کلمه جو
صفحه اصلی

tipping

انگلیسی به فارسی

اوج گرفتن، نوک گذاشتن، نوک دار کردن، کج کردن، انعام دادن، محرمانه رساندن، یک ور شدن


جملات نمونه

1. the ship had listed to one side and was close to tipping over
کشتی به یک سوخم شده بود و نزدیک بود واژگون شود.

پیشنهاد کاربران

در والیبال به معنای ضربه ی نوک انگشت

اطلاع رسانی، خبررسانی، آگاهی دادن

راه سازی: عملیات تخلیه مخلوط آسفالت

آشغال ریختن

انعام دادن هم معنا میده. . Guide to Tipping in the US

In some countries, tipping can be rude. In the US, however, it's a part of everyday life. Here's some tipping advice for visitors to the US.

انعام دادن

واژگون شدن

انعام. پاداش

tipping ( علوم و فنّاوری غذا - قهوه پژوهی )
واژه مصوب: سرسوزی
تعریف: سوختن نوک ها و لبه های دانة قهوه در هنگام برشته کاری


کلمات دیگر: