کلمه جو
صفحه اصلی

telltale


معنی : سخن چین
معانی دیگر : گویا، نمایانگر، آشکارساز، خبرکش ( tattler هم می گویند)، اشاره، نشانه، نشانه ی راز، (مجازی) دم خروس، رجوع شود به: indicator، آگاه ساز، جا نما، زمان نما، عقربه، خبرکشی کردن

انگلیسی به فارسی

سخن چین، خبرکشی کردن


گواهینامه، سخن چین


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who reveals confidential matters about others; tattler; informer.
مترادف: informer, tattler, tattletale
مشابه: blab, blabbermouth, busybody, gossip, pigeon, rat, rumormonger, spy, squealer, stool, talebearer

(2) تعریف: any of various devices or objects that serve to indicate desired information.
مترادف: indicator
مشابه: dial, meter
صفت ( adjective )
• : تعریف: indicating or revealing something that would otherwise be unnoticed.
مترادف: informative, revealing, telling
مشابه: meaningful, significant

- a telltale trembling of the voice
[ترجمه ترگمان] صدایی که به گوش می رسید
[ترجمه گوگل] لرزه ای از صدا

• gossiper, informer, tattler, talebearer
one who reveals secrets, one who spreads rumors
a telltale sign reveals information about something that people might want to be secret.

دیکشنری تخصصی

[نفت] سوراخ دیدزنی
[نساجی] دستگاه تنظیم - دستگاه کنترل

مترادف و متضاد

سخن چین (اسم)
informer, gossiper, talebearer, telltale, tattler

revealing


Synonyms: disclosing, evidential, giveaway, indicatory, informative, meaningful, pointing to, prognostic, significant, significatory, suggestive


جملات نمونه

1. the telltale dots of measles
لکه های آشکار (بیماری) سرخک

2. the telltale smell of cigarette smoke showed that somebody had recently been in the room
بوی گویای دود سیگار نشان می داد که اخیرا کسی در اتاق بوده است.

3. She found lipstick on his shirts - the telltale sign that he was having an affair.
[ترجمه ترگمان]اون رژ گونه رو روی پیراهنش پیدا کرد که اون باه اش رابطه داشت
[ترجمه گوگل]او بر روی پیراهن هایش رژ لب یافت - نشانه ای از این که او عادت داشت

4. Only occasionally did the telltale redness around his eyes betray the fatigue he was suffering.
[ترجمه ترگمان]فقط گاهی سرخی سرخی در چشمانش دیده می شد و از خستگی رنج می برد
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات قرمزی چشمگیر در اطراف چشم او خستگی خستگی او را رنج می دهد

5. They examined the child carefully, looking for telltale signs of abuse.
[ترجمه ترگمان]آن ها با دقت کودک را معاینه کردند و به دنبال نشانه های بد رفتاری بودند
[ترجمه گوگل]آنها دقت کودک را مورد بررسی قرار دادند، به دنبال علائم آشکار سوء استفاده

6. The telltale entry was the lone item on the credit side: £000, from deposit account.
[ترجمه ترگمان]این ورود telltale، تنها موردی بود که در بخش اعتباری به حساب می آمد: مبلغ ۲۰۰۰۰ پوند از حساب سپرده
[ترجمه گوگل]ورودی گواهینامه تنها در مورد اعتبار � 000، از حساب سپرده بود

7. Teachers are encouraged to look for telltale signs of abuse among their students.
[ترجمه ترگمان]معلمان تشویق می شوند تا به دنبال نشانه هایی از آزار و اذیت دانش آموزان خود بگردند
[ترجمه گوگل]معلمان تشویق می شوند که به دنبال نشانه هایی از سوء استفاده از دانش آموزان خود باشند

8. It was a telltale sign that water was seeping through the canyon walls, softening the mica shale and conglomerate abutment.
[ترجمه ترگمان]این نشانه از آن بود که آب از دیواره های دره سرازیر می شود و سنگ mica و conglomerate conglomerate را نرم می کند
[ترجمه گوگل]این یک نشانه گواهی بود که آب از طریق دیوارهای دره عمیق می خورد، شستن میله شوم و کنگلومرا را کمرنگ می کند

9. Satin smooth Telltale lines are taboo under clingy tops and knit fabrics. Lycra blends give the smoothest outlines.
[ترجمه ترگمان]خطوط صاف و نرم Satin زیر tops clingy و پارچه های بافتنی تابو هستند ترکیبات Lycra به the شکل می دهند
[ترجمه گوگل]ساتن صاف Telltale خطوط taboo تحت تاپس clingy و پارچه های قیمتی است مخلوط لیکرا را به آرامی ترکیب می کند

10. The out-of-state addresses were a telltale sign that the children were illegally adopted.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی های خارج از دولت نشانه آن بودند که این کودکان به طور غیرقانونی پذیرفته شده اند
[ترجمه گوگل]آدرس های خارج از ایالت نشانه ای حاکی از آن بود که کودکان به طور غیرقانونی پذیرفته شدند

11. One telltale sign is when government hunkers down and starts to tinker with things.
[ترجمه ترگمان]یک نشانه آشکار این است که دولت مداخله می کند و شروع به tinker با اشیا می کند
[ترجمه گوگل]یکی از نشانه های هشدار دهنده این است که دولت ها را مجبور به انجام کارها می کند

12. Here are five telltale signs that the Ego is in command:
[ترجمه ترگمان]در اینجا پنج علامت آشکار وجود دارد که خود من تحت فرمان است:
[ترجمه گوگل]در اینجا پنج نشانه ای است که Ego در فرمان است

13. When you feel that telltale tug, crank the handle and keep the pressure on.
[ترجمه ترگمان]وقتی احساس می کنید آن کشش سطحی، دسته دسته را فشار داده و فشار را بر روی آن ثابت نگه دارید
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما احساس می کنید که بلبرینگ دقیق، دسته را برداشته و فشار را ادامه دهید

14. The kelp bass with their telltale checkerboard markings are fabled in these waters.
[ترجمه ترگمان]The kelp با نشانه های checkerboard their در این آب ها افسانه ای هستند
[ترجمه گوگل]باب اسفنجی با نشانه های شطرنجی گواهی نامه خود را در این آب های زیبا پخش می کنند

The telltale smell of cigarette smoke showed that somebody had recently been in the room.

بوی هویدای دود سیگار نشان می‌داد که اخیراً کسی در اتاق بوده است.


پیشنهاد کاربران

افشاکننده، برملاکننده، گویا، بیانگر ( بین )

نشانه ( در مورد یک چیز مخفی )

تابلو

خبرچین

افشاگر، گویا، برملاکننده

زیر آب زن

تابلو، مبرهن

Telltale signs of assholism

آشکارکننده

A person who has a big mouth

قصه گفتن

افشاگر , برملا کننده

# telltale clues
# She found lipstick on his shirts, the telltale sign that he was having an affair
# The telltale smell of cigarettes told her that he had been in the room

واضح، علنی

بدیعی . معلوم , آشکارا
Example
If you are not so sure how far along your cat is , review the telltale signs that birth is imminent
اگر خیلی مطمعن نیستید که گربه شما چقدر فاصله دارد ( زاییدن )
مرور کن از اول علاعم و نشانه هارو که تولد قریب الوقع کی است


کلمات دیگر: