کلمه جو
صفحه اصلی

detector


معنی : ردیاب، کشف کننده، یابنده، موج یاب، اشکارگر
معانی دیگر : (شخص یا دستگاهی که به چیزی پی می برد) آشکار ساز، نمایان ساز، (فیزیک) موج یاب، گوشوان، پیداگر

انگلیسی به فارسی

ردیاب، یابنده، کشف‌کننده، موج‌یاب، آشکارگر


آشکارساز، ردیاب، کشف کننده، یابنده، موج یاب، اشکارگر


انگلیسی به انگلیسی

• person or thing that detects; sensor
a detector is an instrument which is used to find or measure something.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] آشکارساز
[عمران و معماری] شناسگر - آشکار ساز
[برق و الکترونیک] آشکار ساز طبقه ای در گیرنده ها که عمل مدوله زدایی را انجام می دهد. در گیرنده های سورپرهترودین به آن آشکرا ساز دوم می گویند در حالی که در واقع یک مدوله زدا است. آشکار ساز به اصطلاح اول در گیرنده ی سوپرهترودین یک مبدل بسامد است که بسامد حامل ورودی را به بسامد میانی گیرنده تبدیل می کند. - آشکار ساز
[مهندسی گاز] ردیاب، موج یاب، کاشف
[نساجی] جذب کننده - جاذب - ردیاب - وسیله توقف - آشکارساز
[معدن] آشکارساز (تهویه)
[پلیمر] آشکارساز

مترادف و متضاد

indicator


ردیاب (اسم)
tracer, detector

کشف کننده (اسم)
detector, heuristic

یابنده (اسم)
find, getter, discovery, finding, detector, finder, discoverer

موج یاب (اسم)
detector

اشکارگر (اسم)
detector

Synonyms: pointer, revealer, warner, locater, discoverer, radar, spotter


جملات نمونه

1. modulated light detector
نوریاب مدوله شده

2. A Roman soldier's pay, found by a metal detector enthusiast in Norfolk, has been declared treasure trove at an inquest in Diss.
[ترجمه A.A] حقوی یک سرباز رومی توسط فردی علاقه مند به دستگاه فلز یاب در " نوفوک "پیدا شد ، اعلام شده است گنجینه یافت شده در " دس " تحت بررسی و تحقیق است
[ترجمه ترگمان]یک سرباز رومی که به وسیله یکی از علاقمندان به فلز در نورفولک پیدا شده است، در یک تحقیق در diss به عنوان گنجینه جواهرات اعلام شده است
[ترجمه گوگل]حقوق بازنشستگی سربازان رومی، که توسط یک متفکر فلزیاب در نورفولک یافت شده است، به عنوان یک گنجینه در دادرسی در Diss اعلام شده است

3. This detector is a very delicate instrument; it'll go wrong if it's mishandled.
[ترجمه ترگمان]این موج یک ابزار بسیار ظریف است؛ اگر اشتباه کرده باشد، اشتباه خواهد شد
[ترجمه گوگل]این آشکارساز یک ابزار بسیار ظریف است اگر خراب شود، اشتباه خواهد کرد

4. "Do you have a metal detector?" — "No, I don't. ".
[ترجمه ترگمان]\" آیا شما یک دستگاه تشخیص فلز دارید؟ - نه، نمی دانم
[ترجمه گوگل]آیا شما یک آشکارساز فلزی دارید؟ - نه، من نیستم '

5. Both men refused to take a lie detector test.
[ترجمه ترگمان]هر دو مرد از انجام تست تشخیص دروغ خودداری کردند
[ترجمه گوگل]هر دو مرد از انجام یک آزمایش آشکار دروغ اجتناب کرد

6. The sensitivity of the detector can be increased.
[ترجمه سبحان مرادی] حساسیت ردیاب می تونه افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]حساسیت آشکار ساز می تواند افزایش یابد
[ترجمه گوگل]حساسیت آشکارساز می تواند افزایش یابد

7. He was asked to take a lie detector test .
[ترجمه ترگمان]از او خواسته شد تا تست تشخیص دروغ را انجام دهد
[ترجمه گوگل]از او خواسته شد یک تست آشکار کننده دروغ بگذارد

8. It might be prudent to get a virus detector for the network.
[ترجمه ترگمان]ممکن است عاقلانه باشد که یک دستگاه تشخیص ویروس برای این شبکه بدست آورد
[ترجمه گوگل]ممکن است محتاط باشید یک ویروس آشکارساز برای شبکه دریافت کنید

9. Now they are building a prototype detector.
[ترجمه ترگمان]اکنون آن ها در حال ساخت یابنده نمونه اولیه هستند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر آنها یک آشکارساز نمونه اولیه را ساختند

10. There are now 30,000 metal detector users in Britain alone.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر تنها ۳۰۰۰۰ کاربر ردیاب فلزی در بریتانیا وجود دارند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر تنها 30،000 کاربر شناسه فلزی در بریتانیا وجود دارد

11. Be it in a mousetrap or an atomic detector, the right kind of trip-lever can always trigger an arbitrarily large effect.
[ترجمه ترگمان]در یک دستگاه mousetrap یا یک ردیاب اتمی، آن را داشته باشید، نوع درست اهرم می تواند همیشه یک افکت بزرگ را ایجاد کند
[ترجمه گوگل]در یک ماستر یا یک آشکارساز اتمی، نوع مناسب اهرم مسافرتی همیشه می تواند یک اثر به طور صریح بزرگی ایجاد کند

12. Every feature detector in the feature-detection stage is linked to every letter detector in the letter-detector stage.
[ترجمه ترگمان]هر یابنده ویژگی در مرحله تشخیص ویژگی به هر یابنده نامه در مرحله ردیاب مربوط می شود
[ترجمه گوگل]هر آشکارساز ویژگی در مرحله تشخیص ویژگی با هر آشکارساز نامه در مرحله آشکار نامه مرتبط است

13. He developed a detector for decays of carbon- a radioactive form of carbon, that can be used to this end.
[ترجمه ترگمان]او یک آشکارساز برای تجزیه کربن - یک فرم رادیو اکتیو کربن ایجاد کرد که می تواند برای این منظور مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]او یک آشکارساز برای فروپاشی کربن - یک فرم رادیواکتیو کربن را توسعه داد که می توان برای این منظور استفاده کرد

14. The detector has active anti-condensation protection to assure trouble free operation in cold-rooms.
[ترجمه ترگمان]آشکار کننده برای تضمین انجام عملیات آزاد در اتاق های سرد، از حفاظت ضد انقباض فعال برخوردار است
[ترجمه گوگل]آشکارساز دارای حفاظتی ضد تشدید فعال برای اطمینان از عملکرد بدون مشکل در اتاق سرد است

پیشنهاد کاربران

سنسور

آشکار ساز

ردیاب

کشف کننده یک فرد است و کشف کردن شغل اوست. بنابراین این واژه یعنی کارآگاه

کشف کننده


کلمات دیگر: