(خودمانی) دستپاچه، بی صبر، بی صبر he is always antsy before the examinations همیشه پیش از امتحانات کک به تنبانش میافتد
antsy
(خودمانی) دستپاچه، بی صبر، بی صبر he is always antsy before the examinations همیشه پیش از امتحانات کک به تنبانش میافتد
انگلیسی به فارسی
(عامیانه) دستپاچه، بیصبر
انگلیسی به انگلیسی
• restless; weary and impatient of waiting
مترادف و متضاد
fidgety
Synonyms: anxious, edgy, impatient, on pins and needles, restless
جملات نمونه
1. he is always antsy before the examinations
همیشه پیش از امتحانات کک به تنبانش می افتد.
2. I always get antsy about meeting my husband's boss.
[ترجمه ترگمان]من همیشه نگران دیدار رئیس شوهرم هستم
[ترجمه گوگل]من همیشه در مورد دیدار با رئیس شوهرم می ترسم
[ترجمه گوگل]من همیشه در مورد دیدار با رئیس شوهرم می ترسم
3. Within months, says Friedman, " we were antsy. "
[ترجمه ترگمان]فریدمن گفت: \" در عرض چند ماه، ما antsy بودیم \"
[ترجمه گوگل]فریدمن می گوید، 'در عرض چند ماه،' ما مریض بودیم '
[ترجمه گوگل]فریدمن می گوید، 'در عرض چند ماه،' ما مریض بودیم '
4. Don't get antsy, kids. We'll reach the amusement park soon.
[ترجمه ترگمان] نگران نباش، بچه ها به زودی به پارک تفریحی می رسیم
[ترجمه گوگل]بچه ها را نگیرید به زودی به پارک تفریحی برسیم
[ترجمه گوگل]بچه ها را نگیرید به زودی به پارک تفریحی برسیم
5. Kathleen was more antsy . She was always looking for a little more adventure.
[ترجمه ترگمان] کاتلین \"بیشتر بی قراری می کرد\" اون همیشه دنبال یه ماجراجویی دیگه می گشت
[ترجمه گوگل]کتلین خشمگینتر بود او همیشه به دنبال یک ماجراجویی کوچک بود
[ترجمه گوگل]کتلین خشمگینتر بود او همیشه به دنبال یک ماجراجویی کوچک بود
6. Don't antsy, kids. We'll reach the amusement park soon.
[ترجمه ترگمان] نگران نباش، بچه ها به زودی به پارک تفریحی می رسیم
[ترجمه گوگل]آزار دهنده نیست، بچه ها به زودی به پارک تفریحی برسیم
[ترجمه گوگل]آزار دهنده نیست، بچه ها به زودی به پارک تفریحی برسیم
7. Judy : Your anorexia theory makes me antsy. Will you please stop?
[ترجمه ترگمان] نظریه anorexia باعث ناراحتی من میشه میشه بس کنی؟
[ترجمه گوگل]جودی: نظریه بی حسی شما باعث می شود من بی ادب باشم لطفا متوقف کنی
[ترجمه گوگل]جودی: نظریه بی حسی شما باعث می شود من بی ادب باشم لطفا متوقف کنی
8. In the meantime, China itself is becoming more antsy about foreign involvement in the financial sector.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، خود چین در مورد مشارکت خارجی در بخش مالی بیشتر شده است
[ترجمه گوگل]در عین حال، چین خود را در مورد دخالت خارجی در بخش مالی بیشتر می کند
[ترجمه گوگل]در عین حال، چین خود را در مورد دخالت خارجی در بخش مالی بیشتر می کند
9. She's always so antsy.
[ترجمه ترگمان]او همیشه بی قرار است
[ترجمه گوگل]او همیشه آنقدر ترسناک است
[ترجمه گوگل]او همیشه آنقدر ترسناک است
10. The Obama camp antsy.
[ترجمه ترگمان]اردوگاه اوباما مضطرب شده بود
[ترجمه گوگل]اردوگاه اوباما خشمگین است
[ترجمه گوگل]اردوگاه اوباما خشمگین است
11. It was a long drive and the children started to get antsy.
[ترجمه ترگمان]این یک حرکت طولانی بود و بچه ها شروع به دست پاچه شدن کردند
[ترجمه گوگل]این یک درایو طولانی بود و بچه ها شروع به خندیدن کردند
[ترجمه گوگل]این یک درایو طولانی بود و بچه ها شروع به خندیدن کردند
12. After waiting around for so long, Paul started to antsy.
[ترجمه ترگمان]بعد از مدتی سکوت، پل دست پاچه شد
[ترجمه گوگل]پس از مدتها منتظر اطمینان بود، پولس شروع به خندیدن کرد
[ترجمه گوگل]پس از مدتها منتظر اطمینان بود، پولس شروع به خندیدن کرد
13. I hope Katy calls soon. Just sitting around and waiting is making me antsy.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم \"کیتی\" به زودی زنگ بزنه فقط نشستن و انتظار کشیدن من رو خسته می کنه
[ترجمه گوگل]امیدوارم که کتی زنگ بزنه فقط نشسته و انتظار میرود که من را آزار می دهد
[ترجمه گوگل]امیدوارم که کتی زنگ بزنه فقط نشسته و انتظار میرود که من را آزار می دهد
He is always antsy before the examinations.
همیشه پیش از امتحانات کک به تنبانش میافتد.
پیشنهاد کاربران
بی تاب
Fretful=antsy
Fretful=antsy
بی قرار، بی تاب
anxious - بی قرار، مضطرب
آرام و قرار نداشتن
کلمات دیگر: