1. Net cash inflow has increased by 20%.
[ترجمه ترگمان]جریان پول نقد خالص ۲۰ درصد افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]جریان نقدی خالص 20٪ افزایش یافته است
2. The government wanted an inflow of foreign investment.
[ترجمه ترگمان]دولت خواستار ورود سرمایه گذاری خارجی شد
[ترجمه گوگل]دولت خواستار جریان سرمایه گذاری خارجی شد
3. The Swiss wanted to discourage an inflow of foreign money.
[ترجمه ترگمان]سوئیس می خواهد از ورود پول خارجی جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]سوئیس می خواست که مانع ورود پول خارجی شود
4. Investing institutions expect a net cash inflow of £30 billion-40 billion this year.
[ترجمه ترگمان]موسسات سرمایه گذاری انتظار دارند که یک جریان نقدی خالص از ۳۰ میلیارد تا ۴۰ میلیارد پوند در سال جاری وارد شود
[ترجمه گوگل]موسسات سرمایه گذاری در این سال انتظار دارند که درآمد خالص نقدی از 30 تا 40 میلیارد پوند باشد
5. Up to the late 1950s this inflow of dollars was generally welcome as it relieved the earlier shortages.
[ترجمه ترگمان]تا اواخر دهه ۱۹۵۰، این سرازیر شدن دلارهای به طور کلی از کمبود اولیه استقبال شد
[ترجمه گوگل]تا اواخر دهه 1950، این جریان دلار به طور کلی خوشایند بود زیرا کمبود قبلی را از بین برد
6. This will lead to an inflow of foreign currency.
[ترجمه ترگمان]این امر منجر به ورود ارز خارجی خواهد شد
[ترجمه گوگل]این به جریان ارز خارجی منجر خواهد شد
7. As a result, there has been a steady inflow of contaminated food since July 198
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، از جولای ۱۹۸ همچنان به جریان دائمی مواد غذایی آلوده شده است
[ترجمه گوگل]در نتیجه، از ماه جولای سال 1982، جریان غذای آلوده به طور منظم اتفاق افتاده است
8. The inflow of foreign money was incalculable.
[ترجمه ترگمان]جریان پول خارجی غیرقابل محاسبه بود
[ترجمه گوگل]ورود پول خارجی غیرمنتظره بود
9. After two years of strong cash inflow, there was a cash outflow of £ 5 million.
[ترجمه ترگمان]پس از دو سال جریان نقدی قوی، یک خروجی نقدی ۵ میلیون پوند وجود داشت
[ترجمه گوگل]پس از دو سال از جریان نقدینگی قوی، خروجی نقدی 5 میلیون پوند بود
10. This change is produced by the net energy inflow through the six faces of the cube.
[ترجمه ترگمان]این تغییر توسط جریان انرژی خالص از طریق شش صورت مکعب تولید می شود
[ترجمه گوگل]این تغییر توسط جریان ورودی خالص از طریق شش چهره مکعب تولید می شود
11. The inflow to pension funds is combined with the inflow of funds to life assurance companies and is shown in cell 6/
[ترجمه ترگمان]جریان ورودی به صندوق های بازنشستگی با جریان وجوه ارسالی به شرکت های تضمین زندگی همراه است و در خانه شماره ۶ نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]جریان ورود به صندوق های بازنشستگی همراه با جریان سرمایه به شرکت های بیمه زندگی است و در سلول 6 /
12. Third, an analysis of the inflow and outflow rates over the regions of the U K will be carried out.
[ترجمه ترگمان]سوم، تجزیه و تحلیل نرخ جریان خروجی و جریان خروجی در مناطق U کی انجام خواهد شد
[ترجمه گوگل]سوم، تجزیه و تحلیل نرخ جریان و خروجی در مناطق U K انجام خواهد شد
13. The case of capital inflow than the outflow of capital, domestic capital will result in tension, thus affecting economic growth.
[ترجمه ترگمان]در مورد جریان سرمایه به جای خروجی سرمایه، سرمایه داخلی منجر به تنش خواهد شد در نتیجه بر رشد اقتصادی تاثیر خواهد گذاشت
[ترجمه گوگل]مورد سرمایه ورودی نسبت به خروج سرمایه، سرمایه داخلی به تنش منجر خواهد شد و در نتیجه بر رشد اقتصادی تاثیر می گذارد
14. In addition, they had a net capital inflow of $ 114 bn.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، آن ها یک جریان سرمایه خالص ۱۱۴ میلیارد دلاری داشتند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، آنها سرمایه ورودی خالص 114 میلیارد دلار داشتند