1. a blade of grass
برگ چمن
2. razor blade
تیغ ریش تراشی
3. the blade of an oar
پهنه ی پارو
4. gay blade
(قدیمی) جوان خوش سیما و خوش لباس
5. a knife blade
تیغه ی چاقو
6. a trenchant blade
تیغ تیز
7. a blunt razor blade
تیغ ریش تراش کند
8. if you twist the blade of this knife, it will break
اگر تیغه ی این چاقو را بپیچانی می شکند.
9. to serrate a steel blade
تیغه ی پولادین را اره لب کردن
10. the stock of a plane in which the cutting blade is inserted
بدنه ی رنده ی نجاری که تیغه ی برنده در آن جاسازی شده است.
11. The matador profiled, his thin silver blade raised.
[ترجمه ترگمان]The matador بود، تیغه نازک نقره اش بالا رفته بود
[ترجمه گوگل]ماتادور پروفیل، تیغه نازک نقره ای او را بالا برده است
12. The surgeon reset her broken shoulder blade.
[ترجمه ترگمان]جراح شانه شکسته اش را دوباره جا به جا کرد
[ترجمه گوگل]جراح تیغه شانه شکسته را بازنشانی می کند
13. I saw the blade of an open knife shine in his hand in the torchlight.
[ترجمه ترگمان]در نور مشعل، تیغه چاقویی را که در دست داشت، دیدم
[ترجمه گوگل]تیغه ی درخشش چاقو باز را در دستش در فانوسش دیدم
14. To forge a blade takes great skill.
[ترجمه ترگمان]برای ایجاد یک تیغه مهارت زیادی لازم است
[ترجمه گوگل]برای ساختن تیغه مهارت زیادی به دست می آورد
15. The hard bone has dulled up the knife blade.
[ترجمه ترگمان]استخوان سفت تیغه چاقو را از هم جدا کرده
[ترجمه گوگل]استخوان سخت، تیغه چاقو را از بین می برد
16. A bayonet blade is forged from the finest steel.
[ترجمه ترگمان]یک تیغه سر نیزه از بهترین فولاد ساخته شده است
[ترجمه گوگل]تیغه ی بلوک از بهترین فولاد جعلی است
17. He screamed as the blade sliced into his leg.
[ترجمه ترگمان]همان طور که تیغه چاقو در پایش فرو می رفت، فریاد کشید
[ترجمه گوگل]او به عنوان تیغه ای که به پای او ریخته شد فریاد زد
18. Not a blade of grass stirred.
[ترجمه ترگمان]حتی یک تیغه علف هم تکان نخورد
[ترجمه گوگل]یک تیغه از چمن همدردی نکرد