کلمه جو
صفحه اصلی

demolition


معنی : خرابی، تخریب، انهدام، ویرانی، ویرانسازی
معانی دیگر : انهدام (به ویژه توسط بمب)، ویرانگری، (مجازی) درهم کوبی، مجاب سازی

انگلیسی به فارسی

ویرانی، خرابی، ویران‌سازی، انهدام، تخریب


تخریب، انهدام، ویرانی، خرابی، ویرانسازی


انگلیسی به انگلیسی

• destruction, ruin
the demolition of a building is the act of knocking it down.
the demolition of an argument, idea, or belief is the act of proving that it is incorrect.

دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] تخریب
[ریاضیات] انهدام، تخریب

مترادف و متضاد

destruction


خرابی (اسم)
decay, ruin, failure, damage, desolation, wreck, destruction, devastation, havoc, demolition, ruination, dilapidation, disrepair, eversion, wrack

تخریب (اسم)
destruction, demolition, subversion

انهدام (اسم)
extinction, destruction, devastation, demolition, subversion, stramash

ویرانی (اسم)
ruin, desolation, ravage, destruction, demolition, downcast, ruination, destruct, dilapidation

ویرانسازی (اسم)
demolition

Synonyms: annihilation, bulldozing, explosion, extermination, knocking down, leveling, razing, wrecking


Antonyms: building, construction, fixing, production, repair


جملات نمونه

1. demolition bomb
بمب ویرانگر

2. a demolition crew
گروه ویرانگر،گروه تخریب (که کار آن خراب کردن بناهای ناخواسته است)

3. the bomb caused the complete demolition of the hospital
بمب موجب تخریب کامل بیمارستان شد.

4. the city council has ordered the demolition of these houses
انجمن شهر دستور تخریب این خانه ها را صادر کرده است.

5. The church has been threatened with demolition for years.
[ترجمه ترگمان]این کلیسا سالهاست که تهدید به تخریب شده است
[ترجمه گوگل]کلیسا سالها از تخریب تهدید شده است

6. The house was rescued from demolition.
[ترجمه ترگمان]این خانه از تخریب نجات داده شد
[ترجمه گوگل]خانه از تخریب نجات یافت

7. My family has been displaced by urban demolition.
[ترجمه ترگمان]خانواده من از تخریب شهری آواره شده اند
[ترجمه گوگل]خانواده من با تخریب شهری آواره شده اند

8. He accused opposition leaders of doing a demolition job on the President.
[ترجمه ترگمان]او رهبران مخالف را به انجام کار تخریب در رئیس جمهور متهم کرد
[ترجمه گوگل]او رهبران اپوزیسیون را به انجام یک کار تخریب در رئیس جمهور متهم کرد

9. They underwent courses in radio communication, demolition, and sabotage.
[ترجمه ترگمان]آن ها تحت دوره های ارتباطی رادیویی، تخریب و خرابکاری قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]آنها در دوره های ارتباطات رادیویی، تخریب و خرابکاری شرکت کردند

10. The factory is already marked down for demolition.
[ترجمه ترگمان]این کارخانه قبلا برای تخریب علامت گذاری شده است
[ترجمه گوگل]کارخانه در حال حاضر برای تخریب مشخص شده است

11. Every house on this block is slated for demolition.
[ترجمه ترگمان]هر خانه ای در این بلوک برای تخریب در نظر گرفته شده است
[ترجمه گوگل]هر خانه ای در این بلوک برای تخریب قرار دارد

12. His speech did a very effective demolition job on the government's proposals.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی وی کار تخریب موثری در پیشنهادها دولت انجام داد
[ترجمه گوگل]سخنرانی وی کارهای تخریب بسیار موثر در پیشنهادات دولت بود

13. The threat of demolition Even if the Church Commissioners decide to proceed with demolition, all is not yet lost.
[ترجمه ترگمان]تهدید تخریب حتی اگر نمایندگان کلیسا تصمیم بگیرند که کار تخریب را ادامه دهند، همه چیز هنوز از دست نرفته است
[ترجمه گوگل]تهدید تخریب حتی اگر کمیساریایان کلیسای تصمیم به ادامه تخریب، همه هنوز از دست داده اند

14. The project began to generate a momentum of demolition of its own.
[ترجمه ترگمان]این پروژه شروع به ایجاد انگیزه برای تخریب آن کرد
[ترجمه گوگل]پروژه شروع به تولید یک حرکت از تخریب خود کرد

15. In addition, the original plan called for the demolition of structures found beyond repair and the relocation of displaced homeowners.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، طرح اصلی خواستار تخریب سازه های یافت شده فراتر از تعمیر و نقل مکان مالکان خانه شده بود
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، طرح اولیه خواستار تخریب سازه هایی بود که فراتر از تعمیر و نقل و انتقال مالکین خانه دار آویزان بود

a demolition crew

گروه ویرانگر، گروه تخریب (که کار آن خراب کردن بناهای ناخواسته است)


The bomb caused the complete demolition of the hospital.

بمب موجب تخریب کامل بیمارستان شد.


demolition bomb

بمب ویرانگر


پیشنهاد کاربران

مواد منفجره


کلمات دیگر: