کلمه جو
صفحه اصلی

russian


معنی : اهل روسیه، زبان روسی، روسی
معانی دیگر : وابسته به روسیه و مردم و زبان و فرهنگ آن، ارسی

انگلیسی به فارسی

روسی، زبان روسی، اهل روسیه


( russ ) روسی، اهل روسیه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to Russia or its people, culture, language, or the like.
اسم ( noun )
(1) تعریف: a native of Russia, or a descendant thereof.

(2) تعریف: a member of the dominant people of the former Soviet Union.

(3) تعریف: the dominant language of the former Soviet Union.

• slavic language spoken in russia
resident or citizen of russia (large country in europe and asia)
pertaining to russia or its inhabitants (large country in europe and asia)

مترادف و متضاد

اهل روسیه (اسم)
russian, russ

زبان روسی (اسم)
russian

روسی (صفت)
muscovite, russian

جملات نمونه

1. I have some acquaintance with the Russian.
[ترجمه ترگمان]من با روس ها آشنایی دارم
[ترجمه گوگل]من برخی از آشنایی با روسیه دارم

2. A Russian couple have just moved in next door.
[ترجمه ترگمان] یه زوج روسی تازه اومده خونه بغلی
[ترجمه گوگل]یک زن و شوهر روسی فقط در کنار هم حرکت کرده اند

3. He drove us right up to the Russian border.
[ترجمه ترگمان]او ما را به سمت مرز روسیه هدایت کرد
[ترجمه گوگل]او ما را به سمت مرز روسیه برد

4. In East Germany learning Russian was compulsory.
[ترجمه ترگمان]در آلمان شرقی، یادگیری زبان روسی اجباری بود
[ترجمه گوگل]در آلمان شرقی یادگیری روسی اجباری بود

5. The Russian Federation declared itself to be a sovereign republic.
[ترجمه ترگمان]فدراسیون روسیه خود را یک جمهوری مستقل اعلام کرد
[ترجمه گوگل]فدراسیون روسیه اعلام کرد که خود یک جمهوری مستقل است

6. This is Chekhov's contribution to Russian literature.
[ترجمه ترگمان]این اثر Chekhov در ادبیات روسیه است
[ترجمه گوگل]این کمک چخوف به ادبیات روسی است

7. Free enterprise, he argued, was compatible with Russian values and traditions.
[ترجمه ترگمان]او مدعی بود که تجارت آزاد با ارزش ها و ارزش های روسی سازگاری دارد
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد، سازمانی آزاد با ارزش ها و سنت های روسیه سازگار بود

8. Dr Miles was a distinguished scholar of Russian history.
[ترجمه ترگمان]دکتر مایلز دانشمند برجسته تاریخ روسیه بود
[ترجمه گوگل]دکتر میلس یک متخصص برجسته تاریخ روسیه بود

9. The Russian Revolution occurred on November 191
[ترجمه ترگمان]انقلاب روسیه در ۱۹۱ نوامبر اتفاق افتاد
[ترجمه گوگل]انقلاب روسیه در نوامبر 191 رخ داد

10. You are playing Russian roulette every time you have unprotected sex.
[ترجمه ترگمان]تو هر بار که سکس بدون محافظ داری تو بازی رولت روسی بازی می کنی
[ترجمه گوگل]شما هر زمان که سابقه محافظت نشده دارید بازی می کنید

11. About 100 Russian satellites are orbiting the earth.
[ترجمه ترگمان]حدود ۱۰۰ ماهواره روسی در مدار زمین هستند
[ترجمه گوگل]حدود 100 ماهواره روسی به زمین در حال چرخش هستند

12. The modern Russian alphabet has 31 letters.
[ترجمه ترگمان]الفبای روسی امروزی ۳۱ حرف دارد
[ترجمه گوگل]الفبای روسی مدرن دارای 31 نامه است

13. He made a diligent attempt to learn Russian.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد روسی یاد بگیرد
[ترجمه گوگل]او تلاش مستمر برای یادگیری زبان روسی انجام داد

14. The Russian Federation has issued a decree abolishing special privileges for government officials.
[ترجمه ترگمان]فدراسیون روسیه حکمی را برای باطل کردن امتیازات ویژه برای مقامات دولتی صادر کرده است
[ترجمه گوگل]فدراسیون روسیه یک حکم را لغو امتیاز ویژه برای مقامات دولتی کرده است

15. The jet had crossed into Russian airspace.
[ترجمه ترگمان]جت به حریم هوایی روسیه برخورد کرده بود
[ترجمه گوگل]جت به فضای هوایی روسیه متصل شد

پیشنهاد کاربران

اهل روسیه.


کلمات دیگر: