اتاق خواب اصلی
master bedroom
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• largest bedroom in the house that usually includes a large bathroom and closet as well, parent's suite
the master bedroom in a large house is the largest bedroom.
the master bedroom in a large house is the largest bedroom.
جملات نمونه
1. The master bedroom commands a view of rolling green hills.
[ترجمه ترگمان]اتاق خواب اصلی مشرف به تپه های سرسبز است
[ترجمه گوگل]اتاق خواب اصلی، دیدگاه تپه های سبز نورد را ترسیم می کند
[ترجمه گوگل]اتاق خواب اصلی، دیدگاه تپه های سبز نورد را ترسیم می کند
2. It had once been the master bedroom and looked out on the woods to the east.
[ترجمه ترگمان]زمانی اتاق خواب اصلی بود و به سمت شرق به سمت شرق نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]یک بار اتاق مهمان داشت و در جنگل به سمت شرق نگاه کرد
[ترجمه گوگل]یک بار اتاق مهمان داشت و در جنگل به سمت شرق نگاه کرد
3. The master bedroom is equally charming with delicate lace draped across the archway to give an almost Eastern feel.
[ترجمه ترگمان]اتاق خواب اصلی با توری ظریف و ظریفی که از گذرگاه طاق دار آویخته شده بود تا احساس Eastern کند
[ترجمه گوگل]اتاق خواب اصلی به همان اندازه جذاب است که توری های ظریف در اطراف پارک می پوشند تا احساس تقریبا شرقی پیدا کنند
[ترجمه گوگل]اتاق خواب اصلی به همان اندازه جذاب است که توری های ظریف در اطراف پارک می پوشند تا احساس تقریبا شرقی پیدا کنند
4. They went straight into the master bedroom, where a leather briefcase stood open on the floor.
[ترجمه ترگمان]مستقیم به اتاق خواب اصلی رفتند که یک کیف چرمی روی زمین قرار داشت
[ترجمه گوگل]آنها مستقیم به اتاق خواب اصلی رفتند، جایی که کیف چرم روی زمین افتاده بود
[ترجمه گوگل]آنها مستقیم به اتاق خواب اصلی رفتند، جایی که کیف چرم روی زمین افتاده بود
5. I'll show you the master bedroom upstairs.
[ترجمه ترگمان]اتاق خواب اصلی را به شما نشان خواهم داد
[ترجمه گوگل]من شما را به طبقه بالا استاد نشان می دهم
[ترجمه گوگل]من شما را به طبقه بالا استاد نشان می دهم
6. He took one at random, went into the master bedroom and slotted it into the video.
[ترجمه ترگمان]او تصادفی یکی را برداشت و به اتاق خواب اصلی رفت و آن را در ویدئو نشان داد
[ترجمه گوگل]او تصادفی را گرفت، به اتاق خوابگاه اصلی رفت و آن را به ویدیو گذاشت
[ترجمه گوگل]او تصادفی را گرفت، به اتاق خوابگاه اصلی رفت و آن را به ویدیو گذاشت
7. The master bedroom is filled with antique furniture.
[ترجمه ترگمان]اتاق خواب اصلی پر از مبلمان آنتیک است
[ترجمه گوگل]اتاق خواب اصلی با مبلمان عتیقه پر شده است
[ترجمه گوگل]اتاق خواب اصلی با مبلمان عتیقه پر شده است
8. The master bedroom is decorated in a Victorian theme.
[ترجمه ترگمان]اتاق خواب ارباب با موضوع ویکتوریایی تزیین شده است
[ترجمه گوگل]اتاق خواب اصلی در یک موضوع ویکتوریا تزئین شده است
[ترجمه گوگل]اتاق خواب اصلی در یک موضوع ویکتوریا تزئین شده است
9. It includes master bedroom with ensuite shower room, three further bedrooms, second bathroom, gas central heating, double garage.
[ترجمه ترگمان]این اتاق شامل اتاق خواب ارباب با اتاق حمام ensuite، سه اتاق خواب دیگر، حمام دوم، گرمایش مرکزی گاز، گاراژ دو طرفه می شود
[ترجمه گوگل]این شامل اتاق خواب اصلی با دوش حمام Enuite، سه اتاق خواب بیشتر، حمام دوم، گاز مرکزی، گاراژ دوگانه
[ترجمه گوگل]این شامل اتاق خواب اصلی با دوش حمام Enuite، سه اتاق خواب بیشتر، حمام دوم، گاز مرکزی، گاراژ دوگانه
10. I was not allowed in the master bedroom without supervision.
[ترجمه ترگمان]من بدون نظارت، اجازه ورود به اتاق خواب اصلی را نداشتم
[ترجمه گوگل]من بدون سرپرست در اتاق خواب اصلی اجازه ندادم
[ترجمه گوگل]من بدون سرپرست در اتاق خواب اصلی اجازه ندادم
11. This was the master bedroom, with the master bath.
[ترجمه ترگمان]این اتاق، اتاق اربابی بود، با حمام
[ترجمه گوگل]این اتاق خواب اصلی بود، با حمام کارشناسی ارشد
[ترجمه گوگل]این اتاق خواب اصلی بود، با حمام کارشناسی ارشد
12. Bedroom; probably the master bedroom.
[ترجمه ترگمان]اتاق خواب، احتمالا اتاق خواب اصلی است
[ترجمه گوگل]اتاق خواب؛ احتمالا اتاق خواب اصلی
[ترجمه گوگل]اتاق خواب؛ احتمالا اتاق خواب اصلی
13. The huge Master Bedroom Suite is comprised of several areas.
[ترجمه ترگمان]کابین اصلی اتاق خواب (اتاق خواب)از چند ناحیه تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]سوئیت مهماندار بزرگ شامل چندین منطقه است
[ترجمه گوگل]سوئیت مهماندار بزرگ شامل چندین منطقه است
پیشنهاد کاربران
یک اتاق یا اتاق خواب که داخلش سرویس بهداشتی و حموم هم هست
کلمات دیگر: