کلمه جو
صفحه اصلی

blade


معنی : تیغ، شمشیر، تیغه، پره، استخوان پهن، پهنای برگ، هر چیزی شبیه تیغه
معانی دیگر : لبه ی تیز، پرند، فرند، دم، دمه، بادفر، پهنه، کپه، برگ دشنه مانند، پهنک، برگ گندمی، شمشیر باز، استخوان مسطح و تیغه مانند (مثل استخوان کتف shoulder blade)، تیغه ی کفش یخ بازی، (آوا شناسی) سرزبان، تیغه ی زبان

انگلیسی به فارسی

تیغه، پهنای برگ، هرچیزی شبیه تیغه، شمشیر، استخوان پهن


تیغه، پره، تیغ، شمشیر، استخوان پهن، پهنای برگ، هر چیزی شبیه تیغه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: bladed (adj.), bladelike (adj.)
(1) تعریف: the cutting part of a knife, sword, scissors, or the like.
مترادف: cutting edge, edge
مشابه: cutter

(2) تعریف: any kind of sword, such as a foil.
مترادف: sword
مشابه: cutlass, dagger, foil, rapier

(3) تعریف: the metal runner on an ice skate.
مترادف: runner
مشابه: skate

(4) تعریف: a plant leaf.
مترادف: lamina, leaf, leaflet, phyllome
مشابه: bract, frond, needle, petal, sepal

- blades of grass
[ترجمه ترگمان] پره های علف
[ترجمه گوگل] تیغه های چمن

(5) تعریف: a thin, flat part, as of a fan or an oar.
مشابه: edge, sail

• edge (of a knife); cutting portion of a razor; thin leaf; paddle; bat, racquet; propeller
the blade of a knife, axe, or saw is the sharp part.
the blades of a propeller or the blades in some engines are the parts that turn round.
the blade of an oar is the thin, flat part that you put into the water.
see also razor blade, shoulder blade.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] تیغه - پره
[برق و الکترونیک] تیغه قسمت رسانای صاف و متحرک در کلید .
[مهندسی گاز] تیغ، تیغه، پره
[زمین شناسی] تیغه تیغه ها با شماره های مختلف مصارف زیادی دارند . عمده کار آنها ایجاد برش است . اما روش های برش آنها متفاوت است . بعضی از انواع کارایی آنها عبارتند از : برش دقیق مواد با وزن سنگین تا متوسط، برش های عمومی و تصحیح مدل های برش، برش زاویه ای، برش نقاط بسیار محکم سنگ ها، ایجاد الگو و قلم زنی در سنگ ها، ایجاد برش های عمیق، ایجاد تراشیدگی روی سطوح، تیغه های صاف کردن زواید، ایجاد برش های منحنی .
[نساجی] تیغه
[پلیمر] تیغه

مترادف و متضاد

تیغ (اسم)
acicula, blade, sword, thorn, beam, bur, burr

شمشیر (اسم)
blade, sword, steel, bilbo, saber, scimitar, knife, bolo, spit

تیغه (اسم)
partition, blade, knife, septum, bulkhead, midriff

پره (اسم)
blade, wing, septum, vane, paddle, fimbria

استخوان پهن (اسم)
blade

پهنای برگ (اسم)
blade

هر چیزی شبیه تیغه (اسم)
blade

cutting tool


Synonyms: brand, cutlass, edge, épée, knife, shank, sword


جملات نمونه

razor blade

تیغ ریش‌تراشی


a knife blade

تیغه‌ی چاقو


Tractors equipped with special blades.

تراکتورهایی که به تیغه‌های ویژه‌ای مجهز هستند.


the blades of a helicopter propeller

پره‌های پروانه‌ی هلیکوپتر


the blade of an oar

پهنه‌ی پارو


a blade of grass

برگ چمن


1. a blade of grass
برگ چمن

2. razor blade
تیغ ریش تراشی

3. the blade of an oar
پهنه ی پارو

4. gay blade
(قدیمی) جوان خوش سیما و خوش لباس

5. a knife blade
تیغه ی چاقو

6. a trenchant blade
تیغ تیز

7. a blunt razor blade
تیغ ریش تراش کند

8. if you twist the blade of this knife, it will break
اگر تیغه ی این چاقو را بپیچانی می شکند.

9. to serrate a steel blade
تیغه ی پولادین را اره لب کردن

10. the stock of a plane in which the cutting blade is inserted
بدنه ی رنده ی نجاری که تیغه ی برنده در آن جاسازی شده است.

11. The matador profiled, his thin silver blade raised.
[ترجمه ترگمان]The matador بود، تیغه نازک نقره اش بالا رفته بود
[ترجمه گوگل]ماتادور پروفیل، تیغه نازک نقره ای او را بالا برده است

12. The surgeon reset her broken shoulder blade.
[ترجمه ترگمان]جراح شانه شکسته اش را دوباره جا به جا کرد
[ترجمه گوگل]جراح تیغه شانه شکسته را بازنشانی می کند

13. I saw the blade of an open knife shine in his hand in the torchlight.
[ترجمه ترگمان]در نور مشعل، تیغه چاقویی را که در دست داشت، دیدم
[ترجمه گوگل]تیغه ی درخشش چاقو باز را در دستش در فانوسش دیدم

14. To forge a blade takes great skill.
[ترجمه ترگمان]برای ایجاد یک تیغه مهارت زیادی لازم است
[ترجمه گوگل]برای ساختن تیغه مهارت زیادی به دست می آورد

15. The hard bone has dulled up the knife blade.
[ترجمه ترگمان]استخوان سفت تیغه چاقو را از هم جدا کرده
[ترجمه گوگل]استخوان سخت، تیغه چاقو را از بین می برد

16. A bayonet blade is forged from the finest steel.
[ترجمه ترگمان]یک تیغه سر نیزه از بهترین فولاد ساخته شده است
[ترجمه گوگل]تیغه ی بلوک از بهترین فولاد جعلی است

17. He screamed as the blade sliced into his leg.
[ترجمه ترگمان]همان طور که تیغه چاقو در پایش فرو می رفت، فریاد کشید
[ترجمه گوگل]او به عنوان تیغه ای که به پای او ریخته شد فریاد زد

18. Not a blade of grass stirred.
[ترجمه ترگمان]حتی یک تیغه علف هم تکان نخورد
[ترجمه گوگل]یک تیغه از چمن همدردی نکرد

اصطلاحات

gay blade

(قدیمی) جوان خوش‌سیما و خوش‌لباس


پیشنهاد کاربران

به معنای تیغه ریش تراش هم به کار میرود

پره . تیغه


استخوان پهن

blade ( اقیانوس شناسی )
واژه مصوب: برگواره
تعریف: قسمت پهن جلبک دریایی که بر روی ریسه قرار دارد


کلمات دیگر: