کلمه جو
صفحه اصلی

galvanize


معنی : اب فلزی دادن، ابکاری فلزی کردن، با برق اب طلا یا نقره دادن به
معانی دیگر : به جنب و جوش انداختن، به هیجان آوردن، (با جریان برق) آب طلا یا نقره دادن، روی اندود کردن، گالوانیزه کردن، فلز اندود کردن، در معرض جریان برق قرار دادن، برق زدن به، (به وسیله جریان یا شوک برقی) انگیختن، متشنج کردن، تحریک کردن

انگلیسی به فارسی

با برق آب‌طلا یا نقره دادن به، آب‌فلزی دادن، آبکاری فلزی کردن، روی‌اندود کردن


گالوانیزه کردن، اب فلزی دادن، ابکاری فلزی کردن، با برق اب طلا یا نقره دادن به


انگلیسی به انگلیسی

• coat metal with a thin layer of zinc; application of an electric current (to a nerve, person, etc.); stimulate (also galvanise)
to galvanize someone means to cause them to do something suddenly by making them feel excited, afraid, or angry.

دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] آب فلزی دادن، آبکاری فلزی کردن

مترادف و متضاد

Antonyms: depress, deter, discourage, disparage, dissuade, retard


اب فلزی دادن (فعل)
galvanize

ابکاری فلزی کردن (فعل)
plate, galvanize

با برق اب طلا یا نقره دادن به (فعل)
galvanize

inspire, stimulate


Synonyms: animate, arouse, astonish, awaken, commove, electrify, energize, excite, fire, frighten, innervate, invigorate, jolt, motivate, move, pique, prime, provoke, quicken, shock, spur, startle, stir, stun, thrill, vitalize, wake, zap


جملات نمونه

1. We have to galvanize people into action.
[ترجمه ترگمان]ما باید مردم را به فعالیت جلب کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید مردم را به عمل جلب کنیم

2. How can we galvanize the students into taking the responsibility for their own work?
[ترجمه ترگمان]چطور می توانیم دانش آموزان را برای این که مسئولیت کار خود را به عهده بگیرند، جلب کنیم؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توان دانش آموزان را به مسئولیت کار خودمان برسانیم؟

3. Now Magic will revitalize, energize and galvanize this group.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر جادو به جوان سازی و تقویت این گروه کمک می کند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر سحر این گروه را احیا، تقویت و تقویت می کند

4. He wants the kid to help galvanize his right-wing religious movement.
[ترجمه ترگمان]او از کودک می خواهد که به شکل گیری جنبش مذهبی جناح راست او کمک کند
[ترجمه گوگل]او می خواهد بچه باشد تا جنبش دینی راستین خود را تقویت کند

5. Could economic malaise galvanize the region?
[ترجمه ترگمان]آیا مشکلات اقتصادی می تواند این منطقه را جلب کند؟
[ترجمه گوگل]آیا ناخوشایند اقتصادی می تواند منطقه را تقویت کند؟

6. But attempts to galvanize Chiang into action were largely futile.
[ترجمه ترگمان]اما تلاش برای جلب چیانگ به عمل تا حد زیادی بی هوده بود
[ترجمه گوگل]اما تلاش برای تسریع چیانگ در عمل عمدتا بی فایده بود

7. To galvanize or plate ( metal ) by immersion.
[ترجمه ترگمان]برای galvanize یا بشقاب (فلز)از طریق غوطه وری
[ترجمه گوگل]برای گالوانیزه کردن یا بشقاب (فلز) با غوطه وری

8. Can Earth Hour Galvanize the Global Warming Fight?sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]آیا می توان ساعت زمین را برای گرم شدن جهانی هوای گرم ممنوع کرد؟ فرهنگ لغت
[ترجمه گوگل]ساعت زمین می تواند فرهنگ لغت حباب گرمایش جهانی را تقویت کند

9. Will it galvanize this team in some way? Who knows?
[ترجمه ترگمان]میشه یه راهی به این تیم حمله کنیم؟ از کجا معلوم؟
[ترجمه گوگل]آیا این کار را به نوعی به هدف خود هدایت می کند؟ چه کسی می داند؟

10. Would democracy galvanize opposition to reforms?
[ترجمه ترگمان]آیا دموکراسی خواهان ایجاد مخالفت با اصلاحات می شود؟
[ترجمه گوگل]آیا دموکراسی مخالف اصلاحات است؟

11. How can we galvanize the students into studying hard?
[ترجمه ترگمان]چطور می توانیم دانش آموزان را برای درس خواندن به سختی کار کنیم؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توان دانش آموزان را به سختی مطالعه کرد؟

12. How can we galvanize the students into taking the responsibility for their work?
[ترجمه ترگمان]چگونه می توانیم دانشجویان را برای پذیرفتن مسئولیت کار خود به کار بگیریم؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توان دانش آموزان را به مسئولیت کار خود برسانیم؟

13. This gave the protest movements plenty of time to galvanize support.
[ترجمه ترگمان]این به جنبش های اعتراضی زمان زیادی برای جلب حمایت می داد
[ترجمه گوگل]این باعث شد که بسیاری از اعضای جنبش اعتراضی به حمایت از قدرت دست یابند

14. DELL. O) on Tuesday unveiled a line of Nickelodeon co-branded personal computer for children, the first in a series of branding deals intended to galvanize its consumer business.
[ترجمه ترگمان]DELL (O)در روز سه شنبه از خط یک کامپیوتر شخصی با عنوان کامپیوتر شخصی برای کودکان پرده برداشت، که اولین بار در مجموعه ای از معاملات نام تجاری قرار دارد که قصد دارد تجارت مصرف کننده خود را جلب کند
[ترجمه گوگل]DELL O) در روز سه شنبه یک سری از رایانه شخصی شخصی Nickelodeon برای کودکان را معرفی کرد، اولین در یک سری از معاملات مارکدار در نظر گرفته شده به منظور جلب کسب و کار مصرف کننده خود را

15. Still, the major countries have been unable to galvanize themselves into action.
[ترجمه ترگمان]با این حال، کشورهای اصلی قادر به شکل گیری خود در عمل نیستند
[ترجمه گوگل]با این حال، کشورهای عمده قادر به تحریک خود در عمل نیستند

The news galvanized the whole country.

آن خبر در سرتاسر کشور ولوله انداخت.


galvanized iron

آهن گالوانیزه


پیشنهاد کاربران

برانگیختن - تحریک - تشویق - تقویت کردن

تلنگر زدن

shock or excite ( someone ) into taking action.

آبکاریدَن. از فرهنگ ابوالقاسم پرتو.


کلمات دیگر: