1. His induction as a teacher was a turning point in his life.
[ترجمه ترگمان]القای او به عنوان یک معلم، نقطه عطفی در زندگی او بود
[ترجمه گوگل]القای او به عنوان یک معلم نقطه عطفی در زندگی او بود
2. Their induction into the church took place in June.
[ترجمه ترگمان]القای آن ها به کلیسا در ماه ژوئن اتفاق افتاد
[ترجمه گوگل]القا شدن آنها در کلیسا در ماه ژوئن صورت گرفت
3. Her induction as councillor took place in the town hall.
[ترجمه ترگمان]induction به عنوان مشاور در سالن شهرداری قرار گرفت
[ترجمه گوگل]القا شدن او به عنوان مشاور در سالن محل برگزار شد
4. This is a double induction coil.
[ترجمه پژمان] این یک سیم پیچ القایی دوگانه است.
[ترجمه ترگمان]این یک سیم پیچ induction است
[ترجمه گوگل]این یک سیم پیچ القایی است
5. The induction of new students will take place in the main hall.
[ترجمه ترگمان]پذیرش دانش آموزان جدید در تالار اصلی اتفاق خواهد افتاد
[ترجمه گوگل]القای دانشجویان جدید در سالن اصلی برگزار خواهد شد
6. My argument follows the rules of logical induction.
[ترجمه ترگمان]بحث من از قوانین استنتاج منطقی پیروی می کند
[ترجمه گوگل]استدلال من به دنبال قوانین القایی منطقی است
7. Mrs Simpson is responsible for the induction of new library staff.
[ترجمه ترگمان]خانم سیمپسون مسئول پذیرش کارکنان کتابخانه جدید است
[ترجمه گوگل]خانم سیمپسون مسئول القای کارکنان جدید کتابخانه است
8. All hospitals held induction courses but few of the consultants were personally involved.
[ترجمه ترگمان]همه بیمارستان ها دوره های آموزشی داشتند اما تعداد کمی از مشاوران شخصا درگیر این کار بودند
[ترجمه گوگل]تمام بیمارستان ها دوره های القایی را برگزار کردند، اما تعداد کمی از مشاوران شخصا درگیر آن بودند
9. One should be aware of the induction of cardiac arrhythmias in older people or those with such a predisposition.
[ترجمه ترگمان]فرد باید از القا آریتمی های قلبی در افراد مسن تر و یا افراد با چنین زمینه ای آگاه باشد
[ترجمه گوگل]باید از ابتلا به آریتمی های قلبی در افراد مسن یا افراد مبتلا به چنین شرایطی آگاهی داشته باشید
10. The foregoing justification of induction is quite unacceptable, as David Hume conclusively demonstrated as long ago as the mid-eighteenth century.
[ترجمه ترگمان]توجیه فوق از القا کاملا غیرقابل قبول است، همانطور که دیوید هیوم تا مدت ها پیش در اواسط قرن هجدهم به طور قطع ثابت کرد
[ترجمه گوگل]توجیه فوق الذکر کاملا غیر قابل قبول است، همان طور که دیوید هیوم به طور کامل تا اواسط قرن هجدهم نشان داد
11. There will be special areas with induction loop facilities for the hard of hearing and sign language interpreters will be on hand.
[ترجمه ترگمان]مناطق ویژه ای با تجهیزات حلقه القایی برای مشکل شنوایی و امضا کردن مترجم شفاهی در دست خواهند بود
[ترجمه گوگل]مناطق ویژه ای با امکانات حلقه القایی برای سختی شنوایی وجود دارد و مترجمان زبان اشاره در دست خواهند داشت
12. Richard Garnett also sells an induction hopper with a basket for dealing with bags of powders.
[ترجمه ترگمان]ریچارد گارنت همچنین یک قیف القایی با یک سبد برای برخورد با بسته های پودر به فروش می رساند
[ترجمه گوگل]ریچارد گارنت همچنین یک قیف الکتریکی با سبد خرید برای کیسه های پودر خریداری می کند
13. This is an induction motor.
[ترجمه ترگمان]این یک موتور القایی است
[ترجمه گوگل]این یک موتور القایی است
14. Induction cooking saves energy in a number of ways.
[ترجمه ترگمان]پخت وپز القایی به چند روش باعث صرفه جویی در انرژی می شود
[ترجمه گوگل]آشپزی القایی موجب صرفه جویی در انرژی به طرق مختلف می شود
15. The theatre is equipped with an induction loop for the hard of hearing.
[ترجمه ترگمان]این تئاتر مجهز به حلقه القایی برای سخت شنوایی است
[ترجمه گوگل]تئاتر با یک حلقه القایی برای سختی شنوایی مجهز شده است