کلمه جو
صفحه اصلی

caustic


معنی : سوزش اور، تند، تیز، نیشدار، هجوامیز
معانی دیگر : سوز آور، خورنده، خورگر، گزا، ( در مورد سخن و نوشته) تند، سوزان، تلخ، پرکنایه، سود سوز آور (caustic soda هم می گویند)، ماده ی سوز آور

انگلیسی به فارسی

سوزاننده، تند، نیشدار، تیز، سوزش اور، هجوامیز


(مجازاً) نیشدار، تند، تیز، هجوآمیز، سوزش‌آور


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: capable of burning away, corroding, or destroying tissue by chemical action.
مترادف: corrosive, mordant
مشابه: abrasive, acid, acidic, destructive

(2) تعریف: bitingly critical.
مترادف: biting, excoriating, mordant, pungent, sharp
متضاد: flattering, pleasing
مشابه: abrasive, acid, acrid, astringent, corrosive, cutting, incisive, venomous, vitriolic

- Her mother-in-law's caustic comments about her housekeeping always incensed her.
[ترجمه ترگمان] سخنان طعنه آمیز مادرش درباره خانه داری او همیشه او را عصبانی می کرد
[ترجمه گوگل] اظهارات عجیب و غریب مادرش در مورد نگهداری او همیشه او را مورد آزار و اذیت قرار داده است
اسم ( noun )
مشتقات: caustically (adv.), causticity (n.)
• : تعریف: a caustic substance.

• capable of chemically corroding organic tissue, corrosive
caustic chemical substances can dissolve other substances.
a caustic remark is extremely critical or bitter.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] 1- سود سوز آور (soda caustic هم می گویند)، ماده ى سوز آور 2- سوز آور، خورنده، خورگر، گزا، سوزا
[مهندسی گاز] سوزآور
[نساجی] سوزآور ( قلیایی )

مترادف و متضاد

Antonyms: calm, mild, soothing


sarcastic


Synonyms: acerb, acerbic, acrimonious, bitter, cutting, harsh, incisive, pithy, pungent, rough, salty, satiric, scathing, severe, sharp, stinging, trenchant, virulent


Antonyms: kind, nice, unsarcastic


سوزش اور (صفت)
burning, abrasive, caustic, irritant

تند (صفت)
caustic, abrupt, sudden, spicy, steep, fast, sharp, harsh, sour, tart, acrid, acrimonious, acute, hot, keen, quick, mercurial, brisk, heady, headlong, inflammable, rapid, tempestuous, snappy, peppery, arrowy, rattling, biting, nipping, bitter, virulent, rash, violent, intensive, discourteous, transient, crusty, pungent, hasty, racy, rath, rathe, mordacious, prestissimo, presto, snippy, temerarious, wing-footed

تیز (صفت)
caustic, sharp, pointed, pointy, acute, hot, keen, shrill, brisk, spiky, poignant, biting, bitter, incisive, trenchant, pungent, mordacious, sharp-pointed, snippy

نیشدار (صفت)
caustic, snide

هجوامیز (صفت)
caustic, libelous, libellous

burning, corrosive


Synonyms: abrasive, acerbic, acid, acrid, alkaline, astringent, biting, corroding, erosive, keen, mordant, pungent, tart


جملات نمونه

You should not use caustic cleaners on your skin.

شما نباید مواد تمیزکننده‌ی سوزآور را به پوست خود بزنید.


Her caustic remarks offended many.

اظهارات نیش‌دار او خیلی‌ها را رنجانید.


1. her caustic remarks offended many
اظهارات نیشدار او خیلی ها را رنجانید.

2. you should not use caustic cleaners on your skin
شما نباید مواد تمیز کننده ی سوز آور را به پوست خود بزنید.

3. Remember that this is caustic; use gloves or a spoon.
[ترجمه ترگمان]به یاد داشته باشید که این سود سوزآور است؛ از دستکش و یا یک قاشق استفاده کنید
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید که این عادت است؛ استفاده از دستکش یا قاشق

4. He opened his mouth to make a caustic retort.
[ترجمه ترگمان]دهانش را باز کرد تا تلافی کند
[ترجمه گوگل]او دهان خود را برای بازپس گیری عصبی باز کرد

5. She's famous in the office for her caustic wit.
[ترجمه جلیل ] او در دفتر بخاطر شوخی های زننده اش ( نیشدارش ) ، معروف است.
[ترجمه ترگمان]او در دفتر به خاطر her caustic معروف است
[ترجمه گوگل]او در دفتر خود برای معجزه گرمی اش مشهور است

6. Eliot appreciated Pound's caustic wit.
[ترجمه ترگمان]الیوت از wit سود کیلوگرم قدردانی کرد
[ترجمه گوگل]الیوت قدردانی از عطسه پاستون

7. Her speech was a caustic attack on government officials.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی وی یک حمله گزنده به مقامات دولتی بود
[ترجمه گوگل]سخنرانی او یک حمله سوزاننده به مقامات دولتی بود

8. His abrasive wit and caustic comments were an interviewer's nightmare.
[ترجمه ترگمان]بذله گویی و نظرات طعنه آمیز او یک کابوس interviewer بود
[ترجمه گوگل]نظرسنجی سمبلیک و سوزاننده، یک کابوس مصاحبه کننده بود

9. But the caustic critics were not the majority.
[ترجمه ترگمان]اما منتقدان caustic اکثریت نبودند
[ترجمه گوگل]اما منتقدان عجیب و غریب اکثریت نیستند

10. He was a redoubtable debater with a caustic tongue in polemics and a nice touch in irony in writing.
[ترجمه ترگمان]در آن صورت خشن و خشن بود، با زبانی زمخت و خشن که با طنز و ریشخند در نویسندگی دست و پنجه نرم می کرد
[ترجمه گوگل]او یک متفکر محتاطانه با زبان زجرآور در بحث و گفت وگو بود و با نوشتاری بسیار زیبا و دلنشین بود

11. Many of these are based on caustic soda and require care in use and protective clothing, gloves and goggles.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این ها براساس سود سوزآور هستند و به استفاده و استفاده از لباس های محافظ، دستکش و عینک محافظ نیاز دارند
[ترجمه گوگل]بسیاری از این ها بر اساس سودا سودمند هستند و نیاز به مراقبت در استفاده و لباس های محافظ، دستکش و عینک ها دارند

12. The product is, of course, caustic and any spills or splashes must be rinsed with plenty of water.
[ترجمه ترگمان]محصول، البته، سود سوزآور و هر گونه نشت یا پاشیدن آب باید با مقدار زیادی آب شسته شود
[ترجمه گوگل]البته، محصول طبیعی است و هر نوع آبشویی یا آب بندی باید با مقدار زیادی آب شستشو داده شود

13. Likewise, efficient marketing of both chlorine and caustic soda is essential as demand for the two chemicals is rarely in balance.
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، بازاریابی کارآمد هر دو کلرین و سود سوزآور، به عنوان تقاضا برای دو ماده شیمیایی، به ندرت در تعادل است
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، بازاریابی کارآمد کلر و سود سوزی ضروری است زیرا تقاضا برای دو ماده شیمیایی به ندرت در تعادل وجود دارد

14. Eliot wrote a caustic letter back.
[ترجمه ترگمان]الیوت نامه caustic نوشت
[ترجمه گوگل]الیوت یک نامه سوزاننده نوشت

15. Some of his students were alienated by his caustic wit.
[ترجمه ترگمان]برخی از شاگردانش از بذله گویی his بیزار بودند
[ترجمه گوگل]بعضی از دانش آموزان او با عصبانیت خود آشفته شده بودند

پیشنهاد کاربران

مشتعل

نیش دار، طعنه آمیز، گزنده، تند

زننده، تند، سوزنده

هجومی، با طعنه و کنایه، متلک بار

انتقادی

سوز اور

adjective
[more caustic; most caustic]
1 : able to destroy or burn something by chemical action
◀️chemical was so caustic that it ate through the pipes.

2 : very harsh and critical
◀️caustic film reviews
◀️She wrote a caustic report about the decisions that led to the crisis.
◀️caustic humor/wit
◀️Now the women are facing several charges including assault with caustic chemical that's the pepper spray, assault and battery�� and violation of the health and safety code : حالا این خانم ها با اتهامات متعددی روبرو هستند از جمله حمله با ماده شیمیایی سوزش آور که همون اسپری فلفل هست، ضرب و شتم و نقض پروتکل های بهداشتی


کلمات دیگر: