1. inch by inch (or by inches)
کم کم،به درجات،آهسته
2. every inch
کاملا،از هر نظر
3. a 4- inch module
یک معیار چهار اینچی
4. within an inch of
بسیار نزدیک به
5. within an inch of one's life
تقریبا تا سرحد مرگ
6. they contested every inch of land in their retreat
آنها در حین عقب نشینی از هر وجب زمین با سرسختی دفاع کردند.
7. a scale of one inch to a mile
به نسبت یک اینچ به یک میل
8. we will dispute every inch of our ground
ما برای هر وجب از خاکمان ستیز خواهیم کرد.
9. a fraction of an inch
بخش بسیار کوچکی از یک اینچ
10. i escaped death by an inch
چیزی نمانده بود بمیرم.
11. . . . tell my mother to paint an inch thick. . .
(هملت) . . . به مادرم بگو یک خروار بزک کند. . . .
12. she had them clip her hair by an inch
داد موهایش را یک اینچ کوتاه کنند.
13. the box was so heavy that i couldn't even shift it an inch
جعبه آنقدر سنگین بود که حتی نتوانستم آنرا یک اینچ حرکت بدهم.
14. When the candle was only half an inch high it flickered out and the room became dark.
[ترجمه ترگمان]وقتی شمع فقط نیم اینچ بلندتر بود، به خاموشی گرایید و اتاق تاریک شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که شمع فقط نیمی از اینچ بالا بود، آن را فلیکر کرد و اتاق تاریک شد
15. The car won't budge an inch.
[ترجمه ترگمان]ماشین از جا تکون نمیخوره
[ترجمه گوگل]این ماشین یک اینچ نیست
16. There are 54 centimetres to an inch.
[ترجمه ترگمان]در حدود ۵۴ سانتی متر نیز وجود دارد
[ترجمه گوگل]54 سانتیمتر به اینچ وجود دارد
17. They beat him within an inch of his life .
[ترجمه ترگمان]او را در فاصله یک اینچ از زندگیش کتک زدند
[ترجمه گوگل]آنها در عرض یک اینچ زندگی خود را ضرب و شتم کردند
18. The police examined every inch of the house for clues.
[ترجمه ترگمان]پلیس هر اینچ از خانه را برای سر نخ بررسی می کرد
[ترجمه گوگل]پلیس هر یک اینچ خانه را برای سرنخها مورد بررسی قرار داد
19. Every inch of his arms and legs was ulcerated.
[ترجمه ترگمان]هر اینچ از دست ها و پاهایش فلج شده بود
[ترجمه گوگل]هر یک از این اسلحه و پاها او زخم بود
20. The bus just shaved me by an inch.
[ترجمه ترگمان]اتوبوس فقط یک اینچ مرا اصلاح کرد
[ترجمه گوگل]اتوبوس فقط یک اینچ را تراشیده است