1. Chris acknowledged that the maximum he had ever walked in one day was fifteen miles.
کریس اذعان کردکه حداکثر مسافتی را که در یک روز تا به حال پیاده روی کرده است، پانزده مایل بود
2. We would like to exhibit this rare collection to the maximum number of visitors.
ما دوست داریم که این مجموعه بی نظیر را برای بیشترین حد بازدیدکنندگان به نمایش بگذاریم
3. The committee anticipated the maximum attendance of the first day of the performance.
کمیته پیش بینی نمود که بیشترین حد حضار (جمعیت) در روز اول اجرای نمایش، وجود خواهد داشت
4. maximum point
(ریاضی) نقطه ی اوج،نقطه ی بیشینه
5. maximum speed on city roads is 60 kilometers
حداکثر سرعت در جاده های شهر 60 کیلومتر است.
6. maximum temperature
بیشینه ی حرارت،حداکثر دما
7. a maximum security prison
زندان تحت حفاظت شدید
8. zone of maximum precipitation
منطقه حداکثر بارش
9. these students are receiving maximum exposure to new ideas
این دانشجویان بیشترین تماس را با عقاید جدید دارند.
10. To minimize collateral damage maximum precision in bombing was required.
[ترجمه ترگمان]برای به حداقل رساندن آسیب موازی حداکثر دقت در بمب گذاری مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]برای به حداقل رساندن آسیب وثیقه، حداکثر دقت در بمباران مورد نیاز بود
11. For maximum benefit, take the tablets before meals.
[ترجمه ترگمان]برای حداکثر مزایا این قرص ها را قبل از غذا بگیرید
[ترجمه گوگل]برای حداکثر سود، قرص ها را قبل از وعده های غذایی مصرف کنید
12. The bomb was designed to cause the maximum amount of damage.
[ترجمه ترگمان]این بمب برای ایجاد بیش ترین خسارت طراحی شده بود
[ترجمه گوگل]این بمب برای ایجاد حداکثر میزان آسیب طراحی شده بود
13. The maximum load for this elevator is eight persons.
[ترجمه ترگمان]حداکثر بار برای این آسانسور ۸ نفر است
[ترجمه گوگل]حداکثر بار برای این آسانسور 8 نفر است
14. Do not exceed the recommended maximum of three tablets a day.
[ترجمه ترگمان]از حداکثر سه قرص روز در روز تجاوز نکنید
[ترجمه گوگل]از حداکثر سه قرص توصیه شده در روز تجاوز نکنید
15. The offence carries a maximum prison sentence of ten years.
[ترجمه ترگمان]این جرم حداکثر محکومیت زندان ده سال زندان را به همراه دارد
[ترجمه گوگل]این مجازات حداکثر ده سال زندان را محکوم می کند
16. Dry curly hair naturally for maximum curl and shine.
[ترجمه ترگمان]موهای مجعد خشک به طور طبیعی برای فر دادن و درخشش بیشتر است
[ترجمه گوگل]موهای فرفری خشک را به طور طبیعی برای حداکثر خوردن و درخشش
17. Under planning law the maximum height for a fence or hedge is 2 metres.
[ترجمه ترگمان]در قانون برنامه ریزی حداکثر ارتفاع برای یک حصار یا حصار ۲ متر است
[ترجمه گوگل]طبق قانون برنامه ریزی، حداکثر ارتفاع حصار یا حیاط 2 متر است
18. There is a maximum length of 2 500 words.
[ترجمه ترگمان]حداکثر طول ۲ کلمه وجود دارد
[ترجمه گوگل]طول حداکثر 2 500 کلمه وجود دارد
19. For maximum effect do the exercises every day.
[ترجمه ترگمان]حداکثر تاثیر را هر روز انجام دهید
[ترجمه گوگل]برای حداکثر اثر انجام هر روز تمرینات
20. The car has a maximum speed of 120 mph.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل دارای بیش ترین سرعت ۱۲۰ مایل بر ساعت است
[ترجمه گوگل]این خودرو دارای حداکثر سرعت 120 مایل در ساعت می باشد
21. Laws stipulate the maximum interest rate that banks can charge.
[ترجمه ترگمان]قوانین حداکثر نرخ بهره که بانک ها می توانند هزینه کنند را تصریح می کنند
[ترجمه گوگل]قانون ها حداکثر نرخ بهره را که بانک ها می توانند اتهامات را تعیین کنند، تعیین می کنند
22. The sound has reached its maximum.
[ترجمه ترگمان]صدا به حداکثر خود رسیده است
[ترجمه گوگل]صدا به حداکثر خود رسیده است