کلمه جو
صفحه اصلی

gland


معنی : غده، هر عضو ترشحکننده، دشبل، غده عرقی، حشفه مرد
معانی دیگر : (پزشکی) غده (اندامی که ترشحات خود را به درون بدن می ریزند غده های درون ریز و آنان که ترشحات خود را به خارج از بدن می ریزند غده های برون ریز نامیده می شوند مثلا غده های مولد عرق برون ریزند و غده های مولد هورمون ها درون ریزند)، دشپل، مازوبار، بلوط بار، (مکانیک) آب بند کن (در لوله کشی)، کلاهک آب بندی، لایی گیر، آب بند، گلند (لوله)، بظر زن

انگلیسی به فارسی

غده، هر عضو ترشح کننده، دشبل، غده عرقی، حشفه مرد، بظر زن


غده، هر عضو ترشحکننده، دشبل، غده عرقی، حشفه مرد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: glandless (adj.), glandlike (adj.)
(1) تعریف: any of various organs or cells that produce secretions in a living organism.

(2) تعریف: any of various organs or structures, such as lymph nodes, that resemble glands but do not produce secretions.

• secreting organ or structure (anatomy)
glands are organs in your body that make substances that are vital to your body or that allow substances to pass out of your body.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] غدّه
[مهندسی گاز] اب بندکن، لائی گیر، عایق گیر
[زمین شناسی] آب بند

مترادف و متضاد

غده (اسم)
knot, wen, lump, tumor, node, gland

هر عضو ترشح کننده (اسم)
gland

دشبل (اسم)
tumor, gland, tumour

غده عرقی (اسم)
gland

حشفه مرد (اسم)
gland

جملات نمونه

pineal gland

غده‌ی صنوبری


salivary gland

غده بزاقی


adrenal gland

غده‌ی فوق‌کلیه


axillary glands

غده‌های زیر بغل


lacrimal glands

غدد اشکی


1. adrenal gland
غده ی فوق کلیه

2. lacrimal gland
غده ی اشکی

3. pineal gland
غده ی صنوبری

4. salivary gland
غده بزاقی

5. salivary gland
غده ی خدویی

6. Her mother has an underactive adrenal gland.
[ترجمه نادیا] مادراو غده ی آدرنال غیرفعال دارد.
[ترجمه Bahar] مادر او دارای غده ی آدرنال غیرفعال است.
[ترجمه H❤️F] مادر او دارای غده آدرنالین فعال است
[ترجمه ترگمان]مادر او غده آدرنالی underactive دارد
[ترجمه گوگل]مادرش دارای غده کم آدرنال است

7. Thyroxine is produced by the thyroid gland.
[ترجمه ترگمان] Thyroxine در غده تیروئید تولید میشه
[ترجمه گوگل]تیروکسین توسط غده تیروئید تولید می شود

8. I read about the thymus gland, which produces cells.
[ترجمه مهدی] من درباره ی غده ریوی که سلول ها را تولید می کند خواندم
[ترجمه ترگمان]در مورد غده تیموس، که سلول ها را تولید می کند، می خوانم
[ترجمه گوگل]من درباره ی غده ی ریوی که سلول ها را تولید می کنم خواندن

9. As the morning light appears, the gland reduces its output, allowing the body to gradually come back to life.
[ترجمه ترگمان]با نمایان شدن نور صبح، غده، خروجی خود را کاهش می دهد و به بدن اجازه می دهد به تدریج به زندگی برگردد
[ترجمه گوگل]همانطور که نور صبح ظاهر می شود، غدد باعث کاهش تولید می شود، به بدن اجازه می دهد تا به تدریج به زندگی بازگردد

10. Crow split his enemy's skull to the pineal gland.
[ترجمه ترگمان]کرو جمجمه دشمن رو به غده صنوبری تقسیم کرده
[ترجمه گوگل]کلا تقسیم جمجمه دشمن خود را به غده عنکبوتی تقسیم می کند

11. They are used in medicine for the treatment of cancer and to detect thyroid gland disorders.
[ترجمه ترگمان]آن ها در پزشکی برای درمان سرطان و تشخیص اختلالات غده تیرویید استفاده می شوند
[ترجمه گوگل]آنها در پزشکی برای درمان سرطان و تشخیص اختلالات غده تیروئید مورد استفاده قرار می گیرند

12. Growth hormone is a protein made in the pituitary gland at the base of the brain.
[ترجمه ترگمان]هورمون رشد نوعی پروتیین است که در غده هیپوفیز در مغز قرار دارد
[ترجمه گوگل]هورمون رشد پروتئینی است که در غده هیپوفیز در پایه مغز ایجاد شده است

13. They could be cured if they were treated in time with iodine, whole gland, or pure hormone.
[ترجمه ترگمان]اگر در زمان با ید با ید، همه غده یا هورمون خالص درمان شوند، شفا خواهند یافت
[ترجمه گوگل]آنها می توانند درمان شوند اگر به موقع با ید، غده کامل یا هورمون خالص درمان شوند

14. This beetle discharges a very hot fluid from a special gland at potential predators.
[ترجمه ترگمان]این سوسک مایع بسیار داغ را از یک غده ویژه به شکارچیان بالقوه خالی می کند
[ترجمه گوگل]این سوسک یک مایع بسیار داغ از غده ویژه در شکارچیان بالقوه را تخلیه می کند

پیشنهاد کاربران

غده

An organ in a person's or animal's body that produces a chemical substance for the body

For example : sweat glands**

غده

sweat glands
غدد عرق ◽️

Pineal gland
غده صنوبری


کلمات دیگر: