• from the standpoint of semantics
semantically
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. A child is not equipped either semantically or phonetically to split up the utterances that come flooding from adults.
[ترجمه ترگمان]یک کودک نه به لحاظ معنایی مجهز نیست و نه برای تقسیم the که از بزرگسالان به سیل می آیند
[ترجمه گوگل]کودک به معنای معنوی یا فونتی مجهز نیست تا شعارهایی را که از بزرگسالان می آید تقسیم کند
[ترجمه گوگل]کودک به معنای معنوی یا فونتی مجهز نیست تا شعارهایی را که از بزرگسالان می آید تقسیم کند
2. Results: The semantically related pairs were given higher scores than the control pairs in 34 out of 40 cases.
[ترجمه ترگمان]نتایج: جفت های وابسته به معنایی در ۳۴ مورد از ۴۰ مورد امتیاز بالاتری نسبت به زوج های کنترل داشتند
[ترجمه گوگل]نتایج: در 34 مورد از 40 مورد، جفت های مربوط به معناشناختی از نمرات بالاتری نسبت به جفت های کنترل برخوردار بودند
[ترجمه گوگل]نتایج: در 34 مورد از 40 مورد، جفت های مربوط به معناشناختی از نمرات بالاتری نسبت به جفت های کنترل برخوردار بودند
3. In other words, can semantically related word pairs be differentiated from semantically unrelated word pairs by a computer?
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، می توان کلمات مربوط به معنایی را از نظر معنایی، جفت کلمات مرتبط با یک کامپیوتر متمایز کرد؟
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، آیا می توان کلمات جفتی مربوط به معنایی را از جفت کلمه معنایی مرتبط با یک کامپیوتر متمایز کرد؟
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، آیا می توان کلمات جفتی مربوط به معنایی را از جفت کلمه معنایی مرتبط با یک کامپیوتر متمایز کرد؟
4. Anomalous collocation results when two or more semantically incompatible words are combined in a syntagmatic structure.
[ترجمه ترگمان]همنشینی غیرعادی زمانی که دو یا چند کلمه با واژه ناسازگار در یک ساختار syntagmatic ترکیب شوند به کار می افتد
[ترجمه گوگل]هنگامی که دو یا چند واژه ناسازگار معنایی در یک ساختار سنتگمایی ترکیب می شوند، نتیجه نابهنجار نتیجه می شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که دو یا چند واژه ناسازگار معنایی در یک ساختار سنتگمایی ترکیب می شوند، نتیجه نابهنجار نتیجه می شود
5. The resulting tokens are syntactically and semantically analyzed and translated as a translation unit.
[ترجمه ترگمان]نشانه ها از نظر نحوی و معنایی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و به عنوان یک واحد ترجمه ترجمه می شوند
[ترجمه گوگل]نشانه های حاصل از نظر متنی و معنایی تجزیه و تحلیل می شوند و به صورت واحد ترجمه ترجمه می شوند
[ترجمه گوگل]نشانه های حاصل از نظر متنی و معنایی تجزیه و تحلیل می شوند و به صورت واحد ترجمه ترجمه می شوند
6. Semantically, the comparison will be made from the aspects of semantic ambiguity and semantic orientation.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، این مقایسه از جنبه های ابهام معنایی و جهت گیری معنایی ایجاد خواهد شد
[ترجمه گوگل]از لحاظ معنایی، مقایسه با جنبه های ابهام معنایی و جهت گیری معنایی صورت می گیرد
[ترجمه گوگل]از لحاظ معنایی، مقایسه با جنبه های ابهام معنایی و جهت گیری معنایی صورت می گیرد
7. Semantically, the terms and expressions related to man usually have neutral or appreciative implications while the woman counterparts are depreciative, or even related to sex.
[ترجمه ترگمان]Semantically، عبارات و اصطلاحاتی که به انسان مربوط می شوند معمولا دارای مفاهیم بی طرف یا appreciative هستند در حالی که همتایان زن depreciative هستند و یا حتی با رابطه جنسی مرتبط هستند
[ترجمه گوگل]به معنای معنایی، اصطلاحات و اصطلاحات مربوط به مرد معمولا مفاهیم بی طرف یا قدردانی دارند در حالی که همتایان زن از نظر روحی یا حتی مربوط به جنس هستند
[ترجمه گوگل]به معنای معنایی، اصطلاحات و اصطلاحات مربوط به مرد معمولا مفاهیم بی طرف یا قدردانی دارند در حالی که همتایان زن از نظر روحی یا حتی مربوط به جنس هستند
8. The content should be well and semantically correct.
[ترجمه ترگمان]محتوا باید به خوبی و به لحاظ معنایی صحیح باشد
[ترجمه گوگل]محتوای باید به خوبی و معنایی صحیح باشد
[ترجمه گوگل]محتوای باید به خوبی و معنایی صحیح باشد
9. And attribute idioms can be classified semantically into comparison class and relation class.
[ترجمه ترگمان]و اصطلاحات مشخصه را می توان به لحاظ معنایی به کلاس مقایسه و کلاس رابطه طبقه بندی کرد
[ترجمه گوگل]و ویژگی های اصطلاحات را می توان به صورت معنایی به کلاس مقایسه و کلاس رابطه اشاره کرد
[ترجمه گوگل]و ویژگی های اصطلاحات را می توان به صورت معنایی به کلاس مقایسه و کلاس رابطه اشاره کرد
10. Virtual and dynamic methods semantically equivalent.
[ترجمه ترگمان]روش های مجازی و پویا به لحاظ معنایی معادل هستند
[ترجمه گوگل]روش های مجازی و پویا معادل معادل آن
[ترجمه گوگل]روش های مجازی و پویا معادل معادل آن
11. In C #, classes and struct s are semantically different.
[ترجمه ترگمان]در C #، کلاس ها و struct به لحاظ معنایی متفاوت هستند
[ترجمه گوگل]I C
[ترجمه گوگل]I C
12. In order to effectively describe services semantically we need to have an understanding of what elements need to be modeled within our semantic description.
[ترجمه ترگمان]به منظور توصیف موثر خدمات، ما باید درکی از آنچه که عناصر باید در توصیف معنایی ما مدلسازی شوند داشته باشیم
[ترجمه گوگل]به منظور مفهوم خدمات به طور مؤثر، ما باید درک کنیم که چه عناصری باید در توصیف معنایی ما مدل سازی شود
[ترجمه گوگل]به منظور مفهوم خدمات به طور مؤثر، ما باید درک کنیم که چه عناصری باید در توصیف معنایی ما مدل سازی شود
13. Semantically and logically, it is in the state of self - contradiction; however, pragmatically, it is self unified.
[ترجمه ترگمان]به طور منطقی و منطقی، در وضعیت خود تناقض است؛ با این حال، به طور واقع بینانه، این خود خود واحد است
[ترجمه گوگل]از لحاظ معنایی و منطقی، آن را در حالت خود تضاد؛ با این حال، به طور عملگرا، این خود یکپارچه است
[ترجمه گوگل]از لحاظ معنایی و منطقی، آن را در حالت خود تضاد؛ با این حال، به طور عملگرا، این خود یکپارچه است
14. It thus fulfils the affirmative function of transmission and the negative function of prevention, both of which are designated semantically.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه عملکرد مثبت انتقال و عملکرد منفی جلوگیری را انجام می دهد که هر دو به لحاظ معنایی در نظر گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]بنابراین عملکرد تابع انتقال و عملکرد منفی پیشگیری را برآورده می کند، که هر دو به صورت مفهومی تعریف می شوند
[ترجمه گوگل]بنابراین عملکرد تابع انتقال و عملکرد منفی پیشگیری را برآورده می کند، که هر دو به صورت مفهومی تعریف می شوند
پیشنهاد کاربران
از نظر معنایی
کلمات دیگر: