1. to accumulate wealth
ثروت اندوختن
2. Households accumulate wealth across a broad spectrum of assets.
[ترجمه ترگمان]Households ثروت را در طیف وسیعی از دارایی ها ذخیره می کنند
[ترجمه گوگل]خانوارها ثروت را در طیف وسیعی از دارایی ها جمع می کنند
3. As people accumulate more wealth, they tend to spend a greater proportion of their incomes.
[ترجمه ترگمان]وقتی مردم ثروت بیشتری جمع می کنند، تمایل به خرج کردن بخش بیشتری از درآمد خود دارند
[ترجمه گوگل]همانطور که مردم ثروت بیشتری جمع می کنند، تمایل بیشتری نسبت به درآمد خود دارند
4. Dirt must not be allowed to accumulate.
[ترجمه ترگمان]خاک را نباید گذاشت تا جمع شوند
[ترجمه گوگل]خاک نباید اجازه داده شود تجمع یابد
5. Fat tends to accumulate around the hips and thighs.
[ترجمه ترگمان]چربی معمولا در اطراف باسن و ران جمع می شود
[ترجمه گوگل]چربی تمایل دارد در اطراف ناحیه کمر و ران جمع شود
6. How can I accumulate enough cash to get out of debt?
[ترجمه ترگمان]چگونه می توانم به اندازه کافی پول جمع کنم تا از بدهی خارج شوم؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توانم پول نقد کافی برای خارج شدن از بدهی ها جمع کنم؟
7. Toxic chemicals tend to accumulate in the body.
[ترجمه ترگمان]مواد شیمیایی سمی در بدن جمع می شوند
[ترجمه گوگل]مواد شیمیایی سمی در بدن تجمع دارند
8. We let the mending accumulate until Wednesday.
[ترجمه ترگمان]ما اجازه دادیم که تعمیر تا چهارشنبه ادامه پیدا کند
[ترجمه گوگل]ما اجازه می دهیم که تزریق تا روز چهارشنبه تجمع یابد
9. Dust and dirt soon accumulate if a house is not cleaned regularly.
[ترجمه ترگمان]گرد و غبار و کثیفی به زودی جمع می شوند اگر یک خانه به طور مرتب تمیز نشود
[ترجمه گوگل]اگر یک خانه به طور منظم تمیز نباشد، گرد و غبار و گرد و غبار به سرعت جمع می شوند
10. Lead can accumulate in the body until toxic levels are reached.
[ترجمه ترگمان]سرب می تواند در بدن انباشته شود تا زمانی که سطوح سمی حاصل شود
[ترجمه گوگل]سرب می تواند در بدن تا زمانی که سطح سمی رسیده است انباشته شود
11. But detritus is given no time to accumulate in tropical forests.
[ترجمه ترگمان]اما در جنگل های گرمسیری فرصتی برای تجمع وجود ندارد
[ترجمه گوگل]اما در دوران جنگل های گرمسیری، زمان کمتری برای رسیدن به کمبود آب وجود دارد
12. Debts began to accumulate.
[ترجمه ترگمان]بدهی ها جمع شدند
[ترجمه گوگل]بدهی شروع به جمع کرد
13. In that situation failure to accumulate in the face of rapidly rising real wage costs spells disaster.
[ترجمه ترگمان]در آن وضعیت، شکست در مواجهه با هزینه های واقعی دست مزد واقعی، فاجعه را به خطر می اندازد
[ترجمه گوگل]در این شرایط، عدم تجمع در برابر افزایش سریع هزینه های واقعی دستمزد موجب فاجعه می شود
14. Moreover, with strictly asexual reproduction, mutations will inevitably accumulate.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، با تولید مثل غیر جنسی، جهش های به طور اجتناب ناپذیری انباشته خواهند شد
[ترجمه گوگل]افزون بر این، با تولید مثلثی غیرمعمول، جهشها به ناچار تجمع خواهند یافت
15. Individual petty conflicts therefore easily accumulate to add to the differences already apparent between locals and newcomers in terms of background and life-styles.
[ترجمه ترگمان]بنابراین تعارضات فردی به راحتی جمع می شوند تا به تفاوت های موجود بین افراد محلی و تازه واردها در زمینه پیشینه و سبک زندگی اضافه شوند
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، تنش های کوچک انفرادی به راحتی تجمع می یابند تا تفاوت هایی را که بین افراد محلی و تازه واردان وجود دارد از لحاظ پس زمینه و سبک زندگی، آشکار سازند