کلمه جو
صفحه اصلی

erosion


معنی : فرسایش، سایش، ساییدگی، تحلیل، فساد تدریجی
معانی دیگر : (به ویژه در مورد از بین رفتن خاک در اثر آب یا باد) فرسایش، نابودی، تباهی، سلب (اعتماد و غیره)

انگلیسی به فارسی

فرسایش، سایش، فساد تدریجی، تحلیل، ساییدگی


فرسایش، سایش، ساییدگی، تحلیل، فساد تدریجی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: erosional (adj.)
(1) تعریف: the process or condition of eroding.
مشابه: abrasion, rot, scour, wear

(2) تعریف: the process by which material from the earth's surface is worn away by forces such as glaciers, wind, and water.
مشابه: scour, wash

- Erosion can make land unfit for growing crops.
[ترجمه ترگمان] فرسایش می تواند زمین را برای کشت محصولات نامناسب کند
[ترجمه گوگل] فرسایش می تواند زمین را برای کشت محصولات کشاورزی مناسب سازد
- Flooding caused erosion of the soil along the riverbank.
[ترجمه موسی] سیل باعث فرسایش خاک در حاشیه رودخانه شد.
[ترجمه ترگمان] سیل ناشی از فرسایش خاک در امتداد ساحل رودخانه است
[ترجمه گوگل] سیل باعث فرسایش خاک در کنار رودخانه شد

• gradual wearing away of the earth by wind or water; disintegration; deterioration
erosion is the gradual removal or destruction of something.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] فرسایش - رفتگی
[مهندسی گاز] فرسایش، رفتگی، سائیدگی
[زمین شناسی] فرسایش فرایند های عمومی یا گروهی از فرایندها یی که به موجب آن مواد پوسته زمین سست شده، حل شده، یا ساییده می شوند و بطور همزمان از مکانی به مکان دیگر بوسیله عوامل طبیعی از جمله هوازدگی، انحلال، سایش و حمل ونقل حرکت می کنند.
[نساجی] فرسایش - سایش - خوردگی - ساییدگی
[معدن] فرسایش(زمین شناسی فیزیکی)
[خاک شناسی] فرسایش
[پلیمر] فرسایش، سایش
[آب و خاک] فرسایش

مترادف و متضاد

فرسایش (اسم)
ablation, erosion, soil blowing, soil drifting

سایش (اسم)
erosion, abrasion, friction, attrition, scrubbing, chafing, trituration

ساییدگی (اسم)
erosion, abrasion, chafe, detrition, fret, state of being chafed

تحلیل (اسم)
resolution, erosion, absorbency, analysis, lysis, corrosion

فساد تدریجی (اسم)
erosion, corrosion, devolution

deterioration; wearing away


Synonyms: abrasion, attrition, consumption, corrosion, decrease, desedimentation, despoliation, destruction, disintegration, eating away, grinding down, spoiling, washing away, wear, wearing down


Antonyms: building, construction, rebuilding, strengthening


جملات نمونه

1. soil erosion
فرسایش خاک

2. the erosion of the leader's credibility
ازبین رفتن اعتماد نسبت به رهبر

3. wind erosion
فرسایش خاک در اثر باد،باد فرسایش

4. the perennial problem of land erosion
مسئله ی همیشگی فرسایش زمین

5. Erosion has left the house perched on the very edge of the cliff.
[ترجمه موسی] فرسایش خانه را در لبه صخره قرار داده است.
[ترجمه ترگمان]فرسایش خانه را در لبه صخره قرار داده
[ترجمه گوگل]فرسایش خانه را ترک کرده و در لبه ی صخره قرار گرفته است

6. Acid rain has caused severe erosion on the hillside.
[ترجمه ترگمان]باران اسیدی موجب فرسایش شدید روی دامنه تپه شده است
[ترجمه گوگل]باران اسیدی باعث بروز فرسایش شدید در دامنه های کوهستانی شده است

7. Crop rotation helps prevent soil erosion.
[ترجمه ترگمان]چرخش محصول به جلوگیری از فرسایش خاک کمک می کند
[ترجمه گوگل]چرخش گیاه به جلوگیری از فرسایش خاک کمک می کند

8. The area suffers badly from coastal erosion.
[ترجمه ترگمان]این ناحیه بشدت از فرسایش ساحلی رنج می برد
[ترجمه گوگل]این ناحیه به شدت از فرسایش ساحلی رنج می برد

9. More familiar landscapes have been sculpted by surface erosion.
[ترجمه ترگمان]مناظر مانوس بیشتری با فرسایش سطحی ساخته شده اند
[ترجمه گوگل]مناظر بیشتر آشنا شده اند با فرسایش سطح

10. Soil erosion was mitigated by the planting of trees.
[ترجمه موسی] با کاشت درختان فرسایش خاک کاهش یافت.
[ترجمه ترگمان]فرسایش خاک با کاشت درختان کاهش یافت
[ترجمه گوگل]فرسایش خاک توسط کاشت درختان کاهش یافت

11. Tree cover would prevent further soil erosion.
[ترجمه ترگمان]پوشش درختی از فرسایش خاک بیشتر جلوگیری می کند
[ترجمه گوگل]پوشش درخت جلوگیری از فرسایش بیشتر خاک است

12. This leaves fertile soil unprotected and prone to erosion.
[ترجمه هومن] این باعث می شود که خاک حاصلخیز محافظت نشده و مستعد فرسایش باشد
[ترجمه ترگمان]این امر، خاک حاصل خیز را بدون محافظت و در معرض فرسایش قرار می دهد
[ترجمه گوگل]این خاک را بارور می کند بدون حفاظت و مستعد فرسایش است

13. They carry water off the fields without erosion.
[ترجمه ترگمان]آن ها آب را بدون فرسایش حمل می کنند
[ترجمه گوگل]آنها آب را از زمین بدون فرسایش حمل می کنند

14. Footpath erosion is also a common feature of landscapes that are widely used by walkers.
[ترجمه ترگمان]فرسایش حفره ای یک ویژگی مشترک از مناظر است که به طور گسترده توسط روروئک مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]فرسایش پا نیز یک ویژگی مشترک از مناظر است که به طور گسترده ای توسط واکر استفاده می شود

15. Differential erosion of the rocks has resulted in the hard rocks being left as peaks separated by deeply eroded valleys and ravines.
[ترجمه موسی] فرسایش تفاضلی ( دارای ضریب متغیر ) سنگها منجر به این شده است که سنگهای سخت به صورت قله هایی که توسط دره ها و دره های عمیقا فرسایش یافته از هم جدا شده اند ، باقی بمانند.
[ترجمه ترگمان]؟ فرسایش تفاضلی سنگ ها منجر به ترک صخره های سخت شده و قله ها با دره های عمیق و دره های عمیق از هم جدا شده اند
[ترجمه گوگل]فرسایش دیفرانسیل سنگ باعث شده که سنگهای سنگین به عنوان قله هایی که از دره ها و حوضچه های عمیقا فرسوده جدا شده اند جدا شوند

soil erosion

فرسایش خاک


wind erosion

فرسایش خاک در اثر باد، باد فرسایش


the erosion of the leader's credibility

از بین رفتن اعتماد نسبت به رهبر


پیشنهاد کاربران

erosion ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: ساییدگی
تعریف: کوتاه شدن تدریجی صورت واژه براثر تغییرات آوایی |||متـ . فرسایش attrition, phonetic attrition

کاهش ارزش پول

در شیمی : فرسایش مثلا یک محفظه در سیستم دارو رسانی

Skin erosion
خارش پوست

اگه واسه trust erosion باشه

از بین رفتن اعتماد/سلب اعتماد/خدشه دار شدن اعتماد

erosion ( noun ) = فرسایش، فرسودگی، رفتگی، خوردگی، ساییدگی، زنگ زدگی، فساد تدریجی ، زخم های سطحی ، تحلیل رفتگی، زوال، افول ، تضعیف

bank erosion ‎ = فرسایش کناره های ساحل
wind erosion = فرسایش باد
coastal erosion = فرسایش ساحلی
soil erosion = فرسایش خاک
Erosion Of Profits = تحلیل تدریجی سود

مثال: it took million years of erosion for nature to form the grand canyon.
میلیون ها سال فرسایش طول کشید تا طبیعت بتواند دره بزرگ را تشکیل دهد.


کلمات دیگر: