کلمه جو
صفحه اصلی

degeneration


معنی : انحطاط، فساد، تباهی
معانی دیگر : زوال، تنزل، تبهگنی، (اخلاقی) فساد، ضلالت، دژخویی، گمراهی، نابکاری، تبهکاری، (زیست شناسی - از دست دادن ویژگی های خوب در اثر تکامل مثلا ضعیف شدن چشمان جانوران غارزی) وازایایی، واگونگی

انگلیسی به فارسی

فساد، انحطاط، تباهی


انحطاط، فساد، تباهی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the process of decline or decay.
متضاد: regeneration
مشابه: decay, rot

- The degeneration of the downtown business area is attributed to the establishment of the shopping malls near the highway.
[ترجمه ترگمان] تخریب منطقه تجاری مرکز شهر به ایجاد مراکز خرید نزدیک بزرگراه مربوط می شود
[ترجمه گوگل] انحطاط منطقه کسب و کار در مرکز شهر به ایجاد مراکز خرید نزدیک بزرگراه مربوط می شود

(2) تعریف: the state or condition following decline or decay.
مشابه: rot

(3) تعریف: lessening or cessation of an organ's function in the course of evolution.

(4) تعریف: the gradual decrease in the efficiency of bodily organs or tissues, resulting from disease or aging.

• decay, deterioration; deterioration of the body

دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] فساد، انحطاط
[پلیمر] هم ترازی

مترادف و متضاد

انحطاط (اسم)
decline, decadence, downfall, devolution, downhill, slough, chute, degeneration, degeneracy, retrogradation

فساد (اسم)
mortification, decline, decay, decadence, dissolution, spoil, turpitude, fornication, depravity, vice, depravation, degeneration, degeneracy, corruption, immorality, necrosis, putrefaction, putrescence, invalidity, harlotry, vitiation

تباهی (اسم)
decay, perdition, ruin, wickedness, spoil, reprobation, depravity, depravation, degeneration, destruction, ruination, vitiation

جملات نمونه

1. the slow degeneration of the patient's faculties
از دست رفتن تدریجی مشاعر بیمار

2. his novels are studies of the french society's degeneration
رمان های او مروری بر فساد اجتماعی فرانسه است.

3. Speech degeneration often occurs in children who become deaf after acquiring language.
[ترجمه ترگمان]انحطاط گفتار اغلب در کودکانی رخ می دهد که بعد از کسب زبان، ناشنوا می شوند
[ترجمه گوگل]دژنراسیون گفتاری اغلب در بچه هایی رخ می دهد که پس از کسب زبان، ناشنوا هستند

4. Ageing is accompanied by a slow degeneration of his mental faculties.
[ترجمه ترگمان]ageing با انحطاط تدریجی قوای روحی او همراه است
[ترجمه گوگل]پیری همراه با انحطاط آهسته توانایی های ذهنی او است

5. High blood pressure can cause degeneration of the heart muscles.
[ترجمه ترگمان]فشار خون بالا می تواند باعث تخریب ماهیچه های قلب شود
[ترجمه گوگل]فشار خون بالا می تواند باعث انحطاط عضلات قلب شود

6. Intensive farming in the area has caused severe degeneration of the land.
[ترجمه ترگمان]کشاورزی متمرکز در این ناحیه موجب تخریب شدید زمین شده است
[ترجمه گوگل]کشاورزی شدید در منطقه سبب ویرانی شدید زمین شده است

7. In muscle disease degeneration of muscle fibres and replacement with fibrous tissue have been seen.
[ترجمه ترگمان]در این بیماری، انحطاط فیبرهای عضلانی و جایگزینی بافت فیبری به چشم می خورد
[ترجمه گوگل]در بیماری عضله دژنراسیون فیبرهای عضلانی و جایگزینی با بافت فیبری مشاهده شده است

8. Macular degeneration can be hereditary and genetic counselling appropriate.
[ترجمه ترگمان]این انحطاط فرهنگی می تواند به صورت ارثی و مشاوره ژنتیکی مناسب باشد
[ترجمه گوگل]دژنراسیون ماکولا می تواند مشاوره ارثی و ژنتیکی مناسب باشد

9. Ideas of childishness, linguistic degeneration, and confusion support the central theme of the degradation of essential ritual.
[ترجمه ترگمان]عقاید کودکانه، انحطاط زبانی، و سردرگمی، از موضوع اصلی تجزیه و تحلیل اصول اساسی حمایت می کنند
[ترجمه گوگل]ایده های کودکی، زوال زبانی و سردرگمی، تمثیل مرکزی را از تخریب آیین های ضروری حفظ می کنند

10. Subacute combined degeneration of the spinal cord due to vitamin B12 deficiency is a treatable condition manifesting sensory ataxia.
[ترجمه ترگمان]نقص ترکیبی طناب نخاعی به دلیل کمبود ویتامین ب ۱۲ یک شرط قابل درمان است که فاقد وضعیت حسی است
[ترجمه گوگل]دژنراسیون کمر درد ناشی از کمبود ویتامین B12 در ناحیه کمر، یک وضعیت قابل درمان است که نشان دهنده آتاکسی حسی است

11. The degeneration of the grassland will make the reducing of profit in the future, which form the user cost.
[ترجمه ترگمان]تخریب مراتع باعث کاهش سود در آینده خواهد شد که هزینه کاربر را تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]تخریب علفزار باعث کاهش سود در آینده خواهد شد که هزینه مصرف کننده را تشکیل میدهد

12. There have been studies that have reported on degeneration occurring at the cephalad and caudad levels adjacent to the fused levels.
[ترجمه ترگمان]مطالعاتی صورت گرفته است که در مورد تخریب رخ داده در سطوح cephalad و caudad در مجاورت سطوح ادغام شده گزارش شده است
[ترجمه گوگل]مطالعاتی صورت گرفته است که در مورد انحطاط در سطوح سفالاد و کاداد مجاور سطح هم بستگی وجود دارد

13. Postoperative multifidus (MF) atrophy and degeneration were evaluated using magnetic resonance imaging.
[ترجمه ترگمان]atrophy postoperative (نیروی مهدی)و degeneration با استفاده از تصویربرداری تشدید مغناطیسی مورد ارزیابی قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]آتروفی و دژنراسیون پس از عمل چندتایی (MF) با استفاده از تصویربرداری رزونانس مغناطیسی مورد ارزیابی قرار گرفتند

14. Over-use of those drugs, coupled with poor diet, leads to physical degeneration.
[ترجمه ترگمان]مصرف بیش از حد از این داروها، همراه با رژیم غذایی ضعیف منجر به انحطاط فیزیکی می شود
[ترجمه گوگل]بیش از حد از این داروها همراه با رژیم غذایی ضعیف منجر به فرسودگی فیزیکی می شود

the slow degeneration of the patient's faculties

از دست رفتن تدریجی حس‌های بیمار


His novels are studies of the French society's degeneration.

رمانهای او مروری بر فساد اجتماعی فرانسه است.


پیشنهاد کاربران

میشه تباهی یا تحلیل

تحلیل رفتن

از کار افتادگی عضو بدن

تباهی

تحلیل

degeneration ( پزشکی )
واژه مصوب: تباهی
تعریف: تغییر آسیب‏شناختی پس‏رونده در یاخته یا اجزای یاخته یا بافت که در نتیجۀ آن ممکن است کارکرد یاخته یا بافت مختل شود یا کاملاً از کار بیفتد


کلمات دیگر: