1. He often appeared angry and frustrated by the intransigence of both sides.
[ترجمه ترگمان]او اغلب از ناسازگاری هر دو طرف عصبانی و ناامید به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او اغلب ناخوشایند هر دو طرف خشمگین و ناراحت شد
2. He accused the government of intransigence.
[ترجمه ترگمان]او دولت را به ناسازگاری متهم کرد
[ترجمه گوگل]او دولت را متهم به عدم پذیرش کرد
3. James met with similar intransigence when he attempted to use his dispensing power to break the Anglican monopoly over education.
[ترجمه ترگمان]جیمز با سخت گیری مشابهی مواجه شد که تلاش کرد قدرت توزیع خود را برای شکستن انحصار Anglican در زمینه آموزش استفاده کند
[ترجمه گوگل]جیمز با ناسازگاری مشابهی مواجه شد، زمانی که تلاش کرد تا قدرت انطباق خود را برای بروز انحصار آنتلیج بر آموزش و پرورش مورد استفاده قرار دهد
4. It also stiffened his intransigence toward his internal critics, and in turn stiffened their resistance to him.
[ترجمه ترگمان]آن نیز سخت گیری خود را نسبت به منتقدان داخلی خود سخت کرد، و به نوبه خود مقاومت آن ها را به سوی خود کشید
[ترجمه گوگل]این امر باعث نگرانی خود نسبت به منتقدان داخلی شد، و به نوبه خود، مقاومت خود را نسبت به او سخت می کرد
5. Increasingly, Mr Kabila's duplicity and intransigence were seen by all as the chief obstacle to any such agreement.
[ترجمه ترگمان]به طور فزاینده ای، دوگانگی و ناسازگاری آقای کابیلا به عنوان مانع اصلی برای هر گونه توافقی تلقی می شد
[ترجمه گوگل]به هر حال، تقریبا تمامی کابیلا و ناسازگاری آقایان کابیلا به عنوان مانع اصلی هر توافقنامه ای دیده می شود
6. The situation was worsened by the ineptitude and intransigence of the oil companies.
[ترجمه ترگمان]این وضعیت با ناکارآمدی و ناسازگاری شرکت های نفتی بدتر شد
[ترجمه گوگل]وضعیت ناامید شده و عدم پذیرش شرکت های نفتی بدتر شد
7. The militants are split between degrees of intransigence, which could make them vulnerable at the polls.
[ترجمه ترگمان]ستیزه جویان به درجات ناسازگاری که می تواند آن ها را در پای صندوق های رای آسیب پذیر کند، تقسیم می شوند
[ترجمه گوگل]ستیزه جویان بین درجه عدم پذیرش تقسیم می شوند که می تواند آنها را در انتخابات آسیب پذیر سازد
8. Rosa groaned at the intransigence of her conscience.
[ترجمه ترگمان]رو زا با عدم موافقت وجدان خود می نالید
[ترجمه گوگل]رزا به خاطر عدم پذیرش وجدانش سوگند خورد
9. Intransigence and personal suffering highlighted the principle at stake and emphasized the need of fighting for it.
[ترجمه ترگمان]Intransigence و رنج های شخصی بر اصل خطر تاکید کردند و بر نیاز به جنگیدن برای آن تاکید کردند
[ترجمه گوگل]بی تفاوتی و رنج شخصی، این اصل را مورد توجه قرار داده و بر ضرورت مبارزه برای آن تأکید می کند
10. Their intransigence was not simply due, as is commonly assumed, to an anti-communist refusal to play by "Red China's" rules.
[ترجمه ترگمان]سخت گیری آن ها به سادگی ناشی از امتناع commonly از بازی با قوانین \"رد چین\" نبود
[ترجمه گوگل]عدم پذیرش آنها صرفا به این معنا نیست که، به طور معمول فرض می شود، به امتناع ضد کمونیستی با قواعد 'سرخ چین' برمی گردد
11. Part of the problem is crass intransigence by the opposition.
[ترجمه ترگمان]بخشی از این مشکل یک تضاد فاحش توسط مخالفان است
[ترجمه گوگل]بخشی از مشکل این است که مخالفان ناسازگارند
12. In 198 an organization known for its intransigence made a small change to a very popular game that it governed for the universities in the United States.
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۸ سازمانی که به دلیل ناسازگاری آن شناخته شده بود، تغییر کوچکی را به یک بازی بسیار مشهور تبدیل کرد که برای دانشگاه ها در آمریکا اداره می شد
[ترجمه گوگل]در سال 1982 یک سازمان شناخته شده برای عدم پذیرش، تغییر کوچکی به یک بازی بسیار محبوب که برای دانشگاه های ایالات متحده اداره می شد، تغییر داد
13. The Administration's intransigence is all the more glaring in contrast to the positions of the climate progressives from the Senate and the states who've come to Bali.
[ترجمه ترگمان]ناسازگاری دولت در تضاد با موقعیت of آب و هوایی progressives از مجلس سنا و ایالت هایی است که به بالی رسیده اند
[ترجمه گوگل]ناسازگاری اداری در مقایسه با موضع گیری کنندگان پیشرو در شرایط آب و هوایی از مجلس سنا و ایالت هایی که به بالی آمده اند، بسیار چشمگیر است