کلمه جو
صفحه اصلی

emulsion


معنی : شیرابه، ذرات چربی دراب
معانی دیگر : (داروسازی) امولسیون، پیمایه، (عکاسی) لایه ی حساس، تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار درمحلولی مانند ذرات چربی در شیر

انگلیسی به فارسی

شیرابه، تعلیق جسمی به‌صورت ذرات ریز و پایدار درمحلولی (مانند ذرات چربی در شیر)، ذرات چربی در آب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a mixture consisting of drops or globules of one liquid suspended in another liquid that does not mix well with the first.

- an emulsion of water and oil
[ترجمه ترگمان] امولسیون آب و روغن
[ترجمه گوگل] امولسیون آب و روغن

(2) تعریف: a light-sensitive coating of silver halides suspended in gelatin, used on photographic film and paper.

• suspension and dispersion of one liquid within another
emulsion or emulsion paint is a water-based paint which is used for painting walls and ceilings.
if you emulsion something, you paint it with emulsion paint.
emulsion is a substance that is used to make photographic film sensitive to light; a technical use.

دیکشنری تخصصی

[خودرو] امولسیون
[شیمی] امولسیون
[سینما] مجموعه کریستال املاح نقره و ژلاتین - لایه حساس - مایه حساس - مایه - ماده مغناطیسی - مایه حساس - مایه - ماده مغناطیسی - لایه حساس فیلم - نامیز - قشر حساس فیلم به نور - قشر حساس به نور - قشر حساس - فیلم خام - سطح حساس - پوسته حساس فیلم - امولسیون (لایه یا قشر حساس ) - امولسیون - ماده حساس
[عمران و معماری] امولسیون - شیره - دوغاب
[صنایع غذایی] امولسیون : وقتی دو مایع مخلوط نشدنی به صورت ذرات ریز در هم منتشر میشوندامولسیون به وجود می آیدمانند امولسیون روغن در آب(شیر) یا امولسیون آب در روغن(کره و مایونز).
[مهندسی گاز] حالت تعلیق مایع درمایع دیگر
[نساجی] امولسیون
[ریاضیات] شیرابه
[پلیمر] امولسیون

مترادف و متضاد

شیرابه (اسم)
emulsion, latex

ذرات چربی دراب (اسم)
emulsion

جملات نمونه

1. These saws normally use an oil / water emulsion as lubricant.
[ترجمه ترگمان]این اره ها معمولا از امولسیون نفت و روغن به عنوان روان کننده استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]این اره به طور معمول از یک امولسیون روغن / آب به عنوان روان کننده استفاده می کند

2. Mixing oil and vinegar together produces an emulsion.
[ترجمه ترگمان]مخلوط کردن روغن و سرکه به صورت مایع امولسیون را تولید می کند
[ترجمه گوگل]مخلوط کردن روغن و سرکه با هم باعث ایجاد امولسیون می شود

3. They gave the walls a coat of white emulsion.
[ترجمه ترگمان]آن ها به دیوار یک تکه مرکب سفید رنگ دادند
[ترجمه گوگل]آنها دیوارها را یک کت امولسیونی سفید دادند

4. The physicists lived for the emulsion trails and double checked to see if they were interpreting them correctly.
[ترجمه ترگمان]فیزیکدانان برای مسیرهای امولسیون زندگی می کردند و چک می شدند تا ببینند آیا آن ها به درستی آن ها را تفسیر می کنند یا نه
[ترجمه گوگل]فیزیکدانان برای مسیرهای امولسیون زندگی می کردند و دوبار بررسی می شدند تا ببینند آیا آنها به درستی آنها را تفسیر می کنند

5. Background painted with F2-80, matt emulsion from Crown Expressions, £ 50/ 5 litres.
[ترجمه ترگمان]پس زمینه با F۲ - ۸۰، امولسیون کننده matt از عبارات کراون، ۵۰ \/ ۵ لیتر، نقاشی شده است
[ترجمه گوگل]پس زمینه با F2-80، امولسیون مات از عبارات تاج، 50/5 پوند

6. Walls: Risa C3-10 matt vinyl emulsion.
[ترجمه ترگمان]دیواره ای: Risa C۳ - ۱۰ matt امولسیون کننده
[ترجمه گوگل]دیوارها: امولسیون وینیل مایع ریسا C3-10

7. Foliar feedings of fish emulsion are said to control aphids while providing organic nutrients.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که امولسیون زایی از امولسیون کننده ماهی به هنگام فراهم آوردن مواد مغذی آلی، شته ها را کنترل می کنند
[ترجمه گوگل]گفته می شود که تغذیه ورقه ای امولسیون ماهی برای کنترل شته ها در حالی که مواد مغذی ارگانیک را فراهم می کند

8. Vinyl wall coverings and paper painted with emulsion can be washed.
[ترجمه ترگمان]پوشش دیوارها و کاغذ رنگ شده با امولسیون می تواند شسته شود
[ترجمه گوگل]پوشش های وینیل و کاغذ های رنگ آمیزی شده با امولسیون می توانند شسته شوند

9. Make a clam shell cruet Emulsion in your chosen colour 1 Apply a layer of undercoat or primer and leave to dry.
[ترجمه ترگمان]یک صدف clam را در رنگ انتخابی خود تهیه کنید ۱، یک لایه از undercoat و یا پرایمر را بمالید و بگذارید خشک شود
[ترجمه گوگل]امولسیون را در رنگ انتخابی خود قرار دهید یک لایه زیره یا پرایمر را اعمال کنید و خشک کنید

10. Occasionally, I apply diluted fish emulsion to free up useful elements in the soil.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات، برای آزاد کردن عناصر مفید در خاک، امولسیون رقیق ماهی را به کار می برم
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات من امولسیون ماهی رقیق شده را برای آزاد کردن عناصر مفید در خاک اعمال می کنم

11. Periodic applications of diluted fish emulsion will boost plant appearance, too.
[ترجمه ترگمان]کاربردهای دوره ای برای امولسیون کننده ماهی، ظاهر گیاه را نیز افزایش خواهد داد
[ترجمه گوگل]کاربرد های دوره ای از امولسیون ماهی رقیق شده، ظاهر گیاه را نیز افزایش می دهد

12. The resulting interference pattern is recorded in the emulsion on the holographic plate.
[ترجمه ترگمان]الگوی تداخل حاصل در امولسیون کننده روی صفحه holographic ثبت می شود
[ترجمه گوگل]الگوی تداخل حاصل در امولسیون بر روی صفحه هولوگرافی ثبت می شود

13. The walls have been painted with a white emulsion.
[ترجمه ترگمان]دیوارها با یک امولسیون سفید رنگ کشیده شده اند
[ترجمه گوگل]دیوارها با امولسیون سفید رنگ شده اند

14. Normally, larger grains mean thicker layers of emulsion and coarser images.
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، دانه های بزرگ تر به معنی لایه های ضخیم تر از امولسیون و تصاویر درشت تر هستند
[ترجمه گوگل]به طور معمول، دانه های بزرگتر به معنای لایه های ضخیم تر از تصاویر امولسیون و سنگین تر می باشند

پیشنهاد کاربران

نامیزه

emulsion ( شیمی )
واژه مصوب: نامیزه
تعریف: نوعی کلوئید مایع درمایع که در آن ذره‏های یک مایع در مایع دیگر به حالت تعلیق پراکنده باشد


کلمات دیگر: