to come but I'm completely snowed under at the moment.
[ترجمه ترگمان]خیلی دوست دارم بیام، اما در حال حاضر کاملا برف دارم
[ترجمه گوگل]من دوست دارم که بیاورم، اما من در حال حاضر به طور کامل برف می آیند

10. We scrunched the pebbles/gravel/snow under our feet.
[ترجمه ترگمان]سنگ ریزه و سنگریزه را زیر پای خودمان می کشیدیم
[ترجمه گوگل]ما سنگ ریزه / شن / برف را زیر پای ما ریز کردیم

11. I found myself snowed under from the start.
[ترجمه ترگمان]من خودم را از همان اول که برف می بارید یافتم
[ترجمه گوگل]من متوجه شدم که من از ابتدا زیر گلدان بودم

12. Since the hurricane, builders and roofers have been snowed under with work.
[ترجمه ترگمان]از زمانی که طوفان، سازندگان و roofers زیر بار کار برف آمده اند
[ترجمه گوگل]از آنجایی که طوفان، سازندگان و سقفدارها با کار برف زده شده اند

13. He had applied for a grant but at the time Liverpool City Council was snowed under by applications.
[ترجمه ترگمان]او درخواست کمک کرده بود، اما در آن زمان شورای شهر لیورپول تحت نظارت برنامه های کاربردی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]او برای کمک مالی درخواست داده بود، اما در آن زمان شورای شهر لیورپول تحت برنامه های برفی قرار گرفت

14. Don't expect any help from them -- they're snowed under at the moment.
[ترجمه ترگمان]انتظار کمک از اونا رو نداشته باش … اونا در حال snowed
[ترجمه گوگل]انتظار نداشته باشید از آنها کمک بگیریم - آنها در حال حاضر برف زده اند

15. I could feel the crunch of the snow under my boots.
[ترجمه ترگمان]می توانستم صدای شکستن برف را زیر چکمه های خود حس کنم
[ترجمه گوگل]من می توانستم برف را زیر چکمه هایم احساس کنم

پیشنهاد کاربران

غرق در کار بودن


کلمات دیگر: