صندوق دار
fondue
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• sauce of melted cheese and other seasonings into which bread is dipped (of swiss origin); sweet or savory hot sauce into which small pieces of food are dipped
a fondue is a hot sauce, often made with cheese, which you dip small pieces of bread, meat, or vegetable into and eat.
a fondue is a hot sauce, often made with cheese, which you dip small pieces of bread, meat, or vegetable into and eat.
اسم ( noun )
• : تعریف: a hot saucelike dish made mainly with melted cheese and wine or sometimes, as dessert, with chocolate, eaten by dipping into it pieces of bread or vegetables or, as dessert, pieces of cake or fruit.
جملات نمونه
1. Put grated cheese into a 7-inch fondue dish or enamelled iron casserole and melt gently, stirring continuously.
[ترجمه ترگمان]پنیر رنده شده را به یک ظرف fondue ۷ اینچی یا آب لیمو دهید و به آرامی ذوب کنید و به طور مداوم حرکت کنید
[ترجمه گوگل]پنیر رنده شده را به یک ظرف 7 دقیقه فندق یا فلفل قرمز مینوشید و به آرامی ذوب کنید و به طور مداوم تکان دهید
[ترجمه گوگل]پنیر رنده شده را به یک ظرف 7 دقیقه فندق یا فلفل قرمز مینوشید و به آرامی ذوب کنید و به طور مداوم تکان دهید
2. Best value is the cheese fondue, and the chef is proud of his Wienerschnitzel.
[ترجمه ترگمان]بهترین ارزش the پنیر است و آشپز به Wienerschnitzel افتخار می کند
[ترجمه گوگل]بهترین ارزش است fondue پنیر، و سرآشپز Wienerschnitzel افتخار دارد
[ترجمه گوگل]بهترین ارزش است fondue پنیر، و سرآشپز Wienerschnitzel افتخار دارد
3. Like quartz clocks, aluminium fondue sets, embroidered hankies and whether the neighbours are taking baths too late at night.
[ترجمه ترگمان]همانند ساعت های quartz، مجموعه های فندو آلومینیومی، hankies گلدوزی شده و اینکه آیا همسایگان در شب استحمام می کنند یا خیر
[ترجمه گوگل]مانند ساعتهای کوارتز، صندل آلومینیومی مجموعه، hankies های دوزی شده و اینکه همسایه ها حمام را خیلی دیر به شب می برند
[ترجمه گوگل]مانند ساعتهای کوارتز، صندل آلومینیومی مجموعه، hankies های دوزی شده و اینکه همسایه ها حمام را خیلی دیر به شب می برند
4. The banana mustn't look brown and the fondue mustn't splash when it's poured.
[ترجمه ترگمان]رنگ موز نباید به رنگ قهوه ای به نظر برسد و وقتی که آن را پر کنند، نباید در آب جوش بزنند
[ترجمه گوگل]موز نباید قهوه ای باشد و فندوق نباید زمانی که آن ریخته می شود خرج کند
[ترجمه گوگل]موز نباید قهوه ای باشد و فندوق نباید زمانی که آن ریخته می شود خرج کند
5. Add remaining ingredients and stir until the fondue thickens slightly.
[ترجمه ترگمان]مواد اولیه باقی مانده را اضافه کنید و تا زمانی که فندو به آرامی سفت شود، حرکت کنید
[ترجمه گوگل]اضافه کردن مواد باقی مانده و هم بزنید تا فندود کمی ضخیم شود
[ترجمه گوگل]اضافه کردن مواد باقی مانده و هم بزنید تا فندود کمی ضخیم شود
6. A farmer's buffet and fondue evening replace two evening meals during the week.
[ترجمه ترگمان]بوفه و عصر یک کشاورز در طول یک هفته دو وعده غذای عصر را تعویض می کند
[ترجمه گوگل]یک بوفه کشاورز و شبانه روزی دو هفته یکبار دو وعده غذای خود را جایگزین کنید
[ترجمه گوگل]یک بوفه کشاورز و شبانه روزی دو هفته یکبار دو وعده غذای خود را جایگزین کنید
7. There are also bowling evenings and fondue evenings, and in addition there will be a programme organised by our rep in Kaprun.
[ترجمه ترگمان]همچنین شب های بولینگ و evenings نیز وجود دارد، و به علاوه برنامه ای است که توسط نماینده ما در Kaprun ترتیب داده می شود
[ترجمه گوگل]همچنین شبهای بولینگ و شبهای فندق وجود دارد و علاوه بر این، یک برنامه توسط نماینده ما در کاپران برگزار خواهد شد
[ترجمه گوگل]همچنین شبهای بولینگ و شبهای فندق وجود دارد و علاوه بر این، یک برنامه توسط نماینده ما در کاپران برگزار خواهد شد
8. Fondue is an easy and festive dish for a party.
[ترجمه ترگمان]فندو غذای ساده و جشن برای مهمانی است
[ترجمه گوگل]فوندو یک ظرف آسان و جشن برای یک مهمانی است
[ترجمه گوگل]فوندو یک ظرف آسان و جشن برای یک مهمانی است
9. Fondue with strawberries and angel food cake would be in the . . .
[ترجمه ترگمان]فندو با توت فرنگی و کیک غذایی فرشته در کشور خواهد بود
[ترجمه گوگل]کیک فودو با توت فرنگی و کیک غذای فرشته ای در آن خواهد بود
[ترجمه گوگل]کیک فودو با توت فرنگی و کیک غذای فرشته ای در آن خواهد بود
10. They also have snacks and Chocolate Fondue, which is my favourite.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین تنقلات و بستنی شکلاتی هم دارند که مورد علاقه من است
[ترجمه گوگل]آنها همچنین تنقلات و شکلات Fondue، که مورد علاقه من است
[ترجمه گوگل]آنها همچنین تنقلات و شکلات Fondue، که مورد علاقه من است
11. After one evening of eating swiss cheese fondue you cannot stand the smell of cheese for the rest of your holiday, lol.
[ترجمه ترگمان]بعد از یک شب خوردن پنیر swiss، نمی توانید بوی پنیر را برای استراحت your تحمل کنید
[ترجمه گوگل]پس از یک شب غذا خوردن شیرینی پنیر سوئیس شما می توانید بوی پنیر برای بقیه تعطیلات خود را تحمل، لول
[ترجمه گوگل]پس از یک شب غذا خوردن شیرینی پنیر سوئیس شما می توانید بوی پنیر برای بقیه تعطیلات خود را تحمل، لول
12. Only two million points for a free silver fondue set!
[ترجمه ترگمان]تنها دو میلیون امتیاز برای یک مجموعه فندو آزاد رایگان!
[ترجمه گوگل]تنها دو میلیون امتیاز برای مجموعه نقره ای نقره ای رایگان!
[ترجمه گوگل]تنها دو میلیون امتیاز برای مجموعه نقره ای نقره ای رایگان!
13. Her amaryllis died. Did I want the fondue pot?
[ترجمه ترگمان] amaryllis مرده من ظرف fondue رو می خوام؟
[ترجمه گوگل]amaryllis او مرد آیا من گلدان فندو را میخواهم؟
[ترجمه گوگل]amaryllis او مرد آیا من گلدان فندو را میخواهم؟
14. Switzerland is well known for cheese fondue, penguin parades and its multiculturalism.
[ترجمه ترگمان]سوییس به خوبی برای فندو پنیر، penguin رژه و چند فرهنگی آن مشهور است
[ترجمه گوگل]سوئیس به خاطر فست فود پنیر، نمایشگاه های پنگوئن و چند فرهنگی آن شناخته شده است
[ترجمه گوگل]سوئیس به خاطر فست فود پنیر، نمایشگاه های پنگوئن و چند فرهنگی آن شناخته شده است
15. Crush mint candies. In double boiler or fondue pot, melt chocolate.
[ترجمه ترگمان]آب نبات نعنایی رو بهم بزن توی دیگ \"دیگ\" یا دیگ ذوب کنیم شکلات آب کنیم
[ترجمه گوگل]شکلات نعناع در دو دیگ بخار و یا گلدان فندق، ذوب شکلات
[ترجمه گوگل]شکلات نعناع در دو دیگ بخار و یا گلدان فندق، ذوب شکلات
پیشنهاد کاربران
یه نوع خوراک سوئیسی ک از مخلوط شراب و پنیر ذوب شده به دست میادو ب عنوان دسر سرو میشه
کلمات دیگر: