کلمه جو
صفحه اصلی

emulsify


معنی : بحالت تعلیق دراوردن، بشکل ذرات ریز و پایدار دراوردن
معانی دیگر : تبدیل به امولسیون کردن، پیمایه کردن، امولسیونی کردن، بشکل ذرات ریز و پایدار دراوردن جسمی در محلولی

انگلیسی به فارسی

به‌شکل ذرات ریز و پایدار درآوردن (جسمی در محلولی)، به حالت تعلیق درآوردن


امولسیون، بحالت تعلیق دراوردن، بشکل ذرات ریز و پایدار دراوردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: emulsifies, emulsifying, emulsified
مشتقات: emulsible (adj.), emulsifiable (adj.), emulsification (n.), emulsifier (n.)
• : تعریف: to make an emulsion of.

• change into an emulsion
when two liquids of different thicknesses emulsify or when something emulsifies them, they combine; a technical term.

دیکشنری تخصصی

[صنایع غذایی] امولسیون کردن : تعلیق یا پخش کردن یکنواخت ذرات مایع در مایع دیگر- مانند امولسیون کردن ذرات چربی در آب و بالعکس.
[مهندسی گاز] شکل ذرات ریز وپایدار درآوردن احالت تعلیق درآورد
[نساجی] امولسیون سازی
[نفت] امولسیونه کردن

مترادف و متضاد

بحالت تعلیق دراوردن (فعل)
emulsify

بشکل ذرات ریز و پایدار دراوردن (فعل)
emulsify

جملات نمونه

1. Beeswax acts as an emulsifying agent.
[ترجمه ترگمان]Beeswax به عنوان یک عامل emulsifying عمل می کند
[ترجمه گوگل]موم مو به عنوان عامل امولسیون عمل می کند

2. Whisk the cream into the mixture to emulsify it.
[ترجمه ترگمان]کرم را در مخلوط بمالید تا آن را emulsify کنید
[ترجمه گوگل]کرم را به مخلوط بمالید تا آن را امولسیون کنید

3. Puree the strips in a blender with the oil until creamy and emulsified.
[ترجمه ترگمان]این نوارها را در یک مخلوط کن بدون روغن تا زمان خامه ای و کرم مرطوب نگه دارید
[ترجمه گوگل]پوره را در مخلوط کن با روغن تا خامه و امولسیون کنید

4. The sauce has emulsified.
[ترجمه ترگمان]سس emulsified دارد
[ترجمه گوگل]سس امولسیون شده است

5. Other kinds of oil emulsify on contact with water, turning it, even when substantially diluted, the colour of milk.
[ترجمه ترگمان]انواع دیگر روغن کرچک در تماس با آب، تبدیل به آن، حتی زمانی که بطرز قابل توجهی رقیق می شوند، رنگ شیر
[ترجمه گوگل]سایر انواع روغن در هنگام تماس با آب، آن را تمیز می کنند، حتی اگر به طور قابل ملاحظه ای رقیق شده، رنگ شیر را تغییر دهید

6. Puree the strips in a blender with the oil until creamy and emulsified. Add coarse salt and freshly ground black pepper.
[ترجمه ترگمان]این نوارها را در یک مخلوط کن بدون روغن تا زمان خامه ای و کرم مرطوب نگه دارید نمک زمخت و فلفل سیاه تازه را اضافه کنید
[ترجمه گوگل]پوره را در مخلوط کن با روغن تا خامه و امولسیون کنید نمک درشت و فلفل سیاه تازه تازه را اضافه کنید

7. Mustard helps to emulsify a vinaigrette.
[ترجمه ترگمان]Mustard به ایجاد یک vinaigrette کمک می کند
[ترجمه گوگل]خردل کمک می کند تا املاح معدن

8. The principle of the instrument is that of a liquidiser with an impeller that emulsifies stones.
[ترجمه ترگمان]اصل ابزار آن است که از یک liquidiser با an که سنگ را تشکیل می دهد استفاده می کند
[ترجمه گوگل]اصل ابزار این است که از یک فریزر با پروانه ای که سنگ ها را امولسیون می کند

9. The cutting oil emulsifies in water and looks the colour and consistency of milk.
[ترجمه ترگمان]روغن برشی در آب جوش می زند و رنگ و ثبات شیر را بررسی می کند
[ترجمه گوگل]روغن برش را در آب تجدید می کند و رنگ و قوام شیر را نشان می دهد

10. Gradually stir in the oil until the mixture emulsifies.
[ترجمه ترگمان]به تدریج تا زمان مخلوط شدن مخلوط، در روغن حرکت کنید
[ترجمه گوگل]به تدریج در روغن تا زمانی که مخلوط امولسیون می شود، هم بزنید

11. Sauce should have appearance and texture of thin, emulsified caramel sauce.
[ترجمه ترگمان]سس باید ظاهر و بافت سس سویا ریز و emulsified داشته باشد
[ترجمه گوگل]سس باید دارای ظاهر و بافت سس کارامل بزرگ و ملایم باشد

12. This product is able to resolve and emulsify oil stains, and does no harm to metal. It is used to remove fast oil stain, carbon residue and other smears on cars, motorbikes and other machine surfaces.
[ترجمه ترگمان]این محصول قادر به حل و فصل لکه های روغن است و هیچ ضرری به فلز ندارد این فولاد برای پاک کردن لکه نفت سریع، باقیمانده کربن و لکه های دیگر روی خودروها، موتورسیکلت و دیگر سطوح ماشین به کار می رود
[ترجمه گوگل]این محصول می تواند لکه های نفتی را حل و تمیز کند و به فلز آسیب نمی رساند این دستگاه برای حذف لکه های سریع روغن، بقایای کربن و دیگر اسمیر ها در اتومبیل ها، موتورسیکلت ها و دیگر سطوح ماشین استفاده می شود

13. Instead of traditional solid particles in PIV, emulsify ied air bubbles are used as PIV particles.
[ترجمه ترگمان]به جای ذرات جامد سنتی در PIV، از حباب های هوا استفاده می شود که به عنوان ذرات PIV استفاده می شوند
[ترجمه گوگل]به جای ذرات جامد سنتی در PIV، امولسیون، حباب های هوا به عنوان ذرات PIV استفاده می شود

14. Guar gum can viscosify, stabilize, and emulsify water systems as well as bind moisture to itself.
[ترجمه ترگمان]آدامس Guar می تواند viscosify، تثبیت و سیستم های آب emulsify و همچنین رطوبت را به خودش متصل کند
[ترجمه گوگل]آدامس قارچ می تواند ویسکوزیته، تثبیت و امولسیون سیستم های آب و همچنین رطوبت را به خود متصل کند


کلمات دیگر: