1. The most difficult phase was the analysis of cognitive processes in fault-finding in such a highly complex process plant.
[ترجمه ترگمان]دشوارترین مرحله، تجزیه و تحلیل فرآیندهای شناختی در چنین plant بسیار پیچیده است
[ترجمه گوگل]سخت ترین مرحله تجزیه و تحلیل فرایندهای شناختی در شناسایی خطا در چنین کارخانه ای بسیار پیچیده بود
2. Checklists Checklists are used in the pre-start mode, for routine maintenance and for fault-finding.
[ترجمه ترگمان]فهرست های مفصلی که در حالت قبل از شروع، برای تعمیر و نگهداری روزمره و برای یافتن خطا مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]چک لیست ها چک لیست در حالت پیش از شروع، برای تعمیر و نگهداری روزمره و برای پیدا کردن خطا استفاده می شود
3. Fault Finding Here is a fault-finding guide to help locate any problems that might arise when producing boards with the ultra-violet technique.
[ترجمه ترگمان]خطا در اینجا راهنمای یافتن خطا است تا به تعیین هر مشکلی که ممکن است هنگام تولید تخته با تکنیک فوق بنفش بوجود آید، کمک کند
[ترجمه گوگل]پیدا کردن خطا در اینجا یک راهنمای کشف یافتن خطا برای کمک به یافتن هر مشکلی است که ممکن است هنگام تولید صفحات با تکنولوژی فوق العاده بنفش ایجاد شود
4. Watch out for the joy-stealers: gossip, criticism, complaining, faultfinding, and a negative, judgmental attitude. Joyce Meyer
[ترجمه ترگمان]مراقب شادی باشید: سخن چینی، انتقاد، شکایت، شکایت، و نگرش منفی و قضاوتی جویس میر
[ترجمه گوگل]مراقب باشید که خوشحالی کنید: شایعات، انتقاد، شکایت، اشتباهات، و نگرش منفی و قضاوت جویس مایر
5. He can't bear with faultfinding people.
[ترجمه ترگمان]اون نمی تو نه با مردم faultfinding زندگی کنه
[ترجمه گوگل]او نمی تواند با افراد متخلف برخورد کند
6. A counselor tries not to be faultfinding.
[ترجمه ترگمان]مشاور سعی می کند faultfinding نشود
[ترجمه گوگل]یک مشاور سعی می کند گسل نباشد
7. Faultfinding is a trade that can be carried on with very little capital.
[ترجمه ترگمان]faultfinding یک تجارت است که می تواند با سرمایه بسیار کمی انجام شود
[ترجمه گوگل]Faultfinding یک تجارت است که می تواند با سرمایه بسیار کم انجام شود
8. Faultfinding is one talent that ought to be buried.
[ترجمه ترگمان]faultfinding یک استعداد است که باید دفن شود
[ترجمه گوگل]Faultfinding یک استعداد است که باید به خاک سپرده شود
9. He is a faultfinding man.
[ترجمه ترگمان]او مرد faultfinding است
[ترجمه گوگل]او یک مرد گمراه کننده است
10. The popularity of the www, the increase in types and quantity of products, and faultfinding of customers, etc, all of these accelerate the change of market environment into buyer"s market. "
[ترجمه ترگمان]محبوبیت موارد زیر، افزایش انواع و کمیت محصولات، و faultfinding مشتریان و غیره، همه اینها تغییر محیط بازار به بازار خریدار را تسریع می کند \"
[ترجمه گوگل]محبوبیت وب سایت، افزایش انواع و کمیت محصولات، و تشخیص خطاهای مشتریان و غیره، همه اینها باعث تغییر در محیط بازار به بازار خریدار می شود '