کلمه جو
صفحه اصلی

latent


معنی : پنهان، نا پیدا، نهفته، پوشیده، مکنون، در حال کمون
معانی دیگر : بالقوه، موجود (ولی ناآشکار)، (بیماری و غیره) در کمون، (زیست شناسی) خفته، نهان، (روان شناسی) نهفته، ناخودآگاه

انگلیسی به فارسی

پنهان، ناپیدا، پوشیده، درحال کمون، مکنون


راکد، نهفته


پنهان، نهفته، مکنون، پوشیده، در حال کمون، نا پیدا


انگلیسی به انگلیسی

• concealed, hidden; present but not visibly active or developed; (pathology) dormant, existing in an inactive state (of a disease, etc.)
latent is used to describe something which is hidden and not obvious at the moment, but which may develop further in the future.

صفت ( adjective )
مشتقات: latently (adv.), latency (n.)
• : تعریف: present but not yet apparent, developed, or operative.
مترادف: dormant, immanent, quiescent
متضاد: patent
مشابه: hidden, nascent, possible, potential, unacknowledged, undeveloped, undisclosed, unexpressed, unrealized, unseen

- His latent gift for comedy will make him a fine clown.
[ترجمه ترگمان] استعداد نهانی او برای کمدی او را یک دلقک خوب خواهد ساخت
[ترجمه گوگل] هدیه پنهان او برای کمدی او را یک دلقک خوب خواهد ساخت

دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] نهانی
[نساجی] درونی - داخلی - نهانی
[ریاضیات] نهفته، نهان
[آمار] 1. پنهان 2. راکد

مترادف و متضاد

پنهان (صفت)
hidden, abstruse, secret, latent, back-door, surreptitious, cryptic, furtive, hugger-mugger, perdu, perdue

نا پیدا (صفت)
missing, latent, blind, transparent, unclear, inconspicuous, indiscernible

نهفته (صفت)
latent, bosomed, cryptographic

پوشیده (صفت)
secret, latent, private, occult, overcast, covert, recondite, impenetrable

مکنون (صفت)
hidden, latent

در حال کمون (صفت)
latent

dormant, hidden


Synonyms: abeyant, between the lines, concealed, contained, covert, idle, immature, implied, in abeyance, inactive, inert, inferential, inferred, inherent, inoperative, intrinsic, invisible, involved, lurking, passive, possible, potential, quiescent, rudimentary, secret, sleeping, smoldering, suppressed, suspended, tacit, torpid, underdeveloped, underlying, undeveloped, unexposed, unexpressed, unrealized, unripe, unseen, veiled, vestigial


Antonyms: active, apparent, clear, live, manifest, obvious, open, public


جملات نمونه

a latent bud

شکوفه (یا جوانه)ی خفته


the latent period of a disease

دوران کمون بیماری


This disease can remain latent for years.

این بیماری می‌تواند سال‌ها باقی بماند.


a latent homosexual

هم‌جنس‌باز ناخودآگاه


1. a latent bud
شکوفه (یا جوانه)ی خفته

2. a latent homosexual
همجنس باز ناخودآگاه

3. the latent meaning of a dream
معنی نهفته ی رویا

4. the latent period of a disease
دوران کمون بیماری

5. the heat latent in firewood
حرارت موجود (نهفته) در هیزم

6. this disease can remain latent for years
این بیماری می تواند سال ها در کمون باشد.

7. proper education will bring out her latent talents
آموزش درست استعدادهای نهفته ی او را آشکار خواهد کرد.

8. Recent developments in the area have brought latent ethnic tension out into the open.
[ترجمه ترگمان]پیشرفت های اخیر در این منطقه باعث ایجاد تنش قومی پنهانی در فضای باز شده است
[ترجمه گوگل]تحولات اخیر در منطقه تنش های قومی نهفته را به سمت باز شدن کشانده است

9. The European states retained a latent capability to menace Britain's own security.
[ترجمه ترگمان]کشورهای اروپایی توانایی نهفته در تهدید امنیت خود بریتانیا را حفظ کردند
[ترجمه گوگل]کشورهای اروپایی توانایی پنهان خود را برای تهدید امنیت خود در بریتانیا حفظ کردند

10. How long is its latent period?
[ترجمه ترگمان]این دوره latent چقدر طول می کشد؟
[ترجمه گوگل]مدت زمان پنهان آن چقدر است؟

11. The virus remains latent in the body for many years.
[ترجمه ترگمان]این ویروس چندین سال در بدن موجود است
[ترجمه گوگل]این ویروس به مدت چندین سال در بدن غوطه ور نیست

12. Advertisements attempt to project a latent meaning behind an overt message.
[ترجمه ترگمان]تبلیغات تلاش می کنند که معنای پنهان پشت یک پیام آشکار را نشان دهند
[ترجمه گوگل]تبلیغات تلاش برای طراحی یک معنی پنهان در پشت پیام واضح است

13. We're trying to bring out the latent artistic talents that many people possess without realising it.
[ترجمه ترگمان]ما سعی می کنیم استعدادهای هنری پنهانی را که بسیاری از مردم بی آن که به آن پی ببریم، از بین ببریم
[ترجمه گوگل]ما تلاش می کنیم تا استعدادهای هنری نهفته ای را که بسیاری از مردم بدون آن تحقق می یابند به ارمغان بیاوریم

14. The status of latent inhibition was assessed in a final stage of training that immediately followed the habituation test.
[ترجمه ترگمان]وضعیت مهار پنهان در مرحله نهایی آموزش مورد ارزیابی قرار گرفت که بلافاصله پس از تست به کار گرفته شد
[ترجمه گوگل]وضعیت مهار پنهان در مرحله پایانی تمرین که بلافاصله پس از آزمون عادت انجام شد ارزیابی شد

15. Latent inhibition was still found to be attenuated by the change of context.
[ترجمه ترگمان]مهار Latent هنوز در اثر تغییر بافت ضعیف یافت می شود
[ترجمه گوگل]همچنان می توان گفت که مهار ناخودآگاه با تغییر زمینه کاهش می یابد

16. Police experts found latent fingerprints on the glass.
[ترجمه احمد] کارشناسان پلیس اثرانگشتان ناپیدایی را روی شیشه پیدا کردند.
[ترجمه ترگمان]متخصصان پلیس اثر انگشت پنهانی را بر روی شیشه پیدا کردند
[ترجمه گوگل]کارشناسان پلیس انگشت نگاتی را بر روی شیشه کشف کردند

17. Everyone has that latent power within him, although most of us never make use of it throughout our lives.
[ترجمه ترگمان]هر کسی آن قدرت نهفته را در خود دارد، اگر چه بیشتر ما هرگز از آن در طول زندگی خود استفاده نمی کنیم
[ترجمه گوگل]هر کس آن قدرت غریزی را در درون خود دارد، گرچه اکثر ما هرگز در طول زندگی خود از آن استفاده نمی کنیم

Proper education will bring out her latent talents.

آموزش درست استعدادهای نهفته‌ی او را آشکار خواهد کرد.


the heat latent in firewood

حرارت موجود (نهفته) در هیزم


the latent meaning of a dream

معنی نهفته‌ی رؤیا


پیشنهاد کاربران

بالقوه

تاخیری

موجود اما نا آشکار / ناپیدا/ پنهان، نهفته، ناشکوفا،
ناشکفته، بروز نیافته
A Latent latent : استعداد بالقوه/بروز نیافته، استعداد شکوفا نشده، استعداد به فعلیت نرسیده

If somebody is born with a particular talent, that talent will usually remain latent if it is not
. fostered, honed and exercised

نهان - پنهان
latent variable - متغیر پنهان


کلمات دیگر: