کلمه جو
صفحه اصلی

base line


(بسکتبال) هر یک از دو خط پایانی زمین (در راستای حلقه)، باریکه زمین مجاور این خط (baseline هم می نویسند)، خط صفر، خط مبدا، خط مبنا، خط اصلی، (مساحی) خط افقی که با دقت تمام سنجیده می شود و قاعده ی مثلث (در مثلث بندی) را تشکیل می دهد، (بیس بال) باریکه زمینی (عرض: 1/8 متر) بین دوپایگاه، خط انتهاى زمین تنیس ورزش : خط انتهاى زمین والیبال

انگلیسی به فارسی

خط صفر، خط مبدا، خط مبنا، خط اصلی


(مساحی) خط افقی که با دقت تمام سنجیده می‌شود و قاعدهی مثلث (در مثلث بندی) را تشکیلمی‌دهد


(بیسبال) باریکه زمینی (عرض: 1/8 متر) بین دوپایگاه


(بسکتبال) هر یک از دو خط پایانی زمین (در راستای حلقه)، باریکه زمین مجاور این خط (baseline هم می‌نویسند)


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: in baseball, the area within which a runner must stay while running from base to base.

(2) تعریف: the line at either end of a tennis court that marks the back boundary.

(3) تعریف: a line used as a base, as in measurement or surveying.

• starting line; (printing) imaginary line on which the bottoms of letters sit (excluding the "tails" on g, y, p, q, and j); line which marks each end of the court (tennis); area in which a runner runs from base to base on a baseball field (baseball)
starting line; (printing) imaginary line on which the bottoms of letters sit (excluding the "tails" on g, y, p, q, and j); line which marks each end of the court (tennis); area in which a runner runs from base to base on a baseball field (baseball)
the baseline of a tennis or badminton court is one of the lines at each end of the court that mark the limits of play.
a baseline is a value or starting point on an imaginary scale with which other values can be compared.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] خط مبنا - قاعده - خط صفر - خط مبدا - خط پروژه
[کامپیوتر] خط مبنا
[مهندسی گاز] خط اصلی
[زمین شناسی] خط مبنا
[صنعت] خط مبنا - در پروژه نشان دهنده نحوه انجام پروژه طبق برنامه ریزی انجام شده می باشد
[ریاضیات] خط صفر، خط مبنا، خط اصلی، خط کور
[معدن] خط مبنا (عمومی)
[نفت] خط تراز
[پلیمر] خط مبنا
[آب و خاک] خط مبنا
[برق و الکترونیک] خط پایه 1. خط و اصل دو ایستگاه که بین آنها فاز الکتریکی یا زمان برای تعیین مختصات ناوبری مورد استفاده قرار می گیرد، نظیر خط واصل ایستگاههای اصلی و پیرو در یک سیستم لوران 2. خط تولید شده روی صفحه ی نمایش بعضی از رادارها در غیاب پژواک .
[زمین شناسی] مبنا سنجش زمینه طبیعی یا سطح عنصر/ماده در محیط. برخی افراد نیز اظهار داشته اند که مبنا همان زمینه جاری است که شامل زمینه طبیعی و انسانی می باشد.

جملات نمونه

1. base-line shot
توپی که از هر یک از دو گوشه ی زمین به سوی حلقه پرتاب شود

2. First, set a base line: determine how you do at present.
[ترجمه کیانوش] هنگامیکه او سرویس می زد ، ماتینز معمولاً روی خط انتهای زمین می ایستاد
[ترجمه ترگمان]اول، یک خط پایه تنظیم کنید: تعیین کنید که در حال حاضر چه کار می کنید
[ترجمه گوگل]اول، یک خط پایه را تعیین کنید که چگونه در حال حاضر انجام دهید

3. Arabic figures which do not align at the base line.
[ترجمه ترگمان]شخصیت های عربی که در خط پایه قرار نمی گیرند
[ترجمه گوگل]ارقام عربی که در خط پایینی هماهنگ نیستند

4. An order to return to the base line, i. e. the old Bulgarian border, came.
[ترجمه ترگمان]برای برگشتن به مرز پستی، من E از مرز old قدیمی بلغارست آن آمد
[ترجمه گوگل]منظور از بازگشت به خط پایه، i e مرز قدیمی بلغاری، آمد

5. The base line of this triangle is 20 centimeters long.
[ترجمه ترگمان]خط پایه این مثلث ۲۰ سانتی متر طول دارد
[ترجمه گوگل]خط پایه این مثلث 20 سانتیمتر است

6. The slogan(head line and base line) is the "soul" of a written advertisement.
[ترجمه ترگمان]شعار (خط سر و خط پایه)\"روح\" یک تبلیغ کتبی است
[ترجمه گوگل]شعار (خط سر و خط پایه) 'روح' یک آگهی کتبی است

7. It will be a base line for future bird studies all over the world.
[ترجمه ترگمان]این یک خط پایه برای مطالعات پرنده آینده در سراسر جهان خواهد بود
[ترجمه گوگل]این یک پایگاه پایه برای مطالعات پرنده آینده در سراسر جهان خواهد بود

8. It is the distance between the base line and the ascender line or cap line.
[ترجمه ترگمان]فاصله بین خط پایه و خط ascender یا خط cap است
[ترجمه گوگل]این فاصله بین خط پایه و خط خطی یا خط کوه است

9. By the amide and aliphatic chain or alicyclic base line base connected criminal macromolecules.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از آمید و زنجیره ای آلیفاتیک یا پایه خط پایه متصل به alicyclic)، macromolecules مجرم را به هم متصل می کند
[ترجمه گوگل]با استفاده از آمید و زنجیره ای آلیفاتیک یا پایه پایه آلسی سیلیک، ماکرومولکول های جنایی را متصل می کند

10. DW goes base line riser, yeah, that's a big time player make a big time shot.
[ترجمه ترگمان]انبار داده از بالا به پایین (راست)می رود، بله، این یک بازیکن زمان بزرگ است که یک عکس بزرگ را به تصویر می کشد
[ترجمه گوگل]DW رد پای خط را می کشد، بله، این یک بازیکن بزرگ است که زمان زیادی را می کشد

11. The base line can be set out as a single or double chain.
[ترجمه ترگمان]خط پایه می تواند به عنوان یک یا دو زنجیره عرضه شود
[ترجمه گوگل]خط پایه را می توان به عنوان یک زنجیره تک یا دوگانه تنظیم کرد

12. At Dunadd the carvers made use of fissures in the rock itself as their base line.
[ترجمه ترگمان]At the carvers از شکاف درون صخره به عنوان خط اصلی خود استفاده کردند
[ترجمه گوگل]در Dunadd، carvers استفاده از شکاف در سنگ خود را به عنوان خط پایه خود

13. The research of this article mainly focuses on the technicals of the design of low power consumption acoustic transponder, and the realization of the platform of long base line transceiver.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات در این مقاله به طور عمده بر روی طراحی یک فرستنده صوتی با توان کم، و تحقق پلت فرم سیستم فرستنده - گیرنده خط پایه تمرکز دارد
[ترجمه گوگل]تحقیق این مقاله به طور عمده بر روی تکنیک های طراحی کمترین مصرف کننده گیرنده آکوستیک و تحقق پلت فرم گیرنده فرستنده پایه بلند تمرکز دارد

14. Play starts by one player serving the ball over the net from behind the base line.
[ترجمه ترگمان]بازی توسط یک بازیکن شروع می شود که توپ را از پشت خط پایه به سمت تور هدایت می کند
[ترجمه گوگل]بازی با یک بازیکن شروع به بازی کردن توپ از طریق شبکه از پشت خط پایه شروع می شود

15. Martinez, when she served, usually stayed on the baseline.
[ترجمه ترگمان]مارتینز، زمانی که خدمت می کرد، معمولا در خط پایه باقی ماند
[ترجمه گوگل]مارتینز، زمانی که او خدمت می کرد، معمولا در خط مقدم قرار داشت

16. You'll need such information to use as a baseline for measuring progress.
[ترجمه ترگمان]شما به چنین اطلاعاتی نیاز دارید تا به عنوان اساس برای اندازه گیری پیشرفت از آن استفاده کنید
[ترجمه گوگل]برای استفاده از این اطلاعات به عنوان مبنایی برای اندازه گیری پیشرفت نیاز خواهید بود

17. She delivered a final serve from the baseline to win the match.
[ترجمه ترگمان]او یک خدمت نهایی را از اساس برای برنده شدن در مسابقه تحویل داد
[ترجمه گوگل]او موفق به کسب نهایی از مرحله پایانی برای برنده شدن در مسابقه شد

18. The figures for 1999 were used as a baseline for the study.
[ترجمه ترگمان]ارقام برای سال ۱۹۹۹ به عنوان اساس این مطالعه مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]ارقام سال 1999 به عنوان پایه ای برای مطالعه مورد استفاده قرار گرفت

19. Data from both baseline and follow up specimens are shown separately for the two subgroups.
[ترجمه ترگمان]داده ها از هر دو مبنا به طور جداگانه برای دو زیر گروه نشان داده شده اند
[ترجمه گوگل]داده های هر دو نمونه اولیه و پیگیری به طور جداگانه برای دو زیرگروه نشان داده شده است

20. Neither does Victorian Britain provide any comparative baseline of a tranquil, law-abiding society.
[ترجمه ترگمان]بریتانیا هیچ پایه تطبیقی از جامعه آرام و مطیع قانون ندارد
[ترجمه گوگل]انگلیس ویکتوریا هم هیچ پایه مقایسه ای از جامعه آرام و قانونی را فراهم نمی کند

21. A baseline graph actually consists of two graphs placed side by side.
[ترجمه ترگمان]گراف پایه در واقع متشکل از دو گراف است که پهلو به پهلوی هم قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]یک نمودار پایه عمدتا شامل دو نمودار است که کنار آن قرار گرفته اند

22. This Plan continues to use 1990 as its baseline for its targets.
[ترجمه ترگمان]این برنامه به استفاده از ۱۹۹۰ به عنوان اساس اهداف خود ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]این طرح همچنان از 1990 به عنوان پایه برای اهداف خود استفاده می کند

23. Muster, who bashes from the baseline, was out-aced by Stich 23-0.
[ترجمه ترگمان]بسیج، که از خط پایه جدا شده بود، با نتیجه ۰ - ۲۳ خارج شد
[ترجمه گوگل]موسیر، که از ابتدایی بازی می کند، توسط Stich 23-0 خارج شد

24. Only Reboulet alertly had stopped in the baseline, midway between first and second.
[ترجمه ترگمان]فقط Reboulet هوشیارانه در خط پایه متوقف شده بود، نیمه اول و دوم
[ترجمه گوگل]فقط Reboulet آگاهانه در پایه متوقف شده بود، نیمه راه بین اول و دوم

25. This survey is a baseline against which attempts to effect change can be measured.
[ترجمه ترگمان]این بررسی مبنایی است که در آن تلاش ها برای تاثیر بر تغییر را می توان اندازه گیری کرد
[ترجمه گوگل]این نظرسنجی پایه ای است که در آن تلاش می کند تا تغییر را اندازه گیری کند

26. Baseline the line on which the bases of capital letters sit.
[ترجمه ترگمان]خط پایه که پایه و اساس حروف بزرگ روی آن قرار دارند
[ترجمه گوگل]خط خطی که پایه حروف بزرگ را بنویسد را پایه گذاری کنید

27. She stuck to her game plan of staying back and hitting the ball hard from the baseline.
[ترجمه ترگمان]او به برنامه بازی خود چسبیده بود و محکم به توپ ضربه می زد
[ترجمه گوگل]او به طرح بازی خود برای ماندن برگشت و توپ را به سختی از خط مقدم گرفت

28. The company's waste emissions were 14% lower than in 199 the baseline year.
[ترجمه ترگمان]میزان انتشار گازهای گلخانه ای این شرکت ۱۴ درصد کم تر از ۱۹۹ مورد در سال گذشته بوده است
[ترجمه گوگل]انتشار گازهای گلخانه ای این شرکت 14٪ کمتر از سال های پایه سال 199 است

29. Analyses comparing rates of non-smoking among study groups at each follow up were repeated for non-smokers at baseline rather than never smokers.
[ترجمه ترگمان]تحلیل مقایسه نرخ های غیر سیگاری در میان گروه های مطالعه در هر یک از موارد پی گیری برای غیر سیگاری ها در سطح پایه و نه سیگاری ها، تکرار شدند
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل مقایسه میزان غیر سیگاری در گروه های مطالعه در هر پیگیری برای افراد غیر سیگاری در ابتدا و نه هرگز سیگاری ها تکرار شد

Base-line shot.

توپی که از هر یک از دو گوشه‌ی زمین به سوی حلقه پرتاب شود.


پیشنهاد کاربران

خط مبنا، خط پایه، خط معیار

مبدأ، نقطه عطف، نقطه آغاز، نقطه شروع
[در حقوق بین الملل دریاها] خطّ مبدأ

معیار، مبنا، آغازین

مبنا
خط صفر،
خط مبدا،
خط مبنا،
خط اصلی

مرجع


( Base Line ) :[اصطلاح دریانوردی]خط مرجع یا پائین ترین خط که می توان بر کیل مماس کرد.

اولیه , خط مبنا

# baseline assessment
# The figures were used as a baseline for the study
# You'll need such information to use as a baseline for measuring progress


کلمات دیگر: